1️⃣آزادی در گسترده ترین حالت توانایی فکر و عمل بر اساس میل شخص است.اما آزادی مثبت و آزادی منفی تفاوتهایی دارند.آزادی منفی به معنی عدم مداخلۀ غیر در امور فرد است یعنی فقدان محدودیتها و الزامات خارجی برای فرد.فرد مجاز است آن طور که میخواهد عمل کند.
آزادی انتخاب،آزادی مدنی و حریم خصوصی ذیل قانون سکولار حقوق بشری و لیبرالی از مظاهر آن است.آزادی مثبت آزادی در دستیابی به اهداف و منافع شخصی یا جمعی قابل شناسایی است.
آزادی ارزش عالی در جوامع لیبرال غربی است.مزیت این ایده اینست که فرد را مخلوقاتی به طور معقول خود رای و دنبال منافع خود مفروض گرفته و تعهدی داده که تحقق و توسعۀ منافع انسانی و شکوفایی نهایی استعداد انسانی را دنبال کند.هدف آزادی در خلاصه ترین شکلش شادی و آسایش فکری و جسمی فرد است.
فقط آنارشیستها(افراطی)هستند که آزادی را ارزش مطلق میدانند بقیه آزادیخواهان با آن مشروط برخورد میکنند.راست نو آن را در حداقل مداخله دولت می جوید و لیبرال مدرن در مداخله بیشتر دولت و سوسیالیست از آن هم بیشتر و بیشتر.شکل افراطگرای دولت مداری را هم فاشیستها باب کرده اند که آزادی حقیقی را در فرمانبردای بی چون و چرا از دولت می دانند.
📍لیبرالها فرد را موجودی عقلانی و روشنفکر میبینند که قادر است تصمیم خردمندانه بگیرد هر چند که توهم ندارد که همیشه تصمیم خردمندانه خواهد گرفت اما معتقد اند آزاد گذاشتن برای گرفتن تصمیم بد هم،دادن آزادی برای رشد شخصیت و آموزش و خوداصلاحی است.محافظه کارانِ سنت پرست اما دید بدبینانه تری داشته و انسان را موجودی ضعیف و محدود و حتی فاسد می دانند که نیازمندِ اِعمال اقتدارند.
2️⃣عدالت:
بر نحوۀ توزیع اخلاقا موجه پاداش و کیفر دلالت دارد.عدالت یعنی هر شخص به آنچه حق اوست برسد نه اینکه همه به یک چیز برسند!هر نوع کالا اعم از آزادی،قدرت،حقوق،ثروت ،فراغت،آسایش،رفاه وغیره.عدالت به کل مفهومی مورد مناقشه است.برای مثال قانون بی طرفانه داوری برای یک رقابت که برابر برای طرفین است نمود عدالت است و از سمت دیگر به مقصود نهایی نظر دارد که مثلا مجازات باید با جرم متناسب و موجه باشد.
عدالت اجتماعی بر توزیع مادی و معنوی پاداشها نظر دارد و می تواند مساوات طلبانه(سوسیالیستی) یا غیر مساوات طلبانه(لیبرالی) باشد.غیر مساوات طلبانه به ماهیت عاقلانه تری اشاره دارد زیرا واقعیت اجتماعی عدم تساوی افراد را می پذیرد اما عدالت مساوات طلبانۀ چپ واقعیت را انکار میکند و بیشتر خصلت رمانتیک دارد.چون هیچ دو انسانی حتی دوقلوی همسان هم واجد ویژگی برابری نیستند.عدالت حقوقی هم که ناظر به توزیع عادلانه مجازات و کیفر و بیشتر به قوه قضا مربوط است.
⚖️در عدالت اجتماعی راست نو(نئولیبرال)از اقتصاد اخلاق زدایی میکند اما لیبرال مدرن و سوسیالیست اخلاق را هم در جهت رفاه در اقتصاد مداخله می دهند.که بحثها و مجادلات اقتصادی خاص خود را دارد.دولت مداخله گر مشروط رالز و پوپر یا دولت کاملن بر کنار از اقتصاد هایک و نوزیک؟سوسیالیستها هم که از همه بیشتر دولتگرا و دولت پرست هستند.
اساسا مدل لیبرالی عدالت ،بر فردگرایی(لاک،توکویل،میل و..) متکی و تعهد به «شایسته سالاری» از بنیانهای اصلی لیبرالیسم است.
مدل سوسیالیستی در جمعگرایی(مارکس،هگل،روسو و..) ریشه دارد و حمایت گسترده تر از برابری را تبلیغ می کند.
☑️در نتیجه با توجه به اینکه قرائت ما از آزادی چگونه باشد می تواند با درجاتی از عدالت که بر شمرده شد همراهی و مخالفت داشته باشد.اما نتیجه ایی که تاریخ هم برآن صحه می گذارد اینکه گذر از عدالت بدون وجود آزادی های گوناگون اگر نه ناممکن بلکه بسیار دشوار است.به فرض تحقق عدالت هم در نبود آزادی تضمینی برای استمرار و رویه شدن آن وجود ندارد.اما در موارد بسیار و کاربردی تر از مجرای آزادی میتوان امکان تحقق عدالت را در دسترس دید.
یعنی بدون آزادی عدالت پایدار نامقدور است اما در نظام آزاد هم اگر چه درِ توسعۀ عدالت گشوده می ماند اما ممکن است به عدالت هم بعضا نرسد اما مزیتش آن است که
با آزادی امکان عدالت هم آزاد می شود اما بدون آزادی امکان عدالت هم در زندان قرار گرفته و افق دیدش تاریک است.
آزادی اولویت شماره یک لیبرالیستها و عدالت اولویت شماره یک چپگرایان است.