29.9 C
تهران
دوشنبه 8 خرداد 1402 ;ساعت: 22:23
کافه لیبرال

آیا این جنگی آخرالزمانی میان «خیر» و «شر» است؟

استراتژی، یعنی آنکه اوّل بدانیم که «برای چه می‌جنگیم؟» و «با که می‌جنگیم؟» یعنی پیش از هر کاری نخست زمینِ جنگ خود را معین کنیم.

آیا این جنگی صرفاً بر سر دموکراسی است؟ معنای «ایران را پس می‌گیریم» چیست؟ مفهوم آزادی در این انقلاب ملّی به چه معناست؟ آیا جنگ ما فقط با جمهوری اسلامی است و در این راه می‌توانیم که به هرکسی که به‌طور تاکتیکی همراه ما شده است دست دوستی بدهیم، یا قیام ما علیه کل میراث ۵۷ی است؟

پیش از هر نوع فلسفه‌بافی، با مشاهده‌ٔ وقایع روز، می‌توان به‌عینه مشاهده کرد که در میدان جنگ، زیباترین و پاک‌ترین جوانان این مملکت با دست خالی، رو در روی زشت‌ترین دیوانِ ژولیده‌موی ایستاده‌اند.

این صفت «زشت‌ترین» اینجا صرفاً به قلب‌های سیاهِ سربازان اهریمن اطلاق نمی‌شود، این‌ها به‌معنای دقیق کلمه نه‌تنها زشت‌سیرت، که زشت‌صورت نیز هستند. در مسلخ عشق به ایران‌زمین، جز نکو را نکشند، لاغرصفتان زشت‌خو را نکشند.

به باور ما ایران در قطعه‌ٔ خاصّی از جهان واقع شده است. جایی که در آن، اضدادها به شدیدترین وجه آن با یکدیگر در جنگ‌اند. جنگ ما از سنخ مبارزات مارتین لوترکینگ برای احقاق حقوق سیاهان نیست، مبارزه‌ای گاندی‌طور و ماندلایی‌وار با استعمارگران متمدّن نیست! دعوایی بر سر صندوق رٲی نیست!

این واقعیّت را هگل نیز فهمیده بود. او در شرح دین باستانی ایران می‌گوید:
معلوم نیست چرا خیر و شر در دین زرتشتی تا بدین حد از یکدیگر تٲثیرناپذیراند؟ یعنی خیر و شر چون مفاهیمی انتزاعی‌اند، به یکدیگر تبدیل می‌شوند، امّا در دین ایرانی نه.

هگل به خود چنین پاسخ می‌دهد:
تنها پدیده‌هایی سخت طبیعی، به یکدیگر تبدیل نمی‌شوند. یعنی خیر و شر در دین ایرانی، تجسّم پدیده‌های طبیعی‌اند بنابراین از یکدیگر منفک‌اند. او اگر در دوران ما می‌زیست، حتماً می‌فهمید که جنگ ما مثلاً با ج‌ا، صرفاً مبارزه‌ای میان دو ایده‌ٔ سیاسی، یا دو ایدئولوژی نیست. بلکه جنگی میان هستی و نیستی، میان زیبایی و زشتی، میان حقیقت و دروغ است.

نه هستی می‌تواند به نیستی تبدیل شود، نه زیبایی به زشتی و نه حقیقت به دروغ! میان این‌ها مرزهایی بزرگ وجود دارد. جنگ ملّت ایران برای پس گرفتن کشور خود، جنگ میان هستی و نیستی است.

آن‌ کسی که جانفشانی‌های جوانان کف خیابان را در برافراشتن پرچم ملّی شیروخورشید، به «تفاوت عقیده» فرومی‌کاهد و وعده می‌دهد که بعداً در انتخابات این تفاوت عقیده را بر سر پرچم، با رٲی‌گیری حل خواهیم کرد، در جبهه‌ٔ حق قرار ندارد.

به این پیشبینی زرتشتی از آخرالزمان توجّه کنید. شرح حال این روزهای سرزمین اهورایی ایران است:

«دیوان ژولیده‌موی از تخمه‌ٔ خشم به ایرانشهر برسند و افراشته پرچم باشند. آن دیوان ژولیده‌موی، فریفتار (کسی که آنچه گوید را نکند) باشند، مهر پدر از پسر و برادر از برادر برود، محصول زمین کم شود و میوه تخم ندهد. در آن بدترین هنگام، پست‌ترین بندگانِ خدا به شاهی شهرهای ایران فراز روند، همه آزمند و ناسزادین باشند. باد گرم و سرد زیاد بیاید، باران به هنگام خویش نبارد»!

برگرفته از کانال ایران بزرگ

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

دفاع خصوصی، هانس هرمان هوپ

cafeliberal

تاسیس امپراتوری «علی‌بابا» بدون برنامه

cafeliberal

ابتذالِ شر به تعبیرِ هانا آرنت

cafeliberal

ده درس از بحران همه‌گیری جهانی ویروس کُرونا

cafeliberal

جنایات و مال‌اندوزی کشیشان، راهگشای عصر روشنگری

cafeliberal

نقطۀ تمایز خردمندان مشروطه با روشنفکران پس از مشروطه

cafeliberal

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید