🌀فرقی نمیکند که پول در جیب دولت از محل مالیات تأمین شده باشد، یا از محل استقراض دولت، یا از محل چاپ پول (تورم)، یا فروش ذخائر زیرزمینی عمومی، یا واگذاری داراییهای دولتی، یا سود شرکتهای دولتی، … در هر حال پول دولت، مستقیم یا غیرمستقیم، از جیب مردم کوچهوبازار آمده است، و در هر حال پول مفت نیست—هزینهی فرصت دارد.
🌀آیا تاکنون از کسی شنیدهاید که بگوید: «پول ما در جیب دولت بهترین سرمایهگذاری است؛ اصلاً شبنم حیاتبخش است. ببینید چه تعداد زن و بچهی کارمندان دولت از پول ما در جیب دولت نان میخورند؛ علاوه بر آن، اثرات غیرمستقیم پول ما در جیب کارمند دولت را نیز در خیال خود تصور کنید، وقتی آنها پول ما را خرج میکنند، آن پول دوچندان به جیب ما بر میگردد.»
🌀آن مزایایی که مقامات دولتی در نتیجهی انتقال بیشتر پول ما به جیب دولت از آن بهرهمند میشوند، آن چیزی است که دیده میشود. سودی که از این قِبَل به جیب آنهایی که به دولتیها جنس میفروشند ریخته میشود، نیز آن چیزی است که دیده میشود. اما زیان آن پولازدستدادگان و مالیات دهندگانی که نمیخواهند پول از جیبشان برداشته شود، به علاوه آن محنتی که متوجه آن فروشندگانی میشود که مشتریانشان بخاطر مالیات و… پول کمتر برای خرج کردن در جیب دارند، چیزی است که دیده نمیشود.
🌀شکی در این نیست که وقتی که جیمز گودفِلو یک اسکناس پنج فرانکی را به ممیز مالیات میدهد در مقابل از مأمور مالیات چیزی دریافت نمیکند. اما وقتی یک مقام دولتی در خرج کردن این پنج فرانک آنرا به جیمز گودفِلو بر میگرداند، این کار در مقابل گندم یا کاری معادل ارزش آن است. نتیجهی نهایی برای جیمز گودفِلو از دست دادن پنج فرانک است.
🌀اگر شما میخواهید یک ادارهی دولتی بنیان گذارید مفید بودن آن را اثبات کنید. به جیمز گودفِلو نشان دهید که خاصیت خدماتی که این اداره به او ارائه میدهد، ارزش معادل آن پولی که از جیب او به جیب دولت میرود، دارد. اما جدا از این فایدهی اصلی، استدلالتان در دفاع از گشایش این ادارهی جدید این نباشد که این اداره برای آن بوروکرات، خانوادهاش و آنهایی که نیازهای او را تأمین میکنند، مفید است. ادعا نکنید که برپا کردن یک ادارهی غیرمستقیم موجب اشتغالزایی در بخش خصوصی میشود، چون پول ما در جیب دولت نهایتاً در جیب یک غیردولتی دیگر سر در خواهد آورد.
🌀وقتی جیمز گودفِلو پنج فرانک به یک مقام دولتی میدهد و در مقابل آن هیچ خدماتی دریافت نمیکند و یا حتی دچار دردسر هم میشود، مانند این است که پولش را به یک دزد داده باشد. فایدهای ندارد که گفته شود این مقام دولتی این پنج فرانکیها را به نفع صنعت ملی خرج میکند. آنچه دزد میتواند با آن پول انجام دهد جیمز گودفِلو هم میتوانست انجام دهد، اگر آن انگل قانونی (مأمور مالیات) یا انگل فراقانونی (دزد) را بر سر راه خود ندیده بود.
🌀استدلال میکنند که: «خرج و مخارج مقامات عالی حکومت باعث رونق هنر، صنعت و اشتغال میشود. هیچ ضیافت رئیس دولت و وزرای او نیست که در رگهای پیکرهی اقتصاد زندگی ندمد. کاهش دادن حقوق آنها باعث بیرونق کردن صنعت در پاریس و همزمان در سراسر کشور میشود.» آقایان! به خاطر خدا! حداقل به علم حساب احترام بگذارید و از تریبون مجلس ملی فرانسه نگویید که اگر اعدادی را از بالا به پایین جمع بزنیم یا از پایین به بالا، نتیجه فرق میکند. علم حساب شرم دارد که به تأیید شما بیاید.
🌀 خوب پس فرض بگیرید من بنا دارم یک کارگر حفاری به کار بگیرم تا با دستمزد صد فرانک گودالی در زمین من بکند. درست همانطور که من این قرارداد را منعقد میکنم، مأمور مالیات صد فرانک از من میگیرد و به وزیر کشور میدهد. من مجبور میشوم قراردادم را با کارگر حفاری لغو کنم، اما وزیر غذای دیگری را به میز شامش اضافه میکند. بر چه اساسی شما جرأت میکنید این هزینهی رسمی را به صنعت ملی تحمیل کنید؟ آری، وزیر کابینه میز غذایش را پرتجملتر میکند، این حقیقت دارد اما یک کشاورز زمینش را کمتر زهکشی میکند و این نیز یک حقیقت است. یک تهیه کنندهٔ غذای پاریسی پنج فرانک به دست آورده است که من به شما دادهام، اما یک کارگر حفاری شهرستانی پنج فرانک از دست داده است. تمام آن چیزی که میتوان گفت این است که آن غذای رسمی و غذافروش ِ راضی دیده میشوند، اما زمین باتلاقی و کارگر حفاری بیکارشده دیده نمیشوند. خدای من! اثبات دو دو تا چهارتا در اقتصاد سیاسی چقدر دردسر دارد!
✍️ حسین کاظمی یزدی/ فردریک باستیا [۱۸۰۱– ۱۸۵۰ نظریهپرداز لیبرال کلاسیک، اقتصاددان سیاسی فرانسوی و عضو مجلس فرانسه بود او به خاطر توسعه دادن مفهوم اقتصادی “هزینهٔ فرصت ” سرشناس است]
🔖 کانال سیگنال
🎯 @Signal99