تفکر باینری یا دوقطبی چیست؟
تفکر باینری، که به عنوان تفکر دوبخشی یا دوگانه نیز شناخته میشود، هنگامی اتفاق میافتد که شما مفاهیم پیچیده، ایدهها و مشکلات را بطور ساده به دو قسمت تقسیم کنید. در این نوع تفکر قسمت خاکستری یا وسط، نادیده گرفته یا به آن کمتر توجه میشود.
واقعیت این است که تفکر باینری به ما کمک میکند تا احساس اطمینان و اعتماد بیشتری داشته باشیم. در دنیای پیچیده امروزی این نوع تفکر باعث ایجاد آسودگی خاطر، کاهش ترس و اضطراب میگردد. باب یوهانسن میگوید: “دستهبندیها ما را به سمت یقین سوق میدهند اما دقت کافی را ندارند.”
انسانها نمیتوانند تمام اتفاقات اطرافشان را درک کنند و از همه چیز باخبر باشند. بنابراین مغز ما برای احساس بهتر، راه میانبر را انتخاب میکند؛ همه چیز را در دستهبندیهای کلی قرار میدهد و حد وسط خیلی از اتفاقات را نادیده میگیرد که نتیجه این اتفاق مغزی، تفکر باینری میشود.
مشکل اصلی تفکر باینری این است که دقیق نبوده و منطقه خاکستری را در نظر نمیگیرد. با این نوع تفکر ممکن است که ما احساس بهتری داشته باشیم ولی در واقع جهان اینگونه نیست و با سیستم سیاه و سفید یا صفر و یک کار نمیکند.
یوهانسن در این زمینه اظهار میدارد که:”تفکر باینری و قاطعانه به هیچ وجه فکر را زیاد درگیر نمیکند. در واقع شما فکر نمیکنید بلکه تجربیات جدید را درون جعبهها، برچسبها و کلیشههای قدیمی قرار میدهید.”
تفکر باینری منجر به درگیری با افراد و جدایی میشود. زیرا زمانی که افراد را در طبقهبندیهای از پیش تعیین شده قرار میدهیم به تفاوتهای ظریف و اتفاقات کوچک پس از آن توجه نمیکنیم. در نظر گرفتن جزئیات و توجه به نکات ظریف اطراف، منجر به نزدیک شدن انسانها به یکدیگر میشود.
این نوع تفکر مختص کسانی است که حال و حوصله موشکافی و واکاوی در مورد مسئله را ندارند، لذا خیر و شری در مورد موضوعات فکر میکنند و تصمیم میگیرند.
در نظر آنها یک فرد یا افراد، جریان، موضوع، تفکر یا حتی یک پیشنهاد یا خوب است یا بد. در نظر آنان همه چیز یا صفر است یا صد، یا خوب است یا بد. در صورتی مابین صفر و صفر ۹۸ گزینه و خصوصیات دیگر وجود دارد که در صورت تحقیق و تفکر میتواند نظر ما را نسبت به خوبی یا بدی آن موضوع تغییر دهد.
برای مثال هر زمان که قوانین برعلیه ما باشد ممکن است به نظر ما بد بیاد، ولی در تمام مواقع دیگر وقتی خوب بنگریم، خواهیم دریافت که از منافع ما محافظت مینمایند، یا مثلا آزادی بی حد و حصر، پیش از هر گونه فکر و بررسی از نظر هر انسانی خوب به نظر میآید. اما در واقعیت و پس از تحقیق و مشاهده عواقب آن، خواهیم دریافت که هر نوع آزادی بی حد و حصر، در نبود قوانین و نهاد نظراتی و کنترل کننده آن، مانع آزادی ما و منجر به تعرض مال و جان ما و وابستگان ما خواهد شد.
آنارشیسم معتقد است که هر نوع حکومت و هر گونه قوانینی در کشورها و جوامع، مانع آزادی و شر است و حکومتها به استعمار و استثمار افراد میپردازند. اما آیا در جوامع بدون حکومت و بدون قوانین که قوانین جنگل حاکم است، هر کس زورش بیشتر باشد به دیگری تعرض نخواهد نمود؟ البته که جواب مثبت است. با این تفاوت که این بار به دلیل نبود قوانین استعمار و استثمار فرد یا افراد حاکم خواهد شد. آن وقت از نظر آنارشیسم،چه چیز شر است و میخواهند چه چیزی نباشد؟ آیا این بار مردم و جامعه بدون قانون و حکومت را شر میدانند و مانع آزادی، و میخواهند این بار مردم را نابود کنند؟آیا آنارشیستها تصورشان این است که در چنین جامعه ای خودشان آسایش و امنیت جانی و مالی خواهند داشت؟ یعنی آیا تصور میکنند فرد یا افرادی پیدا نمیشود که آنچه را تحت نبود قوانین به دست آوردهاند، را از آنها به زور بستاند؟
در جامعهای که قانون و مالکیت خصوصی،امنیت جانی و مالی، نظارت و کنترل پلیس و حکومت که دو عنصر مورد نفرت آنارشیستها هستند، وجود ندارد آیا آزادی و اموال و جان آنان مورد تعرض افرادی مانند خود قرار نخواهد گرفت؟
تفکر تخیلگونه آنارشیسم و آنارشیستها از همین تفکر همه یا هیچ، خیر و شر، و صفر و صدی آنان ناشی میشود. آنان با یک چیز،فرد، افراد،جریان، ساختار و مجموعه قوانین مشترک در جهان مخالفت میکنند و آن را هیچ و صفر و شر میدانند، در حالی که در بین صفر و صد، همه و هیچ،هزاران خصوصیت و نفع و خیر، یا حتی برعکس وجود ندارد که آنان به دلیل کم سوادی، نداشتن تفکر درست، تحقیق و مطالعه به آن نیندیشیدهاند.
جهت تصمیمگیری و مبارزه موفق،در مرحله اول دوری کردن و فاصله گرفتن از افراد دارای تفکر دوقطبی و باینری،و در مرحله دوم تحقیق و بررسی از صفر تا صد مسئله پیشنهاد میشود. زیرا اینگونه تفکر تنها در شرط بندی در شرایط ریسک به کار میرود نه برای تعیین سرنوشت یک جامعه.
انجمن جامعه شناسان اندیشه فردا
@naghdeanarchism