قیمت دوغ از زمستان گذشته تا امروز بیش از دو برابر افزایش یافته است واکنش به این افزایش احتمالا جز حذف دوغ از سبد غذایی بسیاری از مصرف کنندگان سابق چیز دیگری نیست. البته شاید مصرف کنندگان آش دوغ هم از گزند این افزایش قیمت در امان نمانده باشند.
بگذریم اصولا موضوع افزایش قیمت دوغ چیز چندان مهمی نیست کسی تا امروز از نخوردن دوغ نمرده است. اما آیا دوغ را میتوان با بنزین مقایسه کرد؟
دوغ کالایی با کشش قیمتی تقاضای زیاد است که جانشینهای متعددی را برای آن میتوان تصور کرد اما بنزین کالایی است با کشش قیمتی تقاضای اندک، تقریبا بدون جانشین و بسیار استراتژیک. اثرات نوسان قیمتی این دو کالا نیز قابل مقایسه نیست.
همگی از آنچه در آبان 98 گذشت مطلعیم. فراموش نکردیم دولت برای فروکش کردن التهابات چه وعدههای یارانهای داد و یک دوره یارانه بنزین هم به حساب خانوارها واریز شد. آیا هزینههای اجتماعی آبان 98 که بر کشور تحمیل شد قابل محاسبه است؟ چه کسی توان برآورد این هزینه را دارد؟ اعم از زندگیهای از دست رفته، خانوادههای از هم پاشیده، خسارتهای ناشی از تخریبها، ضرر تحمیل شده به کسب و کارهای اینترنتی ناشی از قطع اینترنت و از همه مهمتر از بین رفتن کامل سرمایه اجتماعی.
از موضوع آبان 98 بگذریم، اثر قیمت بنزین بر تورم به چه میزان است؟ برای پاسخ به این سوال بایستی به مدلهای اقتصادسنجی توسل جست اما قاعدتا افرادی که به این مدلها استناد میکنند تنها افرادی نیستند که به حیطه اقتصادسنجی آگاهی دارند. بایستی گفت اقتصادسنجی تنها در مدل و نرمافزار خلاصه نمیشود. اگر درک عمیقتری نسبت به تئوری و مبانی اقتصادسنجی داشته باشیم خواهیم دانست که در نظام آماری مخدوش کشور نتایج حاصل از این مدلها حتی سایهای از واقعیت نیز نیستند به ویژه در مقولهای مانند شاخصهای قیمتی که به شدت به سیاست نیز آلودهاند.
این روزها بار دیگر شاهد زمزمه آزادسازی قیمت بنزین هستیم، سوال اساسی آن است آیا بنزین، دوغ است؟ آیا در شرایطی که موتورخانه بانک مرکزی 24 ساعته در حال فعالیت است و شبکه بانکی در خلق نقدینگی گوی سبقت را از هم میربایند میتوان کالایی چون بنزین را همچون دوغ دید؟ آیا میتوان ادعا کرد همچون دوغ، قیمت بنزین در بازههای کوتاه دچار نوسانات شدید شده اما جامعه را متأثر نسازد؟ اگر چنین ادعایی دارید توصیه میکنم بار دیگر در سر کلاسهای اقتصاد خرد شرکت کنید.
در تئوری مورد پذیرش فعلی، راهکار رهایی از معضل همیشگی بنزین جز این نیست که هزینه تمام شده آن ملاک قیمتگذاری باشد اما در شرایطی که کوره تورم در حال زبانه کشیدن است این اقدام چه هزینههای جانبی برای جامعه خواهد داشت؟ این هزینه قابل محاسبه در هیچ ماشین حسابی نیست، همگی نیز از آنچه تا امروز بر سر یارانههای نقدی آمده است مطلعیم، چند بار باید از یک سوراخ گزیده شد؟
واقعیت آن است اگر وجدان آگاهی داشته و دلسوز مردم باشیم، پیش از هر چیز به تورم خواهیم پرداخت. این استدلال که درمان تورم ابتدا نیازمند اصلاح قیمتها است یک کج فهمی بیشتر نیست. قیمتها بعد از حل مشکل تورم اصلاح میشود و نه تورم بعد از اصلاح قیمتها، قیمتگذاری و دخالت دولت در سرکوب قیمتها معلول تورم است و نه تورم معلول سرکوب قیمتها.
تورم یک درمان بیشتر ندارد: پول جدید چاپ نکنید، دست از تزریق مستمر هروئین به اندام نحیف اقتصاد ایران بردارید. بگذارید این اقتصاد از توهم ناشی از تورم رهایی یابد. آزادسازی قیمت کالایی چون بنزین در شرایط فعلی جز تلاطم بیشتر قیمتها نتیجهای ندارد و افزایش قیمت بنزین نیز به زودی با امواج تورم در نوردیده شده به خانه اول بازخواهیم گشت.
کسانی که بار دیگر در حال چرتکه انداختن برای تحمیل مجدد هزینههای آبان 98 بر این جامعه نحیفند دست از مکتب ماشینحسابیسم بردارند. اقتصاد عرصه حسابداری نیست. به قول یکی از دوستان ماشینحسابها را زمین بگذارید و کمی کتابهای اقتصادی را به دست بگیرید.
https://t.me/Catalax