?مشکل ایران چیز دیگری است که این مشکل را دولت نمیتواند حل کند و اینجا دیگر مسأله، دولت نیست، سیاستگذاری نیست؛ایران، مشکل یا مسأله است، یعنی ایران کشوری است که نامش بسیار زود در تاریخ ظاهر شده است و این نام، تداوم هم پیدا کرده است و از دوره هخامنشی تا ساسانی به نوعی، از ساسانی تا آغاز دوره اسلامی به نوعی دیگر، و بعد از آن باز به نوعی متفاوت، بیان شده است.حداقل میدانیم از آغاز دوره ساسانی تا امروز، اینجا اسمش ایران بوده است. ما نه در غرب جایی داریم که اسمش اینقدر تاریخ طولانی داشته باشد نه در اینطرف دنیا.مثلا در اروپا،که کشورهای جاافتاده و مستقری هستند اما همهی آنها بعد از دورهی رومی پدید آمدند. در آن دوره، بخش مهمی از اروپا رومی بود و بیرون آن، همه جا محل توحش یا بربرها تصور میشد.به اصطلاح خودشان، مسیحیت آمد و امپراتوری مقدس مسیحی ایجاد شد. عمده کشورهای اروپایی در درون حکومت مسیحی زندگی میکردند و اسم مشخصی نداشتند و جزئی از امت مسیحی بودند. زبان رسمیشان لاتینی بود و تا مدتها بعد از آن زبان علمیشان هم زبان لاتینی بود و ماند.کشورهای خیلی مهم اروپای غربی، مجموعه اقوامی بودند که در آنجا زندگی میکردند و همهی آنها زبانهای محلی قومی داشتند و هیچکدام از آن زبانها جزو زبانهای علمی نبود یا زبان مهمی به حساب نمیآمد.هیچ متن مهمی از آنها تا قبل از قرن ۱۳ و ۱۴ میلادی نداریم. نه از آلمانی، نه از فرانسوی و نه از انگلیسی، نوشتهی خاص و چیز مهمی نداریم؛ جز بعضی ترانهها و آوازهایی که مثل عاشیقهای ما میرفتند و میخواندند، چیزی دیگری نداریم.زبان علمی فقط لاتین بود، مانند عربی برای ما. اما عربی از همان آغاز همانطور که گفتم در کنارش فارسی را داشت. در اروپا مطلقا این اتفاق نیفتاد. هیچکدام از زبان ها، زبانی در کنار زبان لاتین نشدند.از زمانی که بین قرن ۱۳ تا ۱۴ اول در ایتالیا و بعدا در کشورهای دیگر در قرنهای ۱۵ و ۱۶ زبانهای جدید رایج شدند، این کشورها بهتدریج خودشان را از درون امت مسیح یعنی از درون خلافت کلیسا بیرون کشیدند و لازم شد خودشان را به عنوان ملّت تعریف کنند و برای همین بود که لازم شد زبان ملّی داشته باشند.اروپا حدودا از قرن ۱۵ و ۱۶ و از رنسانس به بعد، اروپایی شد که ما امروز میشناسیم و این کشورها را قبل از قرن ۱۵، نمیتوانیم جداگانه بشناسیم، چون درون خلافت مسیحیت بودهاند.در جهان اسلام هم خلافت بود، اما ایران در آن نبود. بخش مهمی از کشورهایی که امروز به آنها میگوییم کشورهای عربی، درون آن خلافت بودند و نام جداگانهای نداشتند. بنابراین اینها هیچکدام هنوز ملّت نبودند. یعنی مصر، مراکش، سوریه و… اینها هیچکدام ملّت نشدند بلکه اینها جزئی از امت اسلامی بودند.ما از همان آغاز وارد مدار خلافت نشدیم و خودمان را به عنوان ملّت فهمیدیم یعنی خودمان را جزو امت ندانستیم. مسلمان دانستیم ولی جزو امت مسلمان نبودیم. این موضوع اثرات خیلی عجیبی برای تحول در ایران پدید آورد.از اینجاست که من سعی کردم در سالهای اخیر توضیح بدهم که ما اولین ملّتی هستیم که خودمان را با مفهوم ملّت فهمیدیم. اگر چه کلمه جدید است اما ما پیش از کلمهی جدید ملت، به مفهوم ملّت خود را میفهمیدهایم
سخنراني در موسسه اقبال لاهوري مشهد. تير ١٣٩٦
?كانال اختصاصي نشر آثار و آراء جواد طباطبايي