✳️ مقوله (1)، شما پول خودتان را برای خودتان خرج میکنید، مثل وقتیکه در سوپر مارکت خرید میکنید. پیدا است که در اینجا دو انگیزه قوی در شما وجود خواهد داشت: انگیزه اول آنکه صرفهجویی کنید، و انگیزه دوم آنکه بالاترین ارزشها را در ازائ هر دلار خود بدست آورید.
✳️ مقوله (2)، موردی است که شما پول خودتان را برای دیگری خرج میکنید، مثل وقتیکه به خردی هدیه تولد یا هدیه کریسمس میروید. در اینجا هم، همانند طبقه اول، شما انگیزه اول یعنی انگیزه صرفهجویی را دارید ، ولی حداقل بر اساس سلیقه و قضاوت دریافتکننده هدیه، انگیزهتان برای به دست آوردن حداکثر ارزش در قبال پولتان چندان قوی نیست. البته که میخواهید هدیهای فراهم کنید که طرف از آن خوشش بیاید، اما به این شرط که آن هدیه پیام مناسب را بدهد و در عین حال خیلی هم برای شما پرزحمت و وقتگیر نباشد. (اگر هدف شما واقعا آن بود که دریافتکننده را قادر کنید بهترین بهره ممکن را از از هر یک از آن دلارها ببرد، در آن صورت، خرج کردن به صورت مقوله (2) را به خرجکردن به صورت مقوله (1) تبدیل میکردید، و به جای هدیه به او پول میدادید که خود خرج کنند.)
✳️ مقوله (3)، موردی است که شما پول دیگری را برای خود خرج میکنید، مثل نهاری که به حساب مخارج کار یا شرکت میخورید. در اینجا شما انگیزه مهمی در اینکه نهار ارزانی بخورید ندارید. ولی انگیزهای قوی دارید که غذایی بخورید که به قیمتش بیارزد.
✳️ مقوله (4) ، شقی است که شما پول یک شخص را ، آن هم به نفع شخص دیگر، مصرف میکنید. مثلا از حساب مخارج پول نهار کس دیگری را هم میپردازید. در این حال، نه چنان انگیزهای دارید که صرفهجویی کنید، و نه چنان انگیزهای که برای مهمانان بخرید که به آن پول بیارزد. باری، اگر شما هم با او نهار میخورید، وضعیت شما مخلوطی از شق (3) و شق (4) خواهد بود و شما تنها انگیزه مهمی که دارید این است که، اگر لازم شود، به قیمت قربانی کردن سلیقه مهمانتان، سلیقه خودتان را دنبال کنید.
📚📖 آزادی انتخاب، میلتون و رُز فریدمن، ترجمه حسین حکیمزاده جهرمی
@cafe_andishe95
در همین رابطه: