✝️/🏛لائیسیته عقیدهای یا اعتقادی در کنار دیگر عقیدهها و اعتقادها نیست، بلکه آزادیِ عقیده و اعتقاد است.
لائیسیته ایدئولوژی یا ایمان جدید نیست، بلکه پشتیبان آزادی بیان، چه دینی و چه غیر دینی، است.
تجربهی تاریخی در رابطه با فرایند لائیسیته و سکولاریزاسیون در اروپا نشان میدهد که امر پایان سلطۀ دین و جدایی آن از دولت، تنها با تکیه بر متفکرانِ آزادیخواه و خِرَدگرا به دست نیامده است. این تجربه همچنین نشان داده است که امر فوق تنها از راه اصلاح دین توسط نواندیشان دینی حاصل نمیشود.
اگر چه این دو عامل، یعنی جنبش فکریِ لائیک و جنبش نواندیشیِ دینی، نقش مهمی میتوانند ایفا کنند. اما لائیسیته (و سکولاریزاسیون نیز) همواره در درازای تاریخ غرب امری مبارزاتی و جنبشی بوده است. به بیانی دیگر، این مردمان آگاه و آزادیخواه جوامع غربی بودهاند که در چندانی، گونهگونی و مشارکتشان، امر مبارزه با سلطهگری دین را در دست گرفتند و به پیش بُردند. مذهب را به امری خصوصی تبدیل کردند و سرانجام به دخالتگری دین و نهادهای آن در سیاست و ادارهی امور کشورشان پایان بخشیدند.
در ایرانِ امروز، که زیر سلطه دینسالاری اسلامی به سر میبَرَد، جدایی دولت و دین تنها از راه مبارزات اجتماعی و سیاسی خودِ مردم و با همراهیِ جنبش فکری لائیک و آزادیخواه، طی فرایندی سخت و دیرپا، میتواند تحقق پیدا کند. ابتدا، با پایان دادن به رژیم جمهوری اسلامی ایران و سپس با مبارزه در راستای برآمدنِ مناسباتی نوین بر اساس سه اصلی که لائیسیته را میسازند.
✝️سه اصل تعریفگر و تفکیکناپذیر لائیسیته🏛
1️⃣– جدایی دولت و دین
لائیسیته مستلزم استقلال و جدایی دولت و بخش عمومی نسبت به نهادهای دینی است. امور سیاست و سیاستگذاری در کشور تنها و تنها بر حاکمیت مردم استوار است. دین و مذهب امری خصوصیاند. دولت در امور ایمانی و اعتقادی هیچ دخالتی نمیکند. دولت هیچ دینی را، در هر صورتی، چه دین اکثریت مردم باشد و چه نباشد، به رسمیت نمیشناسد. این بدین معناست که در لائیسیته، دین رسمی یا دولتی وجود ندارد. دولت دین و مذهب ندارد. قانون اساسی و سه قوای مجریه، مقننه و قضائی به هیچ دینی ارجاع نمیدهند،از احکام دینی و مذهی پیروی نمیکنند. دولت هیچ لابیِ مذهبی را به رسمیت نمیشناسد.
2️⃣- آزادی وجدان و عقیده
لائیسیته آزادی عقیده و وجدان را تضمین میکند. هر کس، با هر عقیدهی مذهبی یا غیر مذهبی، در ابراز اعتقادات خود آزاد است. لائیسیته مستلزم بیطرفیِ دولت نسبت به ادیان و مذاهب مختلف و یا اعتقادات غیر دینی است. در لائیسیته، همهی افراد جامعه در برابر قانون برابرند، صرف نظر از مذهبی بودن و مذهبی نبودن آنها.
3️⃣- برابری دینباوران و دینناباوران در برابر قانون
در لائیسیته، باورمندان به دین و غیرباورمندان به دین دربرابر قانون برابرند. لائیسیته، بی هیچ تمایزی از دید ایمان و اعتقاد، برای باورمندان به دین و غیرباورمندان به دین، حق یکسانِ آزادی بیانِ عقیده و اعتقاد را تضمین میکند. لائیسیته همچنین، حق آزادی داشتن مذهب و یا آزادی نداشتن مذهب را تأمین میکند. لائیسیته ضامن ادای آزاد دین و آزادی مذهبی است، همچنین ضامن آزادی در برابر دین است، یعنی هیچ کس را نمیتوان ملزم به رعایت اصول و احکام دینی کرد.
🔻نتیجهگیری
سه اصلِ تفکیکناپذیرِ «جدایی دولت و دین»، «آزادی وجدان و عقیده» و «برابری دینباوران و دینناباوران دربرابر قانون» تعریفگر لائیسیته هستند.
در صورتی رژیمی را لائیک میشماریم که سه اصل یا ارزش فوق را باهم، همزمان و بدون کم و کاست رعایت کند، در غیر این صورت این رژیم لائیک محسوب نمیشود. از این رو ست که، بنا بر تعریف لائیسیته بر اساس همپایی سه اصل فوق، به عنوان نمونه، جمهوری اسلامی ایران که یک تئوکراسی است،یا رژیمهای امروزی در روسیه، چین یا ترکیه که دیکتاتوری هستند و یا اتحاد شوروی سابق و کشورهای معروف به سوسیالیستی که نظامهایی توتالیتر بودند… هیچ یک از آنها را نمیتوان «لائیک» نامید. در تمامیِ این سیستمهای نامبرده، یا از جدایی دولت و دین اثری نیست (نمونهی جمهوری اسلامی ایران) یا آزادیهای دینی سرکوب میشوند (نمونهی کشورهای “سوسیالیسم واقعاً موجود”) و یا آزادیِ عقیده و و جدان پایمال میشود (در همهی این رژیمها). به بیانی دیگر، در همهی این کشورها ما با نبود فاحش یک، دو یا هر سه اصل لائیسیته روبرو بودیم و یا هستیم. در نتیجه نمیتوان در آنها، از وجود لائیسیته، با تعریفی که به دست دادیم، سخن گفت.
📚شیدان وثیق