آنچه این روزها در اقتصاد ایران میگذرد کمتر از فاجعه نیست، افزایش روزانه قیمتها، فقدان چشمانداز و بحرانهای ریز و درشت شرایطی را فراهم آورده که سطح تهدید را تا حد تهدید زیست ایرانیان ارتقا داده است. اما نمیتوان حرکتی را در راستای کنترل شرایط و حرکت به سمت بهبود مشاهده کرد گویا جامعه در حالتی از انتظار نسبت به آیندهای نامعلوم به سر میبرد. چنین شرایطی را میتوان تصلب اجتماعی نامگذاری کرد.
اصطلاح تصلب را میتوان به این صورت معنا کرد؛ کندی یا نقصان در تغییر، معرفی یک جامعه به عنوان متصلب به معنای این ادعاست که این جامعه آهستهتر از دیگر جوامع دیگر متحول میشود.
در دهه 1950 دانیل لرنر محقق آمریکایی در زمینه مدرنسازی جوامع، مدرنیزاسیون را فرایندی تعریف کرده است که از طریق آن افراد به عاملان کارآمد تغییر تبدیل میشوند. به عبارتی جامعه مدرن جامعهای است افراد آن در برای کنشهای اجتماعی به سرعت واکنش کارا نشان داده و تغییر کنند. اما چه عاملی را میتوان بزرگترین مانع در این مسیر دانست؟
رونالد هینر اقتصاددان آمریکایی در این باره نکته مهمی را طرح کرده است، فرد تنها هنگامی روال روزمرهاش را اصلاح خواهد کرد که از تغییرات، به اندازه کافی مطمئن باشد به عبارتی رفتار انسان تحت حاکمیت قاعده است.
از دیدگاه هینر هرچه شرایط پیچیدهتر باشد دانش فرد نسب به محیط کمتر خواهد بود و لذا کمتر تمایل به تغییر خواهد داشت چرا که نسبت به نتایج این تغییر اطمینانی ندارد در چنین شرایطی هر چه بر سطح پیچیدگی افزوده شود رفتار فرد اثر کمتری از تکانههای محیطی واقعی خواهد پذیرفت.
اگر انسان قادر به پردازش مقادیر نامتناهی از اطلاعات بود نسبت به کوچکترین اختلالات پدید آمده در محیط واکنش نشان میداد بنابراین در شرایط همواره در حال تغییر رفتار ما نیز همیشه در حال تغییر میبود. نظر هینر آن است که ما به هر اختلالی پاسخ نمیدهیم زیرا محدودیتهای شناختیمان مکررا ما را از اتخاذ پاسخ ممکن باز میدارد از طرفی در حالی که دانش بیشتر نسبت به تغییرات محیطی انعطافپذیری ما را بیشتر میکند شدت پیچیدگی به طور معکوس عمل خواهد کرد و فرد را دچار تصلب و بیتصمیمی خواهد نمود.
در یادداشتهای متعددی به این موضوع اشاره شده است که عدم اتخاذ تصمیم توسط حاکمیت در مسائل کلان مانند سیاست خارجی و مذاکراتی که 18 سال به طول انجامیده است باعث شده است سطح نااطمینانی به سطحی فراتر از حد طبیعی افزایش یابد از سویی متغیرهای اقتصادی اعم از نرخ تورم و ارز نیز متأثر از این بیتصمیمی به طور مستمر در حال تغییرند و سطح نااطمینانی را تشدید میکنند به این موارد انواع و اقسام تصمیمات ریز و درشت دیگر را نیز اضافه کنید که در مواردی افکار عمومی کل کشور را درگیر خود کرده است از آن جمله می توان به طرح صیانت اشاره کرد. تمام این موضوعات منجر به آن شده است که کوچکترین دغدغههایی که گاهی کاملا جنبه شخصی دارند در جامعه ایران تبدیل به یک مسئله سیاسی شوند. جیوانی سارتوری محقق ایتالیایی علوم سیاسی معتقد است جوامعی که به شدت سیاسی شدهاند از لحاظ اقتصادی عقب خواهند ماند او این خصیصه را political hypertrophy نامگذاری میکند که نتیجهاش economic atrophy است. به عبارتی فعال بودن بیش از حد سیاسی موجب کم کاری و ضعف اقتصادی است.
به عبارتی ریشه مشکلات در امر کلان اقتصادی را نمیبایست جز در سطوح خرد جستجو کرد، رفتار فردی افراد در نهایت، امر کلان اقتصادی را شکل میدهد. در این سطح از نااطمینانی، ناشی از رفتار حاکمیت، رفتارهای فردی را به شدت دچار تصلب شده است تصمیمات جز برای موارد عاجل و کوتاه مدت اتخاذ نمیگردد. سرمایهگذاری در چنین شرایطی محقق نمیشود و بدون سرمایهگذاری تولیدی شکل نخواهد گرفت. کوتهنگری تنها به نیت بقا، شاکله اصلی رفتار فردی را شکل خواهد داد و در این صورت در ابعاد کلان، جامعه متصلب خواهد شد. نااطمینانی ریشه تصلب اقتصادی است که اگر چاره نشود نمیتوان انتظار تحول داشت.
https://t.me/Catalax