در جهانی که امارات از بیابان، سیلیکونولی دوم میسازد، در منطقهای که قطر میزبان نخبگان جهانی است، و عربستان از نفت به هوش مصنوعی رسیده، تنها یک حکومت هست که هنوز گمان میکند با روضه میشود وارد WTO شد: جمهوری اسلامی. سه کودتای آرام عربی، که با سفر ترامپ به خاورمیانه رسمی میشود، یک چیز را فریاد میزند: ایران، از قطار قرن ۲۱ جامانده، نه بهخاطر تحریم، بلکه بهخاطر توهم.
کودتای اول: از ناصریسم تا نئولیبرالیسم عربی
درحالیکه جمهوری اسلامی هنوز در توهم رهبری امت اسلامی دستوپا میزند، جهان عرب، پسا-ایدئولوژیک شده است. دیگر نه جمال عبدالناصر اسطوره است، نه عرفات، نه قذافی. قهرمان امروز عربها، کسیست که قرارداد ببندد، نه قطعنامه آتشین صادر کند. بندر بنسلطان جای خطیب مسجد را گرفته. اما تهران هنوز فکر میکند «محور مقاومت» یک برند صادراتی است. واقعیت این است که حتی فلسطین امروز به ایران اعتماد ندارد، چون میبیند ایران فقط «پرچم» میدهد، نه پروژه. این کودتای اول است: پایان خطابه، آغاز قرارداد.
کودتای دوم: عبور از نفت به سمت فناوری
وقتی عربستان چشم به شهر نئوم و انرژی هیدروژنی دارد، جمهوری اسلامی هنوز نفت را مسئلهای «ناموسی» میداند. عربها نفت را وسیله کردهاند برای رسیدن به پسانفت. ایران اما هنوز درگیر این است که آیا باید بنزین را آزاد کند یا نه. هر پروژهای در تهران یا در کمیسیون تلفیق مجلس گیر میکند، یا در نهادهای امنیتی که نمیدانند سرمایهگذاری یعنی چه. این کودتای دوم است: فناوری جای نفت را گرفت، اما ما هنوز در صف کوپن ایستادهایم.
کودتای سوم: از انقلاب به رفرم، از رفرم به رقابت
در دنیای عرب، دیگر هیچکس به فکر انقلاب نیست. انقلابها پیر شدهاند. ایدئولوژیها سوختهاند. اکنون رقابت است که سیاست را میسازد. امارات با اسرائیل رقابت میکند نه بر سر «محو»، بلکه بر سر جذب سرمایه و دانش. عربستان با ترکیه رقابت میکند نه در محوریت اسلام سیاسی، بلکه در توریسم، ترافیک هوایی، و هاب لجستیکی. اما جمهوری اسلامی هنوز درگیر این است که «اسرائیل چند سال دیگر میماند؟» سؤال درست این است: «چند سال دیگر شما میمانید؟» این کودتای سوم است: جمهوری اسلامی هنوز به فکر انقلاب است، درحالیکه همه دارند آینده را میسازند.
و حالا پادزهر: بازگشت به عقل، نه مقاومت
هیچ راهی برای مقابله با این سه کودتا وجود ندارد جز خروج از قالب جمهوری اسلامی. نه غنیسازی اورانیوم، نه خطبههای نماز جمعه، نه مصوبههای مجلس انقلابی، هیچکدام حریف این طوفان اقتصادی نیست. راه عبور، نه تنها توافق با آمریکا، بلکه توافق با واقعیت است. تا زمانی که حکومت با جهان حرف نمیزند، تا زمانی که دیپلماسی، گروگان سیاست داخلی و سیاست داخلی گروگان سیاست خارجی، تا وقتی قرارداد با اپل و مایکروسافت جرم محسوب میشود، تا وقتی اعتراضات کارگران و معلمان را توطئه استکبار میداند، کارآفرین، مفسد و معترض، جاسوس است—هیچ کودتایی خطرناکتر از نادانی حاکمان نیست.
و ما؟ ما یا مسیر سه کودتای عربی را میفهمیم، یا با چفیه در صف دلار میمانیم.
نه، راهحل «بازگشت به دوره طلایی امام » نیست. راهحل فهم یک توسعه متوازن ملی با«پیوستن به جهان» است. اگر بخواهید هنوز «هلال شیعی» بسازید، در جهانی که دنبال هاب دیجیتال است، تنها خواهید ماند. اگر نخواهید با واقعیت آشتی کنید، تاریخ با شما آشتی نخواهد کرد.
و روزی فرزندان ما خواهند نوشت:
«ایرانیان میتوانستند شریک عصر آینده باشند، اما زندانیان یک پرچم ماندند…»
✍️حمید آصفی