والس با آبهای تاریک، نویسنده: امین انصاری
گوینده: امین انصاری
🗨این کتاب صوتی در چهار فایل تقدیم میشود.
“با سوزاندن کتابها شروع میکنند و به سوزاندن آدمها میرسد.”
هنریک هاینه
وب سایت این نویسنده با عبارتی از “هنریک هاینه” آغاز شده است.
جهت معرفی #امین_انصاری به وبسایت وی مراجعه کردیم و او اینگونه خود را معرفی می نماید:
“من امین انصاری هستم، نویسندهای که در ایرانِ بعد از انقلاب و در کشوری تحت حکومت یک نظام تمامیتخواه به دنیا آمد و تا بیست و شش سالگی در آن روزگار گذراند. در سال ۱۳۸۰ اولین داستانم را روی کاغذ آوردم و به مرور به داستاننویسی تازهکار بدل شدم. اولین داستان بلندم با عنوان «آنها هیچ از بهشت نمیدانند» را نشر ثالث در سال ۱۳۸۷ منتشر کرد. دو سه کتاب دیگر هم قبل از خروجم از ایران چاپ کردم و بعد زدم بیرون. در هفت سال گذشته سه رمان با موضوعات اجتماعی و سیاسی مربوط به روزگارم و آنچه از مهاجرت فهمیدم را خارج از ایران منتشر کردم.
آدمی هستم با خیالات دور و مبهمی از جنگ و خاطرات شفافتری از پساجنگ. دوم خرداد، کوی دانشگاه، جنبش سبز، اعتدال و خیزش ۹۶ را به نحوی درک کردهام و در غالب آثارم به نحوی فهمم از این فصول تاریخی را منعکس کردهام.
من امین انصاری هستم، شهروندی پُرسنده که از خرداد ۱۳۸۸ به اینسو تمام تلاشاش را برای درک و عبور از سانسور کرده است.”
وی همچنین در ادامۀ مطلب خود با این عنوان “کتاب ممنوعه ، کتاب بدون سانسور و …” اضافه میکند:
“خفقان سیاسی چه در دورهای که به قهرآمیزترین شیوهها اعمال میشود و چه وقتی با لبخند به ملتِ تحت سلطه حقنه میشود، مفاهیم و پدیدههای جدیدی را خواسته و ناخواسته تولید و باز تولید میکند.
#سانسور، “کتاب ممنوعه”، “کتاب بدون سانسور” و “ادبیات آزاد” … اینها همه فضولات نظامهای سیاسیای هستند که وجودشان را در گرو محدودسازی و پاسبانی تعاملات انسانی و گفتگو میدانند. این مفاهیم با مختصات جهان دستکاریشدهی نو سازگارند. سانسور آنچنان دست میاندازد به نظام معنایی گذشته که اصولا راه بر تعریف و تحلیل مسائل به شیوههای پیشین بسته شود؛ طوری که مجبور شوی در مورد ابتداییترین مسائل هم پرسش کنی.”
انصاری در ادامه میافزاید:
“سانسور پدیدهای همهجاحاضر است. یعنی اینطور نیست که یک جا باشد و جای دیگر نه. و این حضور به سانسور امکان میدهد که جهان خودش را حقیقیتر از واقعیت تعریف میکند. سانسور این قدرت را دارد که جهان تحت سلطهاش را از نو بسازد؛ به تمامی. اصول جدید به مرور نظام ارزشی شهروندان و شیوهی قضاوتشان را دستکاری میکنند. آدم است و ارزشهایش، آدم است و نسبتش با حق. این میشود که سانسور به هر نحوی «ارزش» و «حق» را نشانه میرود. و در نهایت این میشود که نویسندهای میتواند به خودش جرات دهد و در پیشگاه عموم اعلام کند که وزارت ارشاد کلمهای را از کتاب جدیدش حذف نکرده. سانسورِ همهجاحاضر در چنین نویسندهای آنچنان لانه کرده، که حتی یک لحظه نتواند به بیپایگی حرفش فکر کند. که حتی اگر حضور سانسور را درک کند، بتواند برایش حدی بتراشد. مثلا بگوید: «فلان حد از سانسور پذیرفتنی است» یا برای نمونه «دو کلمه را که بردارند ایرادی ندارد. این همه کلمه! این همه راهِ گفتن.» اینها همه توجیه است. چرا که پذیرفتن سانسور و ابعاد نفوذش کار فرهنگیای که تحت سانسور انجام میشود را بیارزش میکند. در واقع کار سختیست اعتراف به اینکه من سالها برای یک کتاب عرق ریختم، اما حدود آزادی اندیشه را وجبی جابهجا نکردهام.”
“انصاری” در باب #سانسور ,مطلبی با عنوان “دانلود رمان بدون سانسور” در ادامۀ نوشتار خویش میافزاید:
“شهروندان ایرانی کتاب و رمان بدون سانسور را در گوگل جستجو میکنند؛ هر روز چند هزار بار. تنها برای نمونه بخواهم بگویم حدود یکپنجم جمعیتی که دنبال دانلود رمان هستند، در واقع دنبال دانلود رمان بدون سانسورهستند. این شهروندان اتفاقا خروجیهای همین نظام مداخلهگرِ همهجاحاضرند. همینها که نظام حاکم در طول سالیان تلاش کرده مغزشان را با تمام حیلههای ممکن طوری بازسازی کند که یا فکر نکنند و یا اگر هم میاندیشند از قوارهی ایدئولوژی حاکم بیرون نزنند. اگر هم بیرون زدند لااقل راه حاشاکردن باز باشد.
این مردمی که به هر طریقی پی چیزهای بدون سانسور هستند در هدفشان اتفاق نظری ندارند. فقط یک چیزشان مشترک است: تشنهی فهمیدن واقعیتاند؛ واقعیتِ بیرون از حباب سانسور. واقعیتی که میدانند هست، اما درکی از کیفیاتش ندارند. « رمان عاشقانه بدون سانسور » را برای نمونه جستجو کنید. ببینید فروشندگان اجناس و خدمات چه سرمایهگذاریای کردهاند روی تبلیغاتی که میتوانند در صفحاتی که نتایج جستجو بالا میآورند نمایش داده شود. اصلا رمان عاشقانه بدون سانسور دقیقا چه جور رمانی است؟ رمانی که عشق را بدون سانسور تصویر میکند؟ یا رمانی که توش پر است از صحنههای به اصطلاح سکسی؟ این تعاریف سردرگماند و این سردگمی خودش یکی از فرآوردههای سانسور و جهان سانسورزده است.”
انصاری در پایان ادامه میدهد:
“من یک وظیفۀ نویسندۀ ایرانی را مبارزه با خودش میدانم؛ با خودی که خو کرده به سانسور، به حذف و به کمگفتن. ادعای نوشتن شاهکار ندارم، اما معتقدم دو رمانی که اینجا به راحتی یک کلیک و به صورت رایگان در اختیارتان قرار میگیرد، تلاشهای صادقانهای برای گذر از سانسور در عرصهی ادبیات معاصر ایران به حساب میآیند. والس با آبهای تاریک (۲۰۱۳) و ناپیدایی (۲۰۱۵) در کنار رمان اولم شکار (۲۰۱۱) هیچ کدام به لحاظ محتوا و موضوع امکان انتشار در ایران را ندارند. با اینحال اکثریت خوانندگانشان را ایرانیهای ساکن کشور تشکیل میدهند. این هم از جملهی دردسرهای دستگاه سانسور در قرن بیست و یکم است. ذکر این نکته هم نامربوط نیست. اینکه این کتابها هرچند که توسط فعالان حوزهی ادبیات داستانی در ایران مطرح نمیشوند –یا نمیتوانند که مطرح شوند–، از پرمخاطبترین آثار منتشرشدهی نشر نوگام به حساب میآیند. هر دو به مهاجرت مربوطند و هر دو نسبت مستقیمی دارند به جهان و اجتماع پیرامونم و آن چیزی که تا وقت نوشتنشان از زندگی شناختم. حالا اگر این دو رمان را بخوانید، خیالم راحت است که میدانید نویسندهشان کیست و اینکه وقت نوشتن چطور سنگر به سنگر با سانسور و جلوههایش در خودآگاه و ناخودآگاهش جنگیده و هر چند هنوز رد پایش را لابهلای کلماتی که روی کاغذ میآورد میبیند، مصمم است که ریشهاش را بخشکاند. بعد از هشت سال تلاش، امروز با خیال راحت این را میگویم:
“سانسورِ همهجاحاضر، هر چقدر مخوف، شکستدادنی است.”
◼️معرفی و نقد کتاب
رمان «والس با آبهای تاریک»، نوشتۀ امین انصاری در سال ۱۳۹۲ توسط “نشر نوگام” در لندن منتشر شد.
این کتاب خیلی زود در زمرۀ پرمخاطب ترین آثار این انتشارات جای گرفت. به همین علت همزمان با راه اندازی بخش داستان های صوتی این انتشارات، به عنوان اولین اثر شنیداری انتخاب و در همکاری با «رادیو شهرزاد» نسخه ی صوتی آن تولید شد. «والس با آبهای تاریک» داستان مهاجرت است؛ داستان مرد جوانی که از شرایط زندگی در ایران به تنگ می آید و قصد می کند که به سریع ترین حالت ممکن از این مهلکه خودش را نجات بدهد. پس، افسار زندگی اش را به قاچاق برها می سپارد، دل به دریا می زند و راه سواحل استرالیا را در پیش می گیرد. این رمان مبتنی بر تحقیقات میدانی و کتابخانه ای نویسنده است و جدای از جنبه های داستانی، قسمت عمده ای از اطلاعات مطرح شده در آن از طریق مصاحبه و صحبت با بیش از بیست پناهجوی ایرانی که خود از طریق عبور از مرزهای آبی به استرالیا رسیده اند به دست آمده.
والس با آب های تاریک، داستان مهاجرت است. داستان ” آدم های قایقی ” انسان هایی که به قول خودشان جهنم را به قصد رسیدن به بهشت ترک می کنند. سوار بر قایق های مرگ. این کتاب حاصل مصاحبه با ۲۰ نفر از پناهجویان ایرانی و افغان که خود را با قایق به استرالیا رسانده اند.
ناشر این کتاب نشر نوگام است و این کتاب با حمایت مالی سی و شش نفر به صورت رایگان در اختیار عموم قرار گرفته است. به گفته نویسنده در سه ماهه ی اول پس از انتشار حدود ۳۰۰۰ بار توسط مخاطبان دانلود شده.
امین انصاری، نویسنده کتاب والس با آب های تاریک، دانشجوی دکترای هنر در رسانه های دیجیتال در استرالیا است.
“امین انصاری” در باره این کتاب می گوید:
“رسیدن به نقطهای که بدانم این داستان را باید نوشت سخت نبود. من مریض داستان گفتنام. زمان درازی را نمیتوانم بدون نوشتن سر کنم. چند ماهی میشد که از ایران آمده بودم و هر چیز این خاک غریب کنجکاویام را برمیانگیخت. استرالیا ماجراهای عجیب نشنیدهی زیادی دارد. از رسم و رسومات مردمش گرفته تا تاریخی که پشت سر گذاشته. برایم بسیار تکاندهنده بود که یک نقطهی تاریک تاریخ معاصر این کشور، به هموطنان من مربوط باشد. با کنجکاوی زیاد خبرهای مربوط به مهاجرین غیر قانونی ایرانی، افغانی و عربی را که توسط قایق خودشان را به آبهای استرالیا میرساندند، پیگیری کردم. تا به خودم بیایم پایم به بازداشتگاهشان در اطراف شهر باز شده بود. یک سالی نشستم پای داستان آدمهایی که به قول خودشان جهنم را به قصد بهشت ترک کرده بودند و داستان خودم را ذرهذره ساختم. «والس با آبهای تاریک» از منظر ایده، خط فکری داستانهای قبلیام را پی میگیرد. آدمهایش بیشباهت به مردمی که سهرابِ رمان «شکار» از پشت پنجرهی آپارتماناش میدید، نیستند.
بهتر است بگویم درد من همان است که بود. بعد از غیرمجاز اعلام شدن یکی از داستانهای بلندم و متعاقبا سانسورشدن دو کتاب دیگر، درست بعد از انتخابات سال ۸۸ بود که تصمیم گرفتم کلمهای را حتی به سلاخخانهی ارشاد نسپرم. این شد که «شکار» را به #عباس_معروفی و #نشر_گردون ِوی سپردم و حالا با “نوگام” تجربۀ جدیدی را آغاز میکنم؛ امید که طعماش شیرین باشد.”
◾️#نشر_نوگام (nogaam.com)در باب این کتاب مینویسد:
«والس با آبهای تاریک» داستان مهاجرت است. داستان مرد جوانی که برای فرار از جایی که دوستاش ندارد و آیندهای برای خودش در آن شهر و دیار نمیبیند، هویتی برای خودش جعل میکند و آدم جدیدی میشود. «والس با آبهای تاریک» بیانگر داستان نسل جدیدی از مهاجران است که بعد از درگیریهای خرداد ۸۸ برای این که بتوانند پناهندگی کشوری را بهدست بیاورند٬ یا داستان واقعی خودشان را داشتند یا مجبور شدند داستان گیر و گرفتاریهای دوستان و آشنایانشان را در درگیریهای خیابانی آن روزها جعل کنند تا بتوانند جواز آزادیشان را بهدست بیاورند. داوود این رمان هم یکی از همین آدمها است٬ یکی از همانهایی که آن قدر قید و بندهای زندگی در ایران را به دست و پایش تنگ میبیند که حاضر میشود آدم دیگری باشد٬ داستان زندگی کس دیگری را داستان زندگی خودش کند و آن قدر آن را برای خودش تکرار کند که باورش شود: زندان رفته٬ انفرادی کشیده و شکنجه شده. بعد هم آن قدر این داستان را برای خودش تکرار کند که بتواند مامورهای اداره مهاجرت و پناهندگی را متقاعد کند تا سند آزادیش را به دستاش دهند. «والس با آبهای تاریک» داستان شستهرفته و تمیزی است.
نثر خوب٬ پرداخت خوب و روایت خوب از جمله ویژگیهای این رمان است. میتوانست کمی کوتاهتر باشد٬ اما همین قدر بلند بودن هم ضربهای به داستان نمیزند. از این جهت که داستان مهاجرت است و در سالهای آینده٬ داستانهای مهاجرت ایرانیها با تهمایههای سیاسی میتواند به نوعی ژانر تبدیل شود حائز اهمیت است. رمانی خواندنی است و خوانندهی آشنا با این مسائل را درگیر میکند.”
▪️مرضیه آرمین (نویسنده)از نشریه “راه دیگر” (روزنامه زیر زمینی ایران) rahedigar.net در نوشتاری با عنوان “مهاجرت اجباریِ اختیاری” در باب کتاب صوتی “والس با آبهای تاریک” مینویسد:
“دیر زمانی نیست که ایرانی، کشورش را حبس میکند در قلبش و کولهبارش را بر دوشش میگذارد و روانهی دیارهایی میشود که نامشان را میگذاردغربت. داستان مهاجرت، چنان صدای دهلیست که هرچند از دور خوش است، قصهای پر غصه است.
اثری که انصاری به نشر نوگام سپرده است، داستانیست در بارهی مهاجرت. “والس با آبهای تاریک”، خاطرات مرد ایرانی مهاجر است در قایقو متعاقبا آنچه که این روزها بر او میگذرد. مرد از دردهایی میگوید که هرگز پایانی برایشان نیست. قایقی که داوود و دیگران را از ساحل اندونزی دور میکند، قایقی که شبیه به تخته پاره است، فرسنگها دور از مقصد، درست جایی که مسافران، آبهای سیاه زیر پایشان میبیند، خراب میشود و بعد هم غرق. داوود، اما جان سالم بدر میبرد. حالا، هنوز درگیر صحنهای است که میتوانست لحظات آخر عمرش باشد. لحظاتی که حبابهای آب را میدید. حبابها، گهگاه به سراغش میآیند و زندگیاش را مخدوش میکنند. “میدانم باید چشمانم را باز کنم. باورم نمیشود، دوباره افتادهام میان حبابها، حبابهایی کوچک و گرد و مهربان که با خودشان اکسیژن را به سطح آب میآورند. حالا درست از پیش صورتم میگذرند. کار خودشان را میکنند حبابها. به آدم کاری ندارند”.
وی همچنین میافزاید:
“داوود، به امید زندگی بهتر، هویت خودش را تغییر داده و داستانی محکمه پسند برای ادارهی مهاجرت و پناهندگی استرالیا ساخته و این داستان را گاهی مرور میکند. همسفران داوود نیز، هر یک داستان خودشان را دارند.فردی که مثل داوود، داستانی از زندانهای خیالیای که رفته است، ساخته.زنی که برای جمع کردن پول و پرداخت هزینهی مهاجرت، مدتی به تن فروشی مشغول بوده. مردی کهن سال که چیز زیادی از خودش نمیگوید و آخر سر هم روی عرشهی قایق، جان میبازد و تنش به آبها سپرده میشود. مسلمانان عرب زبانی که ایرانیهای بینماز را مسبب خرابی قایق و بدبختیهایشان میدانند و دیگرانی که یا داستانهایشان واقعیست و یا ساختگی.”
مرضیه آرمین,در انتها با این عبارات نقد خویش را به پایان میبرد:
“قلم روان و نثر خوب نویسنده، از ویژگیهای این اثر است. به علاوه، صداقت و توانایی عدم قضاوت نویسنده در این اثر آشکار است؛ از دیگر سو، اثری به زبان فارسی که با این جزئیات، به آنچه که بر مهاجران و در جریان سفرشان، خصوصا مسافران پس از اتفاقات سال ۸۸، رفته است پرداخته باشد، کمیاب است و همین امر نیز بر ارزش این کتاب میافزاید.”
🔸آدرس اینستاگرام نویسنده:
aminansari.page
🔸پخش فایل صوتی توسط: #نشر_نوگام و #رادیو_شهرزاد:
radioshahrzad.com
nogaam.com
🔸جهت دسترسی به دیگر آثار این نویسنده به وبسایت زیر مراجعه نمایید:
small.cat/boy
▪️هشدار: برخی از قسمت های این کتاب صوتی به علت ارجاعات کلامی به مناسبات یا دشنام های جنسی مناسب مخاطبین با سنین پایین نیست.
🗨این کتاب صوتی در چهار فایل تقدیم میشود.
#والس_با_آبهای_تاریک
نویسنده: #امین_انصاری
گوینده: امین انصاری
پخش فایل صوتی توسط: #نشر_نوگام و #رادیو_شهرزاد