“رویکرد جدید نیروهای چپ برای همرزمان سابقشان از طیف سنتی، که بعدتر به اصولگرایان معروف شدند، قابل درک و هضم نبود چراکه مشاهده می کردند افراطیون سابق اکنون به رقبای خود درس تساهل و تسامح می دهند! جوانان پرشوری که از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند و تخم افراطی گری بی دلیل در روابط بین المللی را در کشور کاشتند، و یا با تنگ نظری و انحصارطلبی حوزه های فرهنگی و هنری را به زعم خود از نیروهای غیر خودی یا غیر انقلابی “پاکسازی” کردند، و طرفدار پیگیر مصادره ها و سلب مالكيتها بودند اکنون پرچم جامعه مدنی، مدرنیته و حقوق شهروندی را به دست گرفته اند …
اصلاح طلبان پایگاه اجتماعی گسترده ای در میان تحصیل کردگان و اقشار متوسط جامعه پیدا کردند … در مدت زمان کوتاهی کتاب ها و نشریات اصلاح طلب با شمارگان کم سابقه ای جامعه را فرا گرفت و مباحث فکری و نظری همانند سال های آغازین انقلاب در محافل آکادمیک و روشنفکری رونق پیدا کرد. اصلاح طلبان (چپ های سابق) خود را وارثان برحق انقلاب می دانستند و معتقد بودند “انحرافی” که پس از پایان جنگ تحمیلی در مسیر انقلاب ایجاد و نیروهای چپ را در صحنه سیاسی به حاشیه راند با جنبش اصلاح طلبی تصحیح شود. آنها که با شعارهای “مدرن” و “آزادی خواهانه” به میدان آمده بودند در مباحث خود کمتر به کارنامه اعمال گذشته خود می پرداخت وانمود می کردندند که گویی همه افراطی گری ها، تنگ نظری ها و انحصارطل سال های نخستین انقلاب کار رقبای “ راستگرای سنتی بوده است.
نیروهای راست سنتی بنا به ماهیت خود توان تبلیغاتی و نفوذ اصلاح طلبان در اقشار مختلف جامعه به ویژه میان تحصیلکردگان و روشنفکران را نداشتند، روش های غیر دموکراتیک مانند توسل به گروه های فشار برای حفظ موقعیت و قدرت خود را در دستور کار قرار دادند و با این کار ناخواسته به تأیید ادعاهای اصلاح طلبان کمک کردند. رویکرد نادرست راست سنتی در این مبارزه رفته رفته به تضعیف هرچه بیشتر پایگاه اجتماعی آنها و تقویت رقبای اصلاح طلبشان در میان اقشار متوسط و تحصیل کرده انجامید…
نباید فراموش کرد که شعارها و اساسا ایدئولوژی آغازین انقلاب اسلامی عمدتا ملهم از تفکرات چپ رایج در آن زمان در میان فعالان سیاسی و روشنفکران مخالف رژیم شاه بود. مذهبیون سنتی نظریه انقلابی منسجمی از آن خود نداشتند و این در حال و هوای اوایل انقلاب که همه گروه ها و جناح های سیاسی بر براندازی رژیم سلطنتی تأکید داشتند به چشم نمی آمد. بلافاصله پس از پیروزی انقلاب که مصادره واحدهای تولیدی بخش خصوصی و اموال و دارایی های ثروتمندان آغاز شد، مذهبیون سنتی طبیعتا موافق این روش های افراطی نبودند اما با توجه به غلبه فضای انقلابی چندان توان مخالفت علنی با این روش ها را هم نداشتند.
ده سال نخست انقلاب دوران سیطره عملی و نظری ایدئولوژی انقلابی چپ اسلامی بود که نتیجه آن را می توان در ایجاد نوعی اقتصاد دولتی ناکارآمد و فضای سیاسی – فرهنگی بسته و تحت نظارت و ممیزی سختگیرانه مشاهده کرد. اصلاحات اقتصادی که از سال ۱۳۶۸ آغاز شد برخلاف تصور رایج صرفا به دلیل پایان جنگ و ضرورت بازسازی پس از آن نبود بلکه بیشتر به علت بن بست اقتصاد دولتی و فضای بسته فرهنگی بود که برنارضایتی عمومی دامن میزد و دیگر قابل دوام به نظر نمی رسید. این اصلاحات نیازمند تدبیر جدید عمل گرایانه ای خارج از گفتار ایدئولوژیک چپ بود، اقداماتی مانند آزادسازی اقتصادی، میدان دادن به بخش خصوصی که از سوی برخی نیروهای چپ به رجعت به “سرمایه داری منحط غربی” تعبیر شد”.
امروز هم که جوانترهای آنها اغلب با لحنی دائم الطلبکار صحبت می کنند، می شود نشانه های آن تاریخ مشعشع را دید، والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel