دیکتاتوری و لیبرالیزاسیون

▪️بخش عمدۀ بحث‌ها سر فُرم حکومت که در هفته‌ها و ماه‌های اخیر بسیار جریان داشته، از نظر من بیهوده است؛ نه به این دلیل که جسارتاً مهم نباشد، بلکه به این دلیل که دچار خطاهای نظری است. در این نوشته می‌خواهم نشان دهم ایراد این بحث‌ها چیست و پیشنهاد من چیست.

▪️پیش از هر چیز بگویم که «دیکتاتوری‌هراسیِ» جمهوری‌خواهان را کاملاً درک می‌کنم. در کشوری که دائم دیکتاتوری را بازتولید کرده، طبیعی است همیشه باید از دیکتاتوری‌های احتمالی هراسید. جالب اینکه همۀ جریان‌های فکری اصلی در ایران: از چپ تا محافظه‌کاران سیاسی و دینی میل به دیکتاتوری داشته‌اند ــ و البته جمهوری‌خواهان آرمان‌گرا هم خود گاه جاده‌صاف‌کن دیکتاتوری شده‌اند.

▪️اما همزمان این نقد را بر جمهوری‌خواهان وارد می‌دانم که گمان می‌کنند جمهوری سد مقاومی در برابر دیکتاتوری است. جمهوری‌خواهان خبر ندارند یا نمی‌خواهند درک کنند خود جمهوری خاک مساعدی برای پیدایش دیکتاتوری دارد.

▪️بگذارید مثالی تاریخی بزنم. پس از جنگ جهانی اول و شکست امپراتوری آلمان، انقلابی شتابزده و عجولانه در آلمان رخ داد. سلطنت مشروطه برچیده شد و نظام جمهوری در آلمان پدید آمد ــ در تاریخ‌نگاری این جمهوری را «جمهوری وایمار» می‌نامند؛ یعنی همان «جمهوری اول آلمان». یکی از بهترین نمونه‌ها برای مطالعه پیرامونِ «آسیب‌شناسی جمهوری» همین جمهوری وایمار است.

مهدی تدینی

▪️جمهوری وایمار نشان می‌دهد نظام جمهوری چگونه مثل قابله‌ای قاتل خود را به دنیا می‌آورد. جمهوری وایمار یکی از بهترین و مدرن‌ترین قوانین اساسی را داشت. اما از دل این جمهوری به دلایل عدیده ــ که بحث دربارۀ آن در این مقاله نمی‌گنجد ــ یکی از ضددموکرات‌ترین و توتالیترترین دولت‌های تاریخ سر برآورد: حکومت هیتلر.

▪️هیتلر کاملاً مشروع! از طریق صندوق رأی آمد. فقط اینکه وقتی از نردبان دموکراسی بالا رفتند و به قدرت رسیدند، نردبان را هم برداشتند. وقتی اکثریت جامعه یا یک اقلیت خیلی بزرگ رویکردی ضددموکراتیک داشته باشد، در هیچ نوع حکومتی نمی‌توان بر آن پیروز شد. اگر هم فکر می‌کنید آلمانِ جمهوری‌ وایمار یک استثنا بود، جا دارد یادآوری کنم همۀ کشورهای بلوک شرق که گرفتاری دیکتاتوریِ حزبیِ کمونیستی شدند، پیشتر یا جمهوری یا پادشاهی مشروطه بودند.

▪️هیچ یک از اشکال حکومت در برابر دیکتاتوری مصون نیست. ضمن اینکه دیکتاتوری‌های برآمده از «توده» عموماً بدخیم‌تر، خشن‌تر و آزادی‌ستیزتر از مستبدانِ سنتی و محافظه‌کار قدیمی‌اند. دیکتاتوری‌های سنتی همچنان پای بست‌های سنتی، تاریخی و فرهنگی دارند و در ذات خود «محافظه‌کار»ند؛ به همین دلیل چه در اِعمال خشونت و چه در سطح دیکتاتوری از یک حدی تجاوز نمی‌کنند ــ نه که نخواهند.

▪️دیکتاتوری‌های توده‌ای ایدئولوژیکند و اصلاً بدون یک جهان‌بینی توتالیتر نمی‌توان توده و عوام را جذب کرد. کافی است دیکتاتوریِ تزار را با دیکتاتوری استالین (یا هر نظام کمونیستی دیگر) مقایسه کنید (البته واقعاً حتی قابل مقایسه نیستند)؛ یا کافی است دیکتاتوریِ امپراتور ویلهلم در آلمان یا امپراتوریِ اتریش‌ـ‌ مجارستان را با دیکتاتوری هیتلر مقایسه کنید.

▪️ مسئله شکل حکومت نیست ، «اندازۀ حکومت» است. وقتی حکومتی ابعادی محدود داشته باشد و دایرۀ اختیاراتش نیز محدود باشد، تأثیری هم که بر زندگی شهروندان می‌گذارد محدود است. در نتیجه به سادگی می‌توان با یک حکومت نامطلوب کنار آمد، زیرا قرار نیست زندگی شهروند نابود شود یا بسیار تحت تأثیر قرار بگیرد.

▪️اصلِ زندگی و بخش عمدۀ زندگی[ یک شهروند‌]بیرون از دایرۀ اختیارات دولت است. برای یک دموکرات تحمل کردن ترامپ سخت است، اما در نهایت 90 درصد زندگی بیرون از شعاع نفوذ ترامپ است ــ همان‌گونه که 90 درصد زندگی بیرون از شعاع نفوذ بایدن است و یک ترامپیست در نهایت می‌داند این دعوا سرِ «ده درصدِ» زندگی است؛ نه کل آن!

▪️یگانه دولتِ مطلوب از نظر من دولتی است که «دولت‌‎زدایی» کند؛ یعنی دولتی که این دولت و حکومت عظیم را کوچک کند ــ تا حد امکان! این فرایند «لیبرالیزاسیون» است. اصلاً دلیل دفاع من از لیبرالیسم همین است که منادی «دولت حداقلی» است. دولتی که فقط مسئول اموری باشد که از هیچ نهادی مگر دولت برنمی‌آید. چیزی که ما را در برابر دیکتاتوری‌های احتمالی تضمین می‌کند، «اندازۀ دولت» است، نه فُرم دولت.

▪️اینجاست که درک و دریافت ما از «آزادی» مهم می‌شود. درمان اصولیِ ترس‌های ما از دیکتاتوری این است که از جهت کمی و کیفی ابعاد دولت را تا می‌توانیم محدود کنیم. و فراموش نکنید، بخش بزرگی از مردم به دولت‌های بزرگ بسیار علاقه دارند. تمام چپ‌ها و بخش بزرگی از راست‌ها در پی دولت‌های بزرگند. اگر به راستی دغدغۀ آزادی دارید و دیکتاتوری‌ستیزید، خطر در «اندازه» و «دایرۀ اختیارات» دولت‌هاست.

مهدی تدینی

در تکمیل بحث بنگرید به این فایل‌های صوتی:

▪️ دربارۀ تعریف آزادی و مرز آن: «مرز آزادی»

دربارۀ جمهوری وایمار: «غول صندوق رأی»

دربارۀ نسبت محافظه‌کاری و فاشیسم بنگرید به این پست

Related posts

چرا لیبرالیسم؟ گفتگو با دکتر موسی غنی‌نژاد

دموکراسی و جامعۀ ایرانی

ایران، لیبرالیسم، کاپیتالیسم و اقتصاد آزاد | محمد فاضلی و مهدی تدینی

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. بیشتر بخوانید