📍این ایدئولوژی مارکسیستی که برای ما از طریق ارث بجا مانده ، نه تنها وارفته ، مندرس و غیر قابل اطمینان است ، بلکه در بهترین سال های استقرار ، در همه پیشگوییهای خویش راه خطا پیموده و هرگز جنبه ی عملی نداشته است.
تئوری سطحی و ابتدایی آن در زمینه اقتصاد که اعلام داشت تنها طبقه ی کارگر پدیدآورنده ی نعمتهای جهان است ، در واقع هیچگاه به نقش سازمان دهندگان ، مدیران ، مهندسان ، متخصصان پی نبرد و از آن بی خبر ماند.
پیشگویی مبنی بر اینکه پرولتاریا همواره در معرض فشار بی حد و حصر قرار خواهد گرفت و از دموکراسی بورژوایی هیچ چیز عاید وی نخواهد شد ، سراپا نادرست و خطا بود. کاش ما ( شوروی) می توانستیم همانند نظام سرمایه داری ، کارگران را از لحاظ خوراک ، پوشاک و زندگی تامین کنیم .
اکنون دیگر پرولتاریا این مدعا را که گویا بهبود زندگی پرولتاریای کشورهای اروپا به حساب مستعمرات تامین می شود را به باد مسخره و استهزا می گیرد .اروپا پس از رهایی مستعمرات ، معجزه های اقتصادی عظیمی از خود نشان داد .
این ایدئولوژی بر آن بود که سوسیالیستها جز از راه دگرگونیهای مسلحانه قادر به اخذ و حصول حاکمیت نیستند ، ولی در این نکته نیز راه خطا پیمود .این ایدئولوژی مدعی بود که انقلاب بسرعت سراسر جهان را فرا خواهد گرفت و دولت به تندی رو به زوال خواهدرفت ، ولی معلوم شد که همه ی این مدعا سراپا گمراهی و مشحون از نا آگاهی انسان و نا آشنایی او به طبیعت بوده است.
مارکسیسم نه تنها از دقت و علمیت برخوردار نیست ، بلکه هیچ پیشگویی درستی با تکیه بر ارقام ، کمیتها ، سرعت و مکان ارائه نکرده است
. براستی مارکسیسم با همه خشونتهای اقتصادی و تصنعی خویش ، در کار توضیح ظرایف حیات انسانی و بغرنجتر از آن ، امتزاج میلیونها انسان که در جامعه شکل گرفته اند ، آدمی را به تحیر و شگفتی وا می دارد. مارکسیسم ، این شوخی دهشتبار سده ی بیستم را می توان به اختصار چنین وصف کرد :
گروهی از روی شک و شائبه ، هدفی را عنوان می کنند . …گروهی دیگر ، دیده ی حقیقت بین خویش را از دست داده اند و کور شده اند … گروه سوم تشنه ی پذیرفتن و آماده ی باور کردن هستند .
براستی جای شگفتی است که اندیشه ای تا بدین اندازه منحط و بی پایه ، چنان پیروانی در غرب داشته باشد. در کشور ما ( شوروی) از تعداد پیروان این اندیشه به مقیاسی بس وسیع کاسته شده است.
اشتراکی کردن ، ملی کردن کارگاهها و موسسات خدماتی کوچک ، محیط زندگی را بر انسانهای عادی تنگ و غیر قابل تحمل کرده است ولی شما زمامداران شوروی ، این نکته را در نمی یابید .
این ایدئولوژی مارکسیستی سراسر زندگی جامعه ، مغزهای مردم ، نطقها ، مطالب رادیوها و نوشته های روزنامه ها را از دروغ و کذب و ریا مالامال کرده است. همه چیز در منجلاب دروغ فرو رفته است.مردم بیانات شما را با بی حوصلگی می شنوند و آن را سخنان یاوه و پوچی می شمارند که نیرو و توان جامعه را بیهوده به تباهی می کشاند. در کشور ما این دروغهای اجباری به دردناکترین بخش زندگی مردم و جامعه بدل شده است . این دروغها بمراتب بدتر و دهشتبارتر از محرومیتهای مادی و محرومیت اتباع کشور از انواع آزادی هاست. زنجیر این ایدئولوژی ورشکسته را از گردن خود بیکسو بیفکنید. بگذارید این بیماری مهلک واگیر از سرزمین ما رخت بربندد. ما را از شر این ایدئولوژی رها کنید .
📚کتاب : به زمامداران شوروی / نوشته : الکساندر سولژنیتسین / ترجمه : دکتر عنایت الله رضا