کارنامه دولت، چرا سال اول؟

رابرت مک نامارا وزیر دفاع اسبق ایالات متحده به وسواس به اعداد و ارقام و اندازه گیری مشهور بود و البته همین تمرکز زیاد وی بر کمّی‎جات  در جنگ ویتنام کار دستش داد و آن افتضاح به بار آمد. به یاد او یک خطای رایج در ارزیابی ها را «خطای مک نامارا» نامگذاری کرده اند که به معنای توجه افراطی به اعداد و ارقام (سنجه‎های کمّی) و نادیده گرفتن عوامل مهم کیفی است. خلاصه باید حواسمان باشد آنقدر غرق درخت ها نشویم که جنگل را نبینیم! اما حالا چرا از این خطا یاد کردیم؟

یک سالی از عمر دولت سیزدهم گذشته و حرف از کارنامه و عملکرد آن است که آیا این دولت را تا امروز می توان موفق به حساب آورد؟ یکسال زمان زیادی نیست ولی شاید بتوان برخی قضاوت ها را داشت. کسانی معتقدند موفقیت یک دولت را باید با وعده هایش سنجید؛ اگر دولتی قول ساخت فلان تعداد مسکن در سال یا اشتغال‎زایی یا پایین آوردن قیمت ارز را می دهد و نتواند آن را عملی کند طبیعی است که موفق تلقی نمی شود. کسانی دیگر برای ارزیابی دولت دست به دامن شاخص هایی نظیر رشد اقتصادی، نرخ بیکاری و تورم می شوند. آخرین رقم رشد اقتصادی در دسترس مربوط به سال 1400 است که عدد 4.4 درصد (3.9 درصد بدون نفت) را نشان می دهد و تفاوت چندانی با نرخ رشد سال قبل ندارد. در این سال تشکیل سرمایه ثابت ناخالص صفر بوده است. تورم اما بیداد می کند و محاسبه اقتصادی را ناممکن ساخته است. در خرداد 1401 نرخ تورم به 12.2 درصد (نرخ تورم نقطه به نقطه 52.5 درصد) رسید که بی سابقه بود؛ به طور خاص جهش قیمت مواد غذایی به دغدغه ای جدی برای بسیاری از خانوارهای ایرانی تبدیل شده است.

در مورد اشتغال در سال 1400 هم در عمل بهبودی رخ نداده است؛ کاهش 0.4 درصدی نسبت به سال قبل که البته با اُفت نرخ مشارکت اقتصادی همراه بوده است. در مورد نقدینگی هنوز باید منتظر آمار ماند ولی گفته های مقامات حاکی از اینست که در شش ماهه دوم 1400 از شتاب رشد آن کاسته شده و نرخ رشد یک ساله آن تا فروردین 1401 حدود 35.6 درصد است. بودجه عمومی کشور در 1401 هم نسبت به سال گذشته کمی کمتر از 10 درصد رشد داشته است.

با استناد به این اعداد و شاخص های مشابه البته می توان دست به قضاوت هایی زد ولی جنبه های مهم دیگری هم هست که در ارزیابی باید آنها را در نظر چشم داشت تا اسیر نفرین مک نامارا نشویم! بزرگترین ضعف دولت شاید این باشد که ایده مشخصی برای اداره کشور و پرداختن به اقتصاد ندارد. فقط بحث عملکرد واقعی نیست که یک سال برای بررسی آن زمان کوتاهی است؛ رویکرد نظری مشخصی برای ثروت آفرینی و بالندگی واقعی اقتصاد وجود ندارد. دولت انگار دوست دارد شبیه دولت مهرورزی عمل کند ولی از موهبت عواید هنگفت نفتی بی بهره است و در حال حاضر هم فقط تلاش کند با افزایش مالیات ها خرج خودش را درآورد.

فشار تحریم ها نیز کار را خیلی سختتر از پیش کرده است؛ این وسط جنگ اوکراین هم قوز بالا قوز به حساب می آید و بر پیچیدگی های ماجرا افزوده است. مذاکرات با کشورهای غربی هم که به جایی نرسیده و بعید است به جایی هم برسد؛ نشانه های امید یا ناامیدی بازار به سرانجام آن را در نوسان های قیمت ارز می بینیم. اما از نظر من جالب ترین ویژگی دولت سیزدهم اجرای طرح هایی در همین سال نخست بود که خیلی از روسای جمهور در دوره دوم ریاست خود هم به سادگی زیر بار اجرای آن نمی روند! بحث خوب و بد بودن طرحی مثل افزایش (و نه آزادسازی) قیمت نان یا موارد مشابه نیست؛ این قبیل اقدامات نارضایتی اجتماعی گسترده به بار می آورند و محبوبیت اهل سیاست را کاهش می دهند. وقتی دولتی در همین سال نخست دست روی چنین طرح های محبوبیت سوزی می گذارد که خیلی با منطق رایج اهالی سیاست نمی خواند، می توان حدس زد خیلی باید منتظر تحولی جدی، تاکید می کنم بسیار جدی، در فضای کلان سیاسی کشور و مناسبات قدرت آن باشیم، چیزی که باید منتظر نشست و دید، والله اعلم.

 

متن کامل این مقاله را اینجا بخوانید.

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی

@RahbordChannel

حمایت از راهبرد:

https://bit.ly/2Hja5HY

Related posts

در باب فساد

نه به قیمت گذاری دستوری !

!اقتصاد سیاسی میانه‌روی

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. بیشتر بخوانید