📋نسبت تاریخ و نظریه نسبتی پیچیده است. مسئله این است که این نسبت را چگونه باید فهمید و تاریخی نوشت که مبتنی بر نظریهای منسجم باشد. بدیهی است که در مواردی که هنوز تاریخ وقایع به طور کامل نوشته نشده، تدوین تاریخ وقایع میتواند نیاز به نظریهای نداشته باشد، اما صورتهایی از تاریخ پایهای با فرضیهای آغاز میشود که تدوین نظریهای منسجم را ممکن خواهد کرد. به عنوان مثال، با پیشرفتی که در تدوین تاریخ وقایع انقلاب فرانسه بر پایهٔ اسناد و منابع شناخته شده صورت گرفته، امروزه از حدود پنج دهه پیش، در بیشتر آنچه دربارهٔ وقایع انقلاب نوشته میشود، کمابیش هیچ دادهٔ جدیدی وجود ندارد، اما تفسیرهای جدیدی که با توجه به تحول در نظریههای علوم اجتماعی عرضه میشود بسیاری از زوایای ناشناختهٔ انقلاب فرانسه را روشن کرده است. بدین سان با تحولی که در نظریههای علوم اجتماعی از پارادایم ملی گرایانهٔ ژول میشله، مارکسیستی البر سبول، انتقادی اگوستن کوشن تا فرانسوا فوره صورت گرفته معنای انقلاب از بنیاد دگرگون شده است. بنابراین تاریخ انقلاب فرانسه، با پایان بهره برداری از عمدهٔ اسناد و منابع موجود، به تاریخ تفسیرهای انقلاب فرانسه و معنای آن برای تاریخ فرانسه و حهانی تبدیل شده است. برعکس، وضع تاریخ نویسی جنبش مشروطه خواهی در ایران چنین نیست. تدوین تاریخ وقایع این انقلاب، به گونهای که با تاریخ مشروطهٔ ایران احمد کسروی آغازشد، هنوز به پایان نرسیده است. توضیح نظری مشروطیت نیز از نیم سده پیش با فریدون آدمیت آغاز شد و در دهههای اخیر تاریخ نویسان دیگری پژوهشهایی از نوع تحقیقات کسروی و آدمیت را دنبال کردهاند، اما به نظر نمیرسد که تاریخ نویسی مشروطیت توانسته باشد معنای جنبش مشروطه خواهی را در پیوند با تاریخ عمومی ایران، و برای تاریخ ایران، روشن کند. چنین تاریخی زمانی ممکن خواهد شد که تاریخ نویس ایرانی بتواند، با تکیه بر سیر بسط آگاهی ملی، تاریخ مشروطیت را به عنوان «تاریخ معاصر» ایران بفهمد.🖊
💡كانال اختصاصي نشر آثار و آراء جواد طباطبايي
@javadtabatabai