لیبرالیسم چیست؟
لیبرالیسم در حقیقت عبارت است از دو چیز؛ ۱) حکومت قانون ۲) نظام بازار آزاد. در حقیقت ترکیب این دو لیبرالیسم را میسازد. حکومت قانون مفهوم مخالف حکومت ارادههای خاص است. معمولا قانون به غلط اینگونه تعبیر میشود که هر مصوبهای که دولت، مجلس یا مقامات ذیصلاح وضع میکنند قانون است و تبعیت از آن هم، همان حکومت قانون است اما واقعیت چیز دیگری است. حکومت قانون مفهوم فلسفی و ریشهداری است که باید به آن توجه کرد و جدا از معنای محاورهای یا عامیانه آن است. قانون در معنای حقیقی آن قاعدهای است همهشمول و استثناناپذیر که در آن حقوق همه انسانها بدون تبعیض رعایت شده است. وقتی از حکومت قانون صحبت میشود منظور این مفهوم از قانون است نه هر حکمی که مجلس یا هر مرجع قدرت سیاسی مصوب میکند. هر مصوبهای که حقوق مسلم انسانی را زیر پا بگذارد به مفهومی که ذکر شد قانون نیست بلکه نوعی حکم حکومتی است. بهعنوان مثال زمانی در آمریکا سیاهپوستها حق رای نداشتند یا نمیتوانستند مانند سفیدپوستان سوار اتوبوس شوند یا مدرسه بروند، ظاهر قضیه این بود که طبق قانون عمل میشد اما در واقع این حکومت قانون به معنایی که اشاره شد نبود؛ بنابراین نمیتوان هر مصوبه حکومتی را قانون عنوان کرد و حکمرانی براساس آن را «حکومت قانون» به معنای حقیقی کلمه دانست.
در خصوص رابطه اقتصاد و سیاست نیز باید تاکید کرد که منشأ اقتصاد بازار یا اقتصاد آزاد و منشأ حکومت قانون به معنای لیبرالیسم که به آن اشاره شد، یکی است، به این معنی که فیلسوفان این دو موضوع را با هم مطرح کردند چراکه اقتصاد آزاد بدون حکومت قانون معنی ندارد و حکومت قانون به معنای حقیقی آن مبتنی بر به رسمیت شناختن حقوق مالکیت فردی و مبادله آزاد است، به سخن دیگر اقتصاد بازار آزاد مستتر در مفهوم حکومت قانون است. جان لاک بهعنوان یکی از نخستین فیلسوفان بنیانگذار لیبرالیسم نشان داد که این دو مفهوم از هم تفکیکناپذیر است.
اما هنگامی که از لیبرالیسم سخن گفته میشود معمولا جنبه سیاسی آن مدنظر قرار میگیرد و نه وجه اقتصادی. عدهای ممکن است به محدود کردن بازار آزاد معتقد باشند و در عین حال خود را لیبرال بدانند. فرض کنید در حالحاضر، در کشورهای اسکاندیناوی، در سوئد و نروژ بسیاری به سوسیالدموکراسی و نوعی از دخالت در اقتصاد، اعتقاد دارند. اما از نظر سیاسی خود را لیبرال دانسته و طرفدار حکومت قانون نیز هستند، این موضوع باعث سوءتفاهمهایی در بسیاری از بحثها شده است. بهعنوان مثال وقتی در آمریکا عنوان میشود که یک نماینده کنگره، لیبرال است، بدان معنی است که گرایش چپ داشته و معتقد به دخالت دولت در اقتصاد است. امروزه میتوان گفت تعبیرها و استفادههای متفاوت و بعضا متناقضی از واژه لیبرالیسم رایج شده است. لیبرال در فرهنگ امروزی آمریکا بیشتر به معنی چپ اقتصادی بهکار میرود، بنابراین واضح است که فیلسوفان شاخص لیبرال در قرن بیستم، مانند فردریش هایک یا فون میزس با این تعریف خود را لیبرال نمیدانستند. آنها برای توصیف موضع خود از اصطلاح «لیبرالیسم کلاسیک» استفاده کردند. منظور از لیبرالیسم کلاسیک، در واقع تاکید روی یکپارچگی یا رابطه متقابل و تفکیکناپذیر حکومت قانون و بازار آزاد بود. این تمایز به این دلیل مورد تاکید این متفکران قرار گرفت که در مفهوم لیبرالیسم ابهامهای زیادی ایجاد شده بود.