لاک در دو رساله درباره حکومت مینویسد: همه انسان ها، ماهیتا آزاد، برابر و مستقل هستند.
هیچ کس را نمیتوان بیرون از این شرایط دانست و یا بدون رضایت، او را تابع قدرت سیاسی فرد دیگری قرار داد. تنها راهی که وجود دارد تا کسی خود را از آزادی جدا کند و در محدودههای آزادی مدنی قرار دهد، راه گفتگو و بحث با دیگران برای پیوستن در یک اجتماع است، آن هم به منظور آسایش، امنیت و زندگی صلح آمیز با یکدیگر و در شرایطی امن برای بهره گیری از داراییهای خود و شرایطی امنتر برای کسانی که با آنها نیستند.
منظور انسانها از اعلام رضایت به یک حکومت، به دست آوردن ابزاری برای کسب و حفظ چیزهایی است که حق طبیعی آنهاست. اما در اینجا پرسش مهمی به ذهن میآید و این است که کسی که به حکومتی رضایت میدهد، خود را در چارچوبهای قانونی آن محدود میکند و این گونه محدودیتها، پیش از آنکه آزادی او را تضمین کنند، با آن ناسازگارند.
لاک برای رفع این مشکل، دو گونه آزادی طبیعی و مدنی را از هم جدا و متمایز میکند. نزد هابز آزادی طبیعی به معنای فقدان قدرت بیرونی در انجام کاری است که فرد میخواهد انجام دهد و آزادی مدنی به معنای آزادی انجام دادن اعمالی است که از سوی حاکمیت ممنوع نیست.
▫️لاک، آزادی طبیعی را در شرایطی میداند که انسان از قید هرگونه قدرت برتر روی زمین آزاد باشد و در بند اراده انسان دیگری قرار نگیرد و آزادی مدنی آزادی انسان درجامعه است، به شرط آنکه زیر حاکمیت هیچ قدرت دیگری جز قدرتی که بدان رضایت داده است، نباشد.
◽️بدین ترتیب، انسان عملا دارای دو گونه آزادی است:آزادی طبیعی و آزادی مدنی.
اما از این دو نوع آزادی همزمان نمیتوان استفاده کرد. شکل بنیادی آزادی، همانا آزادی طبیعی است. در این صورت آزادی مدنی صورت جایگزین آزادی طبیعی است. انسان ناچار است به سبب نیازهای خود و نارساییهایی که دروضع طبیعی وجود دارد، آزادیهای طبیعی خود را با آزادی مدنی مبادله کند. در این مبادله شرایط معینی باید وجود داشته باشد:
1 – باید قدرت مشروع با رضایت کسانی که تابع آنند، ایجاد شود.
2 – قانون وضع شده از سوی قدرت مشروع، باید با هدفها و مقاصدی که این قدرت بر پایه آنها شکل گرفته، سازگار باشد.
3 – حکومتی که افراد تابع آن میشوند، باید بر اساس قوانین پایدار اداره شود.
4 – هیچ انسانی نباید تابع اراده خودخواهانه و دلخواه انسان دیگری باشد.
هنگامی که لاک از آزادی انسان در جامعه و یا آزادی مدنی سخن میگوید، همه این چهار شرط را در نظر دارد، اما این چهار شرط ویژگیهای دیگری را نیز القا میکنند.
◻️به زعم لاک، انسانهایی که در جامعه استبدادی زندگی میکنند آزادیها و حقوق فردیشان پایمال میشود، از این رو آنها نه تنها محقند که بر علیه حاکم مستبد قیام کنند، بلکه مکلف به این کار هستند زیرا، انسانها این آزادی را ندارند که از آزادی خود صرف نظر کنند یعنی خود را برده دیگران سازند، همچنان که این آزادی را ندارد که نفس خود را نابود نماید.
زارع