بخش اول: انواع تنهایی
براساس دیدگاه یالوم، ما با سه شکل متفاوت از تنهایی روبه رو هستیم؛ بینِ فردی، درون فردی و اگزیستانسیال.
لفظ «تنها بودن» مختص دو مورد نخست و «تنهایی» ویژهی مورد آخر است.
تنها بودن حاصل عوامل اجتماعی، جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی است که به فروپاشی صمیمیت میانجامد. ولی انزوای اگزیستانسیال موضوعی بسیار ژرفی است که بر هستی تمرکز دارد.
در تنهایی بین فردی، موقعیت، اتفاق یا شرایط خاص زندگی فرد، او را از برقراری رابطه با آدمها و تعاملات اجتماعی دور میکند و در این حالت فرد احساس تنهایی خواهد کرد. بنابراین تنهایی بین فردی که معمولا به صورت جدا افتادگی و بیکسی تجربه میشود و به معنای دورافتادن از دیگران است.
در مورد دوم یعنی تنهایی درون فردی، فرد با درون خودش احساس گم گشتگی و سردرگمی میکند.
تنهایی درون فردی، فرآیندی است که در آن اجزا مختلف وجود فرد از هم فاصله میگیرند؛ یعنی زمانی که فرد احساسات و خواستههایش را سرکوب کرده و باید_ نبایدها را به جای آن می پذیرد.
اما در تنهایی وجودی، حالتی شبیه حس کردن یک دلهرهی آنی شکل میگیرد؛ که ناشی از آگاهی است. در تنهایی وجودی فرد احساس غربت میکند گویی با جهان رابطهی خاصی ندارد. چرا که جهان امن نیست و اوخودش را تنهای تنها مییابد. بنابراین در چنین موقعیتی و برای فرار از این اضطراب، به دنیا، آدمها، اشیاء و حیوانات به عنوان ابزاری در جهت رفع اضطراب نگریسته و پیوسته میکوشد و دست و پا میزند تا رابطههایی ابزاری را سرپا نگه دارد. به این ترتيب ما پیوسته از مواجهه با حقیقت و آگاهی دوری میگزینیم. گرچه در طول حیات خود و در ارتباط با سایر انسانها هستیم و میکوشیم تنهایی خود را تسکین بخشیده و مهار کنیم، اما همچنان تنهاییم.
#یالوم #اروین_یالوم #اگزیستانسیالیسم #تنهایی #تنها_بودن #بین_فردی #درون_فردی #آگاهی #اضطراب #فلسفه_زندگی #رابطه
————————————————–
بخش دوم: منطق رابطه
از مهمترین مسائل در روابط اجتماعی، احساس تنهایی است. همهی ما گهگاه تنهایی را تجربه میکنیم؛ اما برخی افراد با این احساس، روزها، سالها و بعضاً تا پایان عمر زندگی میکنند. احساس تنهایی با تهی شدن عاطفی و عدم ابراز احساسات بین فردی همراه است.
همگان اعم از انسانشناسان و جامعهشناسان و فیزیولوژیستها معتقدند که انسان موجودی اجتماعی است و در طول زندگی به حمایت و معاشرت و مصاحبت با دیگران محتاج است.
فاجعه زمانی رخ میدهد که افراد تنهایی “بین فردی” را با تنهایی “درون فردی” و تنهایی “وجودی” اشتباه میگیرند. و برای فرار از موقعیتی که دارند به برقراری ارتباط فکر میکنند. به طور مثال فردی از تنهایی درون فردی رنج میبرد و از استعدادها و قابلیتهای وجودی خویش آگاهی ندارد و با فردی رابطه برقرار میکند که در ظاهر همان استعدادها و پتانسیلها را دارد، اما پس از گذر ایام، این فرد با وجود اینکه دیگر تنها نیست ولی احساس خوبی را هم تجربه نمیکند و از زندگی رضایت مطلوبی ندارد.
هر فردی قبل از هرگونه ارتباط عمیق با افراد، باید تنهایی درون فردی خود را شناسایی کند وگرههای روانشناختی خود را باز کرده باشد.
در دیدگاه وجود گرایان هم قبل از اینکه بتوانیم واقعاً کنار دیگری قرار بگیریم، باید قادر باشیم تنها بایستیم. رویارویی با تنهایی است که به فرد امکان میدهد رابطهای عمیق و پرمعنا با دیگری برقرار کند. باید تنهایی را زیست کرد و نفس کشید تا بتوان در کالبد رابطه نفس دمید. اگر بتوانیم موقعیتهای تنها و منفرد خویش در هستی را بشناسیم و با آنها مواجه شویم، خواهیم توانست دوستی مناسب و رابطهای درست با دیگران برقرار کنیم.
انسانها از رابطه به وجود میآیند، در رابطه رشد میکنند، در رابطه آسیب میبینند و در رابطه ترمیم میشوند.
#اگزیستانسیالیسم #روانشناسی_رابطه #رابطه #تنهایی #منطق_رابطه
———————————————–
بخش سوم؛ عشق و تنهایی
تنهایی در هر نقطه فضای اجتماعی جای گرفته است.
حتی وقتی تجربهای را با دیگران در میان میگذاریم، تنها جنبهای از آن تجربه را که منحصراً متعلق به ما است را با دیگران در میان گذاشتهایم و هرگز نمیتوانیم به طور کامل آن را به دیگران منتقل کنیم. وقتی احساس یأس میکنیم و میگوییم به تنگ آمدهایم؛ حسی در وجود ما هست که به کمال قابل انتقال نیست.
فاصلهی پر نشدنی میان ما و دیگران وجود دارد.
آنچه عشق و دوستی را چنین خیال انگیز میکند دقیقاً همین رابطه با دیگری است؛ آن دیگری که متمایز از خودِ ماست و نه صرفاً رونوشت یا سایهای از ما، شخصی است که خویشتن ما را گسترش میدهد و امکان نگاه از بیرون به این خویشتن را فراهم میآورد، به این ترتیب ارزش و اعتباری به ما می بخشد که هرگز نمیتوانیم آن را از خویش دریافت کنیم. این واقعیت که شخصی دیگر یک «دیگری» است همان است که به عشق و دوستی معنا میشود.
گرچه «عشق» مرهم تنهایی است و خستگی و درماندگی ناشی از دویدن در برهوت تنهایی را التیام میبخشد، اما خود ضرورت تنهایی را نیز فراچشم میآورد.
گویا آنان که در خویشتن به قدر کافی خلوت نکردهاند و طعم تنهایی را به تنهایی نچشیدهاند، غنای کافی برای تجربهی عاشقانه و سرشار ندارند. اما این ارتباط دو سویه است. عشق نیز ما را قادر به کشف تنهاییمان میکند، کشف ابعادی از تنهاییمان که پیشتر پیدا نبوده است.
ما در عشق هم از تنهایی خارج و هم در عین حال در تنهایی غوطهور میشویم.
#عشق #رابطه #دیگری #تنهایی #اگزیستانسیالیسم
#مهدی_انصاری
mehdi.ansari1983
دانلود کتاب روان درمانی اگزیستالیسم اروین یالوم