گروهی از آتئیستهای نوپای ایرانی درک بسیار معوج و جاهلانه ای از لائیسیته/سکولاریسم دارند.
تصور دارند لائیسیته الزاما ضد دین است و مانع فعالیت مذهبیون شده و باعث محو انان از عرصه عمومی و سیاست خواهد بود. علت این نیز نگاه سطحی به اتفاقات خاص کشور فرانسه است.در حالی که کشورهای دیگر مثل بلژیک هم دارای سنت لائیسیته هستند.اصولا سکولاریسم طریق کشورهای پروتستان مذهبی و لائیسیته روش کشورهای کاتولیک مذهب بوده است مثلا اسپانیا و بلژیک و پرتغال هم کشور های لائیک هستند که هر یک سنت لائیسیته خاص خود را دارند در پرتغال لائیک کفرگویی جرم است!در برخی کشورهای لائیک دولت یارانه به اموزشگاه مذهبی می دهد اما در برخی سکولارها سختگیرانه تر و از یارانه خبری نیست!
در دامنه های اصلی سکولاریسم/لائیسیته تفاوتی ندارند اما بسته به نوع دین برخورد رادیکالتر یا ملایمتری بادین دارند وباید جدایی دین از دولت اعلام شود اما این به معنی نابودی و محو دین یا عدم دخالت در سیاست نیست در سکولاریسم امریکا که به اندازه فرانسه باعث استقلال دولت از دین شده.رئیس جمهوری و فرمانداران به کتاب مقدس سوگند می خورند و حزب جمهوری خواه تمایل دینی مسیحی ضد سقط جنین را در سیاستش مداخله می دهد.
در بلژیک لائیک حزب دموکرات مسیحی داریم و قبل از روی کار آمدن لیبرالها و سوسیالیستها احزاب کاتولیک طرفداران زیاد و رای بالایی داشته است.
➕دیگر اینکه اینان نمی دانند که وقتی گفته می شود سکولاریسم/لائیسیته دین ستیزی نیست به معنای آن است که ماهیت این دو فرایند قصدی برای ستیز و نقد دین یا محو و سرکوب در خود ندارد.بلکه موضعی خنثی نسبت به دینها گرفته آنها را مانند هر عقیده بی خدا یا ضد خدا در یک سطح قرار داده اما اجازه تعدی به آزادی هیچ یک را نمی دهد.پس آزادی نقد و مخالفت با دین هم از نتایج این شیوه بوده و امکان وقوع دارد و معنی دین ستیزی نمی دهد.
◾️دینستیزی لنینیستی(کاری که آتئیست ایرانی عاشق آن است) آنست که کسی را به سبب دینداری از اعمال نظر و بیان و..محروم کنیم یا قصدمان نابودی دین باشد یا مانع اعمال دینی دیندار و محدودیت و سرکوب و ممانعت از ورودش به سیاست و اجتماع باشیم چنانکه لنین چنین قصدی داشت و اسم این هرچه باشد لائیسیته نیست.
مبتذلهای آتئیست ایرانی نیز چنین تصور خامی دارند که با نقد دینی که معطوف با نابودی آن از عرصه عمومی باشد به هدف آزادی می رسند.این تفکر غلط ریشه در آرای مارکس و چپها داشته که موضع رادیکال انتقادی نام دارد و ربطی به سکولاریسم ندارد.مارکس با سکولاریسم هم مخالف است، نابودی دین از سپهر عمومی و حتی سیاسی نه تنها نا ممکن بلکه خطرناک و ضد حقوق و آزادی مذهبی دینداران است.
در عین حال که نقد دین آزاد است اما هدف برچیدن آن از سپهر عمومی هدفی کودکانه جاهلانه و دیکتاتورگونه و مخالف پلورالیسم در جامعه است و اصولا اینان نمی فهمند که لازمۀ آزادی دین ستیزی و محو دین نیست بلکه به بند قانون سکولار کشیدن آن و آزادگذاری دین است که به آزادی می انجامد.درک این مسئله پیچیده برای آتئیست دینستیز زیر یوغ حکومت دینی بسی دشوار و ناممکن است.در لائیسیته تمام ادیان آزادانه فعالیت داشته نهاد داشته و تبلیغ و ترویج هم میکنند و معتقد مذهبی انها نیز میتواند دینش را در سیاست دخیل کرده و مخالف سقط جنین رای بدهد.دین ستیز آتئیست هم نظر ضد آن را داشته و هیچ یک نمی توانند طرف مقابل را سرکوب کنند.بنابراین دینستیزی به ماهیت لائیسیته ربطی نداشته بلکه می تواند پیامد آزادیهای عقیدتی باشد که از خود لائیسیته نشات گرفت.پس نقد دین الزاما دین ستیزی نیست.به سکولار بودن و نبودن هم ربطی ندارد.پس فهم این نکته ضروری است که خود طریقۀ لائیسیته دین ستیزانه و نفی و رد و مخالف دین نیست.
اما نقد و مخالفت با دین آزاد است همچنانکه نقد و مخالفت و تمسخر و کشیدن کاریکاتور برای آتئیسم و بی دینی هم کاملا آزاد است.
در لائیسیته/سکولاریسم باید استقلال دولت از دین و دین از دولت اجرا شود.این نیز واجد درجات است و هیچ حد معینی ندارد و در سنت هر کشور متفاوت است.چون کاتولیسیسم از پروتستانیسم مداخله گر تر بوده پس جدایی قطعی تر است اما اگر گرایش دینی مثل پروتستانیسم خود را رقیب دولت نبیند می توان مثل انگلستان مذهب رسمی هم داشت و دین ملی داشته که در سیاست هایی مداخله دارد. کلیسای انگلستان Church of England کلیسای رسمی مسیحی در انگلستان و کلیسای مادر “همبستگی جهانی انگلیکن” است. پس از مرگ ملکه الیزابت دوم، هماکنون چارلز سوم، رئیس عالی کلیسای انگلستان است.انگلیس هم تمام خصلتهای مثبت لائیسیته فرانسه را دارد.
چون ایران نه کاتولیک و نه پروتستان است و در سنت دیگری(اسلام شیعی)قرار دارد باید لائیسیته خود را خلق کند و نمی تواند مثل خیال ساده لوحانۀ ضددینها (که دید اینان دشمنی بیشتری با دین دارد)، از چند قانون فرانسه کپی برداری کنند!
▪️اشتباه دیگر اینکه تصور دارند در لائیسیته انسان مذهبی حق ورود به سیاست ندارد. یعنی به فرض یک کشیش بخواهد فعالیت سیاسی کند می تواند از تشکیلات رسمی کلیسا خارج شده به فعالیت سیاسی و حزبی بپردازد. همانجا با سقط جنین و ازدواج همجنسگرایان طبق تعالیم مسیحی مخالفت کند.
نکته مهم اینکه لائیسیته یک ایدئولوژی مشخص با دستور عمل مشخص و از پیش مشخصی نیست.در سنت پروتستان راه لائیسیته و در سنت کاتولیک راه سکولاریسم تقریبا به یک نتیجه رسیده هر یک قانونها و روشهای متفاوتی در پروسه های دراز آهنگ زمانی را گزینش کرده(الگوی مشخصی از رفتارها و قانون های خاصی برای تقلید وجود ندارد و هر جامعه روش خود را برگزیده) که چند دامنه اساسی دارد:
1️⃣-دین از دولت جدا میشود اما اگر فکر کنیم از سیاست جدا میشود خطاست.فرد دیندار می تواند نقش سیاسی بپذیرد و در رای خود از دین مدد گیرد اما توان کارت برنده داشتن در معادلات از او سلب میشود و دینش مرجعیتی یگانه نداشته دولت مستقل و طبق قانون لائیک عمل میکند.
2️⃣-دست بالای دین در معادلات حذف شده و خودش یک شکل از اَشکال تفکر محسوب شده برابر با دیگران
3️⃣-آزادی مذهبیون و ادیان و تبلیغ و ترویج دین فراهم می شود(این اصل آتئیستهای فاقد فرهنگ دموکراتیک را عصبانی میکند)همچنانکه آزادی تبلیغ و ترویج و آتئیسم فراهم می شود.اما گفتیم قانونهای کشورهای لائیک متفاوت و بومی است و درجات و منش های متفاوتی دارد در بلژیک لائیک دولت به مدارس مذهبی یارانه میدهد در امریکای سکولار یک سِنت یارانه داده نمی شود. پس لائیسیته بلژیک از سکولاریسم امریکا سازش بیشتری با دین دارد!
4️⃣-برابری شهروندی دینباوران و دینناباوران در برابر قانون در لائیسیته، باورمندان به دین و غیرباورمندان به دین دربرابر قانون برابرند. لائیسیته، بی هیچ تمایزی از دید ایمان و اعتقاد، برای باورمندان به دین و غیرباورمندان به دین، حق یکسانِ آزادی بیانِ عقیده و اعتقاد را تضمین میکند. لائیسیته همچنین، حق آزادی داشتن مذهب و یا آزادی نداشتن مذهب را تأمین میکند. لائیسیته ضامن ادای آزاد دین و آزادی مذهبی است، همچنین ضامن آزادی در برابر دین است، یعنی هیچ کس را نمیتوان ملزم به رعایت اصول و احکام دینی کرد.پس آتئیست حق سرکوب و محروم کردن فرد مذهبی از حقوق سیاسی خود ندارد.
شیدان وثیق می گوید:
در ایرانِ امروز، که زیر سلطه دینسالاری اسلامی به سر میبَرَد، جدایی دولت و دین تنها از راه مبارزات اجتماعی و سیاسی خودِ مردم و با همراهیِ جنبش فکری لائیک و آزادیخواه، طی فرایندی سخت و دیرپا، میتواند تحقق پیدا کند. ابتدا، با پایان دادن به رژیم جمهوری اسلامی ایران و سپس با مبارزه در راستای برآمدنِ مناسباتی نوین بر اساس سه اصلی که لائیسیته را میسازند.
❌ آتئیست قشری نگر ایرانی می تواند دین ستیز باشد اما این گرایش خود را که از خصومت کودکانه با دین ناشی شده را نمی تواند در قالب لائیسیته به افراد دارای فرهنگ دموکراتیک غالب کند. اگر آنان درک درستی از لائیسیته داشتند لازم نبود برای نیل به آزادی مثل حجت الاسلام ها عمر خود را در میان کتب مقدس و حدیث مذهبیون تلف کنند تا دستاویز نقد بیابند و با آن ژست روشنگری بگیرند. تنها لازم بود لائیسیته را فهمیده و مطالبه کنند تا روی دیگر سکه میرزا بنویسهای مذهبی، عالمِ دینی در جهت نقد آن نمی بودند!