23.7 C
تهران
شنبه 8 مهر 1402 ;ساعت: 22:41
کافه لیبرال

فلسفۀ سیاسی

📍فلسفه اصولا به دنبال عقلانیت و درک استدلالهای انتقادی است.

فلسفه “علم سوالات” است.

فلسفۀ سیاسی غالبا زیر مجموعۀ فلسفه اخلاق قرار گرفته چون تجویزی و هنجاریست و به حکم نیک و بد و به سمت یافتن پاسخِ بهترِ نسبی در مورد مسائل جزئی و کلی قدرت سیاسی می پردازد.

بهترین اشکال اِعمال قدرت سیاسی چیست؟بهترین انواع دولت کدام است نقص بزرگ دولت مارکس در چیست؟

اینها غایات مهم فلسفی هستند که بحث را پیش می برند.

مباحث اصلی مثل حقیقت سیاسی چیست؟عدالت و آزادی سیاسی چییست؟چگونه به دست می آید؟زندگانی اخلاقی سیاسی چیست و مولفه هایش چیست؟

📍فلسفۀ سیاسی مبنای نظری بیشتری نیز از علوم سیاسی دارد از بهترین فرم های ایده آل سخن میگوید البته ایده آل میتواند نسبی  و مشروط باشد نه مطلق.مثلا افلاطون ایده آل های مطلق در ذهن داشت اما بر خلاف او لیبرالی مثل مونتسکیو بر تفاوتهای مهم در دستیابی به آزادی در گروه های مختلف اجتماع دست می گذاشت و رسما پایه گذار مهم مطالعات جامعه شناسی در سیاست بود.

✖️یکی از عوامانه ترین برخوردها با سیاست اینست که گفته شود سیاست صرفا دوزو کلک است یا سیاست پدر مادر ندارد و اینگونه خود را سبکسرانه از بحث منطقی در این موضوع معاف کنیم و دامن خود را به اصطلاح پاک نگه داریم!

این بینش نازل توجه ندارد که اتفاقا در فلسفۀ سیاسی قرار به این بوده است که راه هایی که به فساد و دوز و کلم سیاستمدار و سیاست نیانجامد و یا کمتر مخاطره آمیز باشد فهم و کشف و بازشناسی شوند.

یعنی به گفته سر آیزایا برلین آزادیخواه بزرگ برپایی اخلاق در حیطه قدرت سیاسی هدف چون و چرای  پیگیر فیلسوفان سیاسی در این موضوع بوده!

نه طرح شیوه های دوز و کلک و قدرتگیری به هر وسیله!چیزی که مثلا در ماکیاولی بخشی را به خود اختصاص داده است.

کندوکاو درباره دولت و قدرت در کانون بحثهای لیبرالها بود که کانون مهم توسعه سیاسی در فلسفۀ سیاسی بوده است:

چه کنیم تا بر دولت بهترین مهار را بزنیم ؟چگون دولت مشروط ،کوچک و پاسخگو باشد؟یا چه کنیم بیشترین حقوق انسانی به شهروند منتقل گردد ؟چه کنیم امت ما به شهروند و ملت ارتقا پیدا کند؟

رابطه دین و دولت چیست؟رابطه جامعه مدنی و دولت چیست؟

تمام این سوالات در دستگاه نظری لیبرال دموکراسی به موفقیتهای سترگی نائل آمد و مفهوم مهم مدرنیتۀ سیاسی را سرپا و ملجا آزادی خواهان جهان قرار داد.

2️⃣دو کار مهم در فلسفۀ سیاسی آکادمیک رخ میدهد

1-اینکه به شکلی منطقی و علمی و تجربی به ارزیابی انتقادی عقاید سیاسی می پردازیم.در این مسیر باید دقت داشت که جدل بر سر موضوع(در معنی مثبتِ آن یعنی رد یک ایده و تایید و تبیین ایده مخالف )طبیعی است و نباید از آن هراس داشت.

وقتی کمونیستی از کمونیسم میگوید خواسته و ناخواسته تز لیبرال را زیر سوال می برد وقتی لیبرال از تز خود دفاع کند کمونیسم زیر سوال می رود پس جدال ذاتی فلسفه سیاسی است.

2- اینکه سعی در اصلاح و بازشناسی مفاهیم به کار گرفته در گفتمان سیاسی می پردازد.

یعنی فلسفۀ سیاسی در ذات خود هدف نیست!بازی زبانی و کلامی بدون توجه به فکتهای تجربی و عملی ارزش خود را از دست می دهند.

با توصیف اینکه«چه هست»کاری ندارد بلکه «چه باید باشد» را شرح می دهد.

به دنبال توجیه یک نظر سیاسی مشخص و رد نظریه دیگر است که فلسفۀ سیاسی معنا می یابد.

ارزیابی و حمایت در آن برجسته است.

◻️از یونان و افلاطون و ارسطو که  انسان را حیوان سیاسی تلقی کرد مسئلۀ سیاست از مهمترین شعبه های فلسفه قرار گرفت.

و در روشنگری با لیبرالیسم به اوج خود رسید

آنجا که لاک با طرح و تقویت جامعه مدنی قصد در نهادن افسار به گردن دولت داشت و نه اینکه مثل هابز و ماکیاولی به فکر کنترل و افسار زدن به گردن مردم ذیل قدرت دولتی.

✝️طرح مهم جدایی دین از دولت با اولین موسس مدرن فلسفه سیاسی ماکیاولی کلید زده شد در لاک و توکویل لیبرال به زیباترین اوج سکولار خود رسید و مقوم آزادی از نهاد دین و جمعگرایی و تحقق فرد شد که قرنها زیر بار جمعگرایی ها مدفون شده بود.

🔘مشروطه و تفکیک قوا با ابرمرد روشنگری منتسکیو قوام گرفت

رضایت اکثریت حکومت شوندگان با جان لاک و بنتام اصولی و گذرناپذیر شد و ره به دموکراسی توکویل و بنژامن کنستان و استوارت میل برد.(توسعه سیاسی)

➖اندیشۀ سیاسی در این وادی اما عملگرایانه تر بحث می کرد و جزئی تر به ساختارها می پرداخت.پرلمان چگونه باشد قوه قضا  در فلان کشور خاص چگونه استقلال خود را حفظ کند؟

«اندیشۀ سیاسی اصولا هنجاریست؛یعنی با چگونگی سازمان دادن به زندگی سیاسی بر حسب اصول نظری یا اخلاقی ویژه سروکار دارد»(بشیریه).

فلسفۀ سیاسی ایدئولوژی سیاسی هم نیست چراکه تعهد کورکورانه و اطاعت نزد پیروان ایدئولوژیک دارای ویژگی پروپاگاندا  است که در تعارض با بحث نقادانۀ آزاد معطوف به شناخت است و نه بحث دوگانه انگاریهای دیو و فرشته.

کافه اندیشه

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

جان لاک؛ آزادیخواه و انقلابی

cafeliberal

متفکران چپ نو، راجر اسکروتن

cafeliberal

آیا مدال‌آوری در المپیادها نشانه کیفیت نظام آموزشی ماست؟

cafeliberal

نقد دموکراسی و نقدِ نقد!

cafeliberal

سرمایه‌داری رفاقتی

cafeliberal

تفاوت روش‌شناسی اقتصاد با علوم طبیعی

cafeliberal

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید