قانون چیست؟ قانون، سازمانی است متشکل از حقوق فردی برای دفاع مشروع و قانونی.
⚜️ هریک از ما برای دفاع از نفس، آزادی و مال خود دارای حقوق طبیعی هستیم. این سه حق مولفههای اساسی زندگی هستند و محافظت از هر یک از آنها کاملا به حفاظت از دو حق دیگر وابسته است. تواناییهای ما برای گسترش شخصیت ما است و مالکیت چیزی جز توسعه و گسترش استعدادهایمان نیست.
اگر هر شخصی، ولو با زور، حق دفاع از نفس، آزادی و مال خود را داشته باشد نتیجه آن خواهد شد که گروهی از افراد نیز حق خواهند داشت تا برای حمایت دائمی از این حقوق، قدرت مشترکی را سازماندهی و پشتیبانی نمایند. بنابراین اصل حق جمعی – فلسفه وجودی و وجاهت قانونیاش – مبتنی بر حق فردی است و قدرت مشترکی که این مجموعهی حقها را مورد حمایت قرار میدهد، منطقا نمیتواند هیچ هدف یا ماموریت دیگری را جز آن چیزی که به نیابت از آن عمل میکند، داشته باشد. بنابراین همانطور که یک فرد نمیتواند قانونا در برابر نفس، آزادی یا مالکیت فرد دیگری متوسل به زور شود، قدرت مشترک نیز به همان دلیل، نمیتواند به طور مشروع علیه نفس، آزادی و مالکیت افراد یا گروهها مورد استفاده قرار گیرد.
در هر دو مورد، چنین استفادهی نادرستی از قدرت معارض با مبنای فکری ما خواهد بود. به ما قدرت داده شده است تا از حقوق فردی خود محافظت نماییم. چه کسی جرات میکند که بگوید به ما قدرت داده شده است تا به وسیلهی آن حقوق برابر برادران خود را زایل نماییم؟ همانطور که فردی که به طور مستقل عمل مینماید، نمیتواند به طور مشروعی علیه حقوق دیگران از زور استفاده نماید، آیا غیرمنطقی است که بگوییم همان اصل نیز بر قدرت مشترکی که چیزی جز مجموعهی سازمان یافتهای از قدرت اشخاص نیست حاکم خواهد بود؟
♦️اگر چنین باشد، بنابراین هیچچیز روشن تر از این نیست که قانون، سازماندهی حق طبیعی دفاع مشروع است ( و به بیان دیگر)، قانون، به معنای جایگزین کردن قدرت جمعی به جای قدرتهای فردی است. این قدرت مشترک میبایست فقط اعمالی را انجام دهد که قدرتهای فردی به طور طبیعی و مشروع حق انجام آن را دارند: حمایت از جان اشخاص، آزادی و اموال آنها؛ استمرار قانون هریک و ایجاد امکان حکومت عدالت بر همهی ما.
📚📖 قانون، فردریک باستیا ترجمه دکتر محمدرضا جهانپرور
حاکمیت قانون از نظر «آلبرت ون دایسی» (حقوقدان برجسته انگلیسی) :
📍”تفوق یا چیرگی مطلق «قانون عادی» در مقابل سلطه اقتدار خودسرانه است، و استبداد رأی را، امتیازات ویژه را، و حتی اختیار اعمال صلاحدید گسترده از سوی دولت را وجوداً مانع میگردد … هر انسانی با هر مقام و شأن و شرایطی، تابع قانون عادی کشور است و پاسخگو در برابر اقتدار قضایی محاکم عادی کشور … قانون اساسی ما، به طور خلاصه، قانون اساسی برساخته قضات است … پس از زدودن همه اصطلاحات فنی، این سخن در عریانترین وجهش به این معناست که دولت در کلیه اعمالش مقید به قواعد ثابت و از پیش اعلام شده است؛ قواعدی که به فرد امکان میدهند تا با حد معقولی از یقین، از پیش بداند و پیشبینی کند که، در وضعیتهای مختلف، دولت از قوای قهریهاش چگونه استفاده خواهد کرد، و سپس بر مبنای این دانستگی به تدبیر امور شخصیاش بپردازد … نکته اساسی در آن است که اختیار و صلاحدیدِ واگذار شده به ارگانهای اجرایی که قوه قهریه را دست دارند میبایست به حداقل ممکن کاهش یابد …
📌حاکمیت قانون به دولت اجازه نمیدهد تا با اقدامات موضعی و فیالبداهه تلاشهای فرد را بیاثر کند. در درون نظامی از قواعد عام و از پیش دانسته شده، فرد آزاد است تا به پیگیری اهداف و آرزوهای شخصیاش بپردازد؛ در حالی که به یقین میداند که قوای دولتی هرگز به عمد در جهت خنثیسازی تلاشهای او به کار نخواهد رفت … تفاوت میان این دو نوع از قواعد (قواعد عام و قواعد خاص) مانند تفاوت بین نصب علائم رانندگی در جادهها است با امر کردن به مردم که کجا بروند.
💠 قواعد رسمی، که به شکلی عام تعریف شدهاند و هیچ اشارهای به زمان و مکان یا افراد خاص ندارند، به مردم از پیش میگویند که دولت در وضعیتهای مختلف چگونه عمل خواهد کرد. این قواعد معطوف به وضعیتهایی نوعی هستند که هر کس ممکن است در آنها قرار بگیرد، و وجود قواعد در آن وضعیتها برای طیف گستردهای از افراد با اهداف و مقاصد مختلف سودمند خواهد بود. علم و آگاهی نسبت به این که دولت در این وضعیتها به شیوهای معین عمل خواهد کرد، یا از مردم توقع دارد که به شیوه معینی رفتار کنند، همچون وسیلهای در اختیار مردم نهاده شده تا با استفاده از آن به تدبیر برنامههای خود بپردازند.
📚📖حاکمیت قانون چیست؟، لئون لو ترجمه بردیا گرشاسبی