7 C
تهران
چهارشنبه 2 فروردین 1402 ;ساعت: 16:25
کافه لیبرال

هانا آرنت و سیاست

📎هانا آرنت در سال ۱۹۳۳م. از آلمان نازی گریخت و در پاریس مشغول نویسندگی و کمک به مهاجرین یهودی شد. در ۱۹۴۱م. وی در پی ترک فرانسه اشغال‌شده برآمد و به قصد نیویورک سوار بر کشتی شد. در نیویورک آرنت به نویسندگی و پژوهش درباره‌ی روابط یهودیان پرداخت و برعلاوه وی به‌صورت دوره‌ای سخنرانی‌هایی در باب اندیشه‌ی سیاسی در دانشگاه‌های معتبر آمریکایی ارائه می‌کرد. آرنت خودش را یک دانشمند سیاسی می‌پنداشت تا یک فیلسوف. او حامی نوعی لیبرالیسم انقلابی بود که بر «همفکری محبت‌آمیز» برای نظام شورایی مبتنی بود؛ دموکراسی مستقیمی که بر مناطق سازمان یافته و فاقد حزب است و شهروندان خود نمایندگان‌شان را انتخاب می‌کنند تا از آن‌ها در سلسله سطوح مختلف (محلی، منطقه‌ای، ایالتی و ملی) نمایندگی کنند. وی بر آن بود تا مفهوم قرن هجدهمی «رضایت» را به‌عنوان خیر عمومی که از طریق مشارکت سیاسی به‌شمول نافرمانی‌ مدنی تجسم می‌یافت، را دوباره زنده کند.

از ۱۹۳۰م. هانا آرنت در پروژه‌ی تاسیس سرزمین یهودیان در فلسطین مشغول شد، پروژه‌ای که در نظر داشت تا نظامی مرکب از شوراهای شهری عرب و یهودی به‌وجود آورد. با این‌هم وی مخالف ایجاد یک دولت یهودی بود چرا که در ناسیونالیسم صهیونیستی متوجه تکرار همان میهن‌پرستی (شوونیسم) نژادپرستانه‌ی افراطی شده بود که یهودیان اروپا از آن باری گریخته بودند. مطالعات آرنت در زمینه‌ی بلشویسم و نازیسم، خاستگاه توتالیتاریسم (۱۹۵۱م.) و تفسیر وی از جریان محاکمه‌ی آدولف آیشمن در اورشلیم (۱۹۶۳م.) مشهورترین و روشن‌ترین گفتمان‌ها را درباره‌ی بحران اروپای دهه سی و چهل تشکیل می‌دهند.

تنگناهای این متون شرایط انسان (۱۹۵۸م.) را منجر شد. از عنوان آلمانی این کتاب -Vita Activa- چنین می‌برآید که منظور هانا آرنت از این متن نشان‌دادن بعد «کنش‌گر» هستی انسان می‌باشد. پسان‌تر از این، پژوهش در زمینه‌ی حیات ذهن را روی دست گرفت اما به دلیل مرگش (۱۹۷۵م.) در اثر حمله‌ی قلبی ناتمام ماند.

تمرکز نخست هانا آرنت بر کنش انسان بخشی از مخالفت وی علیه تعصب روشنفکرانه‌ای بود که می‌پنداشت فلسفه‌ی غرب را از بدو پیدایش در چنگ داشته است و ظاهرا آلمانی‌های بی‌شماری پذیرای آن بودند؛ هر چند از وحشت خزنده‌ی نازیسم حمایت نمی‌کردند. در منشاء توتالیتاریانیسم آرنت بیان می‌کند که نازیسم و استالینسم گسست رادیکالی با نظریه‌ی سیاسی غرب داشته‌اند. همچنان وی بر این باور است که سنت‌های تفکر غرب از شرایط خوبی برای شناخت و رویارویی با نژادپرستی و فاشیسمی که در آخرین دهه‌ی قرن نوزدهم ظاهر شدند، برخوردار نیستند. مهم‌ترین لغزش آن ارجحیت دادن تفکر بر عمل است و بر همین سیاق؛ پنداشتن دنیای آشفته و متزلزل سیاست همچون یک ضمیمه‌ی مصرفی بر قلمروی بی‌عیب و کامل اندیشه‌ها، دکترین و ایدئولوژی‌ها می‌باشد.

هانا آرنت برای تمایز میان فهم مجرد فلاسفه از حقیقت غایی و تبادل بی‌نتیجه‌ی نظریات ناقص شهروندان، دست به‌دامن «استنتاجی ضد سقراطی» شدیدی می‌شود که افلاطون می‌توانست از محاکمه‌ی رسوایی‌آمیز سقراط به‌دست دهد. زیرا نخبه‌گرایی افلاطون به انکار خرد به‌دست سقراط وفادار نبود، و این پیوند ظریف میان اندیشه و عمل که سقراط از طریق مامایی فکری خود ترویج کرده بود و در آن پرسش و گفتگوی متقابل راهی به جهان قابل شناخت بود را قطع می‌کرد.

📘هانا آرنت و مراتب کنش انسان فین بورینگ-ترجمه ی محمد محمدی

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

یوهان گوتفرید فون هردر و نقد تفکر دوره روشنگری

cafeliberal

چرا انگشت اتهام به سوی نئولیبرالیسم می‌رود؟

cafeliberal

تفرقه بینداز و حکومت کن

cafeliberal

لیبرال دموکراسی چیست؟ادعای عدم تجانس این دو درست است؟

cafeliberal

جنایت علیه بشریت را متوقف کنید

cafeliberal

تناقضی که روشنفکران را رها نکرد!

cafeliberal

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید