🖋حسن منصور استاد اقتصاد در کالج آمریکایی اقتصاد پاریس در برنامه پرگار اشاره کرد: من ٩ سال در سوئد زندگی و کار کردم. در مطالعاتی که انجام گرفت معلوم شد که ایجاد دولت رفاه چه مقدار به تنبلی، بیکاری و دزدی دامن زده و چه مقدار مردم را عاطل و باطل کرده است که فقط بنفیت از دولت بگیرند و کار نکنند. در مطالعهای دیگر مشخص شد که در خانهها معادل ۴میلیارد کرون داروی مصرف نشده و منقضی شده وجود دارد، چرا که مردم پولی برای نسخه نمیپردازند و هر وقت بیمار میشوند، دولت هزینه را پرداخت میکند. این نتیجهٔ دولت رفاه و بازتوزیع است
اما قبل از منصور محققان دیگری هم به این تاثیر سوء دولت رفاه پرداخته اند بطور نمونه در مورد سوئد، مایکل لورنزو در مقالهٔ «الگوی سوئدی» مینویسد:
💠”اگر دولت رفاه بسیطی داشته باشیم، مردم بیشتری یاد میگیرند چطور در وابسته بودن به دولت رفاه مهارت یابند. این البته طبیعی است چرا که وابستگی به دولت رفاه برای مردم در قبال تلاشهاشان احتمالا بهترین عایدی را عرضه خواهد کرد (بویژه وقتی ارزشافزودهٔ تن آسایی را هم به حساب بیاوریم). بدین ترتیب این امر بر رفتار جامعه اثر خواهد گذاشت. برای مثال در پاسخ به این رایگیری که آیا «موافقید که دریافت اعانهٔ دولتیای که به آن محق نیستید، هرگز توجیهپذیر نیست»، سوئدیها در طول زمان پاسخهای متفاوتی دادهاند که روشنکنندهی تغییر چشمگیر در رفتار اجتماعی است:
در فاصلهی سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۴ «۸۱.۵» درصد افراد رای موافق دادهاند.
۱۹۸۹ تا ۱۹۹۳، ۷۴.۵%
۱۹۹۴-۱۹۹۹، ۵۷٪
۱۹۹۹-۲۰۰۴، ۵۵.۳٪
۲۰۰۵-۲۰۰۸، ۶۱.۰٪
💠واضح است دولت رفاهی که در آن وفاق قوی اجتماعی بر آن است که اعانههای توجیهناپذیر از دولت دریافت نکنیم، موثرتر (و ارزانتر) از دولت رفاهی کار خواهد کرد که راه و روش مردم در آن هر روز بیشتر به «هر چه دستت رسید از دولت بکَن» نزدیک میشود.(تغییر خفیفی که به سوی رفتار قدیمیتر اتفاق افتاده، همزمان است با
رویگردانی به سوی جناح راست سیاست سوئد).”
یوهان نورنبرگ هم در مقالهٔ «سر و هیکل سوپرمدل سوئدی» اینطور عنوان میکند:
🌐”دولت رفاه به ازکارگریزیِ شایع منجر میشود. بنا بر دادههای موجود، سوئدیها تقریباً از هر ملتِ دیگرِ جهان سالمتر هستند، اما بیش از هر مردم دیگری به بهانهٔ بیماری از کار غیبت میکنند. در سال ۲۰۰۴، کمکهزینههای بیماری ۱۶% از بودجه حکومت را میبلعید، درحالیکه از سال ۱۹۹۸ ازکارگریزی به بهانهٔ بیماری دو برابر شده است. با وجودِ کمک هزینهٔ بیماریای که تا ۸۰% از درآمد یک دریافتکننده (بسته به سطح دستمزد او) را شامل میشود، چندان عجیب نیست که ازکارگریزی شایع است. بعلاوه، حدود ۱۰% از جمعیت در سنِ اشتغال با کمکهزینهٔ معلولیت بازنشسته شدهاند. بهتازگی، پژوهشگری در اتحادیهٔ کارگریِ اصلیِ سوئد، یعنی اِل.او، شغل خود را ترک گفت بعد از آنکه اجازه نیافت برآوردی را منتشر کند که نشان میداد قریب به ۲۰% از سوئدیها چه آشکار و چه پنهان در پروژههای بازار کار، مرخصی بیماری طولانیمدت و بازنشستگی پیش از موعد، بیکار هستند
🌐نظام مالیاتهای بالا و کمکهزینههای رفاهی سخاوتمندانه مدت زمان زیادی کارآمد بود، زیرا که سنّت اتکا به نفس بسیار قوی بود. اما زمانی که انگیزهها تغییر کنند، ذهنیتها نیز عوض میشوند. رشد مالیاتها و مزایا، سختکوشی را تنبیه و ازکارگریزی را تشویق کرد. مهاجران و نسلهای جوانترِ سوئدیها با انگیزههایی وارونه مواجه شدهاند و ارزش اخلاقی کار را در خود پرورش ندادهاند، ارزشهایی که پیش از آنکه دولت رفاه تضعیفشان کند در اوج شکوفایی بودند. وقتی دیگران نظام را فریب میدهند و از مجازات آن در امان میمانند، ناگهان شما که هر روز صبح زود از خواب بیدار میشوید و تا دیروقت کار میکنید، احمق فرض میشوید. بنا به نظرسنجیها، اکنون حدود نیمی از سوئدیها میپندارند جایز است خود را به بیماری بزنند و سر کار نروند. تقریبا نیمی از مردم گمان میکنند که میتوانند زمانی که فردی از اعضای خانواده حال خوبی ندارد چنین کنند و تقریبا همین تعداد فکر میکنند که اگر در محل کار، مشغلهشان زیاد باشد، میتوانند به این حقّه متوسل شوند. اجداد ما حتی زمانی که بیمار هم بودند کار میکردند. امروز، ما حتی زمانی که حالمان خوب است، «مرخصیِ استعلاجی میگیریم»
🔚دیر یا زود، سیاستمداران بلوک جدید و مؤثری از رأیدهندهها را خواهند شناخت—کسانی که به خرجِ دیگران زندگی میکنند. یک وزیر سابق صنایعِ سوئد از حزبِ سوسیال دموکرات اخیرا توضیح داده که نشستهای حزب او در شمال سوئد به چه صورت برگزار میشد: «یک چهارم شرکتکنندگان در مرخصی استعلاجی بودند، یک چهارم کمکهزینههای معلولیت دریافت میکردند و یک چهارم هم بیکار بودند»
🆓 @FreemarketEconomy