✅ارزش آزادی و به خصوص آزادی مدنی از آن رو که بستر تحقق دیگر ارزشها مثل عدالت را آماده میکند و نقش پیش شرطِ آن را ایفا میکند همواره دست بالا را در ارزشها به خود اختصاص می دهد همچنان عدالت ارزش و اولویتهای بعدی خواهد ماند.
این اشتباه تیپیک جمعگرایان و چپهاست که تصور میکنند عدالت از آزادی بالاتر است.با این اولویت بندی خواه ناخواه آزادی فردی و اجتماعی را به محاق می برند.مارکس از بزرگترین مبلغین این تفکر است که آزادیهای سیاسی-اجتماعی را ظاهری ارزیابی میکرد او می گفت:که «افراد تنها در رابطه با یکدیگر اهمیت و معنا می یابند».بدین سان آزادی فردی را در زمینه ایی جمعگرایانه از اولویت اصلی ساقط می کرد.
همچنانکه پوپر می گوید:
«آزادى مهمتر از برابرى است، و كوشش براى محقق ساختن برابرى، آزادى را به خطر مى افكند، و اگر آزادى از دست برود، ديگر حتى برابرى هم در ميان ناآزادان نخواهد بود.»
برابری حقوقی و نه برابری مادیِ حاصل از استبداد و عدالت از پسِ ظهور آزادی مجال بروز می یابند.
🟩آزادی یک لِوِل اساسی بالاتر از دیگر ارزشها قرار می گیرد
«به طور کلی،حفظ آزادی مدنیِ عمده برای کارکرد جوامع لیبرال دموکرات حیاتی است چراکه حامی اشخاص در مقابل حکومت مستبد است»(هیوود)
چون پیش شرطهای تحقق عدالت عمدتا در آزادی ریشه دارند و آزادی اولویت مهمتری است.نقش بی بدیل شماره یک را تصاحب میکند.اما آزادی این مقدار وامدار عدالت نیست.
آزادی مدنی به خصوص که به شهروند تعلق گرفته فردیت او را از زیر ضرب ابتذال جمع و امت نجات می دهد و بر میکشد و حوزۀ خصوصی را قوام می دهد، پس می تواند شرایط تحقق عدالت در قضا و عدالت حقوقی و غیره را در جامعه فراهم کند.
⁉️فرض کنیم قرار است عدالت برقرار گردد
مگر درون یک نظام غیر آزاد ممکن است که آزادانه شرایط عدم عدل بررسی و نقد شود و راهکار ارائه و امکان اتصال بین دولت و جامعه مدنی فراهم شود؟مگر اصولا در شرایط عدم آزادی جامعه مدنی محرک چیزیست و یا اثر موثری دارد که بتواند در جهت عدالت گام بردارد یا اگر بی عدالتی رخ داد برآن اعتراض کرده و اصلاحش کند؟
ویژگی ضد آزادی چنین است:
نظام غیر آزاد اجازه پرسش نمی دهد
اجازه نقد نمی دهد
اجازه اصلاح و رفرم نمی دهد
اجازه آزادی اندیشه نمی دهد
اجازه تحزب نمی دهد
اجازه آزادی بیان نمی دهد ،اجازه تفکیک قوا و قوۀ قضای مستقل،اجازه تمرکز زدایی،آزادی مطبوعات و غیره
حالا برای رفتن از حالت بی عدالتی به حالت عدالت،به تک تک این عوامل نیاز مبرم داریم،نیازی به صورت پیش شرط
بدون قید و شرط.
در واقع آزادی ملجا و پناهگاهی می سازد که عدالت بتواند در آن نشو و نما کند و از پستو به عرصه عمومی جامعه آمده عرض اندام کند.
این به معنی بی اهمیت انگاری از عدالت هم نیست بلکه به معنی آنست که از چه طریقی میتوان عدالت را محقق ساخت و در بیراهه ایی گرفتار نشد که هم آزادی از دست برود و به تبع آن عدالت.
✖️جمعگرایان چه دینی و چه چپ و چه فاشیستی کمتر از همه این اصل را فهمیده اند.بنابراین کارنامه عملیشان هم در بی توجهی به فردیت انسان جلوه های تباهی داشته است.