17.8 C
تهران
دوشنبه 7 فروردین 1402 ;ساعت: 20:07
کافه لیبرال

بیست و یک آموزه که به کار کمونیستها می آید

📍موارد متعددی در ایده های کمونیستها وجود دارد که در فضایی دگم منجمد است و امکان گذار به دیالوگ با دیگران و شرایط موجود را مسدود میکند.با این دیدگاه ها نمی توان توسعه دموکراتیک و آزادی را به آغوش کشید:

1-نفرت کور از ثروتمندان و کارآفرینان را دور بیاندازید.کسی که ثروتی دارد الزاما مال فقرا را نخورده مگر در دادگاه صالحه بتوانید چیزی را اثبات کنید.مثل مومنانی نباشید که معتقدند ثروت جمع نمیشود مگر با خوردنِ خون مردم!برائت اصل حقوق بشری است.مادامی که جرمی ثابت نشده کسی مجرم نیست.شغلی که شما در آن مشغول به کارید مدیون یک شغلساز سرمایه دار است!

2-خصومت و تقابل طبقاتی را ترک کنید وجهۀ خود را تخریب میکنید همزیستی اقشار را نابود می کنید به اهدافتان هم نمی رسید و فقط روسیاهیِ تفرقه افکنی و نفرت پراکنی کور بر ذغال می ماند.دشمنی و نابودیِ یک طبقه(بواژوازی)رفتاری نه تنها غیر عملی که مضحک و آسیب زا هم هست.

3-از طبقه کارگر بت و اسطوره نسازید.آیا کارگر دزد و تنپرور نداریم؟قطعا داریم.بورژوای دزد و تن پرور چطور؟حتما در میان آنان هم عناصر مثبت و منفی است اصولا بین همه طبقات موجود است.نتیجه اینکه همۀ طبقات اجتماعی خوب و بد دارند و پس در قضاوتِ نیک و بدشان بحث طبقه کنار می رود.ذات نیکو یا ذات شر برای هیچ طبقه ایی تعریف نشده.

4-از مغلطه اسکاتلندی واقعی کمتر استفاده کنید.دیگر خیلی نخنما شده که بگویید چین و کره شمالی و کوبا و لنین و استالین و..کمونیست واقعی نبودند.بله آنها سنتزکاران تئوری هستند پس 100%انطباق با تئوری مارکس ندارند.اما این مغلطه ها برای فاطی تنبون نمیشود.در آرای مارکس هیچ مفری به آزادی دموکراتیک که بتوان با آن جلوی این سنتزکنندگان را گرفت وجود ندارد.یعنی در واقع تئوری سیاسی مارکس زمین مناسبی برای رشد این سیاسیون و سیاستهای تباه و دیکتاتوری بوده.فراموش نکنید دیکتاتوری پرولتاریا تز خود مارکس بوده است نکند مارکس هم مارکس واقعی نبوده؟!خود تز مارکس فارغ از سنتز کنندگان و پیروان در ضدیت تام با دموکراسی و آزادی امروزین است.آب از سرچشمه مسموم بوده و هر کس در مسیرش سمی تازه بر آن افزوده.

5-از مغلطه توسل به احساسات بهره نبرید.اینکه ابتدا در متنهای خود از  شرح فلاکت فلان کارگر بیاغازید و چند قطره اشک برای کارگران و فقرا بریزید ضعف شخصیتی و ضعف متن انتقادی شماست و اعتباری از این”بازی با احساسات مردم”نصیب ایدئولوژیتان نمی شود.وضع اسفناک هر فرد و طبقه ایی هم الزاما کمونیسم را اثبات نمیکند.درک مسئله یک چیز است راه حل منطقی برای آن چیز دیگر.با طرح اولی،دومی اثبات نمی شود.

6-در های متعدد و امکانات متکثر برای بهبود را به روی خود نبندید.پافشاری بر یک روش(انقلاب)در همه زمانها و مکانها و موقعیتها اسمش استقامت نیست بلکه حماقت است.شاید در مواردی اصلاح کارساز باشد نباید به اسم انقلابیگری موارد مثبت را نیز با موارد منفی یکجا نابود کرد این دور از عقل است.منطقی نیست همیشه زیر میزها کوبید!

7️⃣-حقوق بشر را محترم بشماریم.لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید دزدی اموال دیگران بنام عدالت و مصاده آن است.برای اموال دیگران چشم و کیسه ندوزید.حق مالکیت فرد بر اموالش جزئی از حقوق بشر و دموکراسی است.با این روش ادعای دموکراسی خواهیتان هم پوشالی از آب در می آید.گولاک ها از همین تفکرات زاده می شوند.

8-از کپی کردن و تکرار سخنان بزرگان ایدئولوژیکتان بدون سنجشش با شرایط اینجایی-این زمانی دست بردارید.شرایط و درک بشر به مرور پیشرفت میکند و متحول میشود.اینکه دین افیون توده هست یا پرولتاریا پرچمدار انقلاب و بقیه احکام جزمی کمونیستی،امروزه بی وجه شده اند نه افیون خواندن دین با تساهل مذهبی نسبت دارد نه تکثرگرایی با اسطوره سازی از طبقات.اصلاح در بینش خود را کفر ابلیس ندانید و رفرمیست بودن را به فحش تبدیل نکنید.

9-نفی حقوق فردی افراد در جهت جمعگرایی و اشتراکی کردن و له کردن فردیت زیر بارِ ابتذال گروهی و جمعی بسیار فاجعه بار است.پس این دستاورد مهم بشر مدرن را زیر دست و پای«جمعگرایی»نابود نکنید.بشر به اندازه کافی در تاریخ خود در جمع و گَله ها ذوب شده بوده که از شر آن به فردگرایی پناه آورده تا حقوق فردی شهروندی کسب کند و جامعۀ مدنی بسازد.اخلاق منحط رمه را گسترش ندهید.

10-عنصر«خشونت»نباید ذاتی و بنیادین در تحولات در نظر گرفته شود؛یعنی اگر چه گاهی در مقابل خشونت استفاده از خشونت ناگزیر است اما نباید مثل مانیفست کمونیست بنا را از روز نخست بر خشتِ کجِ خشونتگرایی گذاشت.خشونت بذات محکوم است و بنیان جنبش های آزادیخواه باید بر نفی خشونت باشد.آزادی قرار است خشونت را کاهش دهد.با آتش،آتش را خاموش نمیکنند.خشونت پرهیزی اصل جنبشهای دموکراتیک است.

11-اینکه شما خود را طرفدار ضعفا میدانید و بقیه را طرفدار ثروتمندان به شما حق نمیدهد تا از هر توهین و تحقیری برای کوبیدن مخالفان استفاده کنید.گاهی حتی چیزی که در نظر شما ضد کارگری است مثلا آزادی های لیبرال،خودش بیشترین خدمت را به کارگران می کند.انگیزه و هدف شما استدلال شما را تقویت نمیکند.

12-پیرو ماکیاولیسم نباشید.در راه یک آرمانِ مطلوب(در ذهن خودتان)هر کاری از جمله تحقیر و توهین و حذف و سرکوب و غیره مرتکب نشوید.این احتمال را در نظر بگیرید که درصدی از حقیقت هم میتواند در دست مخالف شما باشد.هدف نباید وسیله را توجیه کند.مثلا اگر من با امریکا دشمن هستم با ارتجاع هم کاسه نشوم.

13-هیچ گاه از یک تئوری خشونت محورِ«دگم بر انقلابِ»ضد حقوق بشر،دموکراسی و آزادی سر بیرون نمی آورد.دیکتاتوری پرولتاریا حتی اگر تنها مرحله گذار باشد هم جامعه را خفه خواهد کرد و تکثر جامعه مدنی را نابود میکند.چگونه تفاوتها را نابود میکنید تا در نهایت به آن احترام بگذارید؟ این ناممکن است.تمام اَشکال«یکدست» کردن زوری و تک طبقه کردن،ناگزیر به درجاتی از کاربستِ جباریت است.

14-همۀ مشکلات را به یک عامل احاله نکنید.مثلا وقتی میگوید مقصر در اشکالاتِ حقوق زنان،محیط زیست،فقر و فحشا،ناآگاهی،تبعیض و همه چیز سرمایه داری است.ریشه خود را نیز با تیشه زده اید.چون با این شرایط ریشۀ همه مشکلات مشخص است و دیگر من و شما به مغز و تعقل و تحقیق برای ریشه یابی مشکلات نیازی نداریم.یا هزارن مورد دیگر در جامعه اعم از هنر و فرهنگ و سیاست و دین را به روبنای اقتصاد و شرایط تولید،تقلیل ندهید و ارزششان را نابود نکنید.همه چیز را نمی توان با عینک اقتصاد به تحلیل نشست.

15-بیاموزیم که نئولیبرالیسم ایستگاه نهایی پیشرفت لیبرالیسم نیست.خودِ آن شاخه ایی جداست که تنها به پولی شدن خدمات قابل تقلیل هم نیست؛همه سخن آن هم ناصواب نیست.وقتی دولت کوچک شود و اقتصاد استقلال نسبی یابد،کارایی آنهم بالا رفته و بخش خصوصی یعنی مردم در مقابل دولت بزرگ می شود و همین قدرت گیریِ جامعۀ مدنی در مقابل دولتها را در پی دارد همچنین رقابت آزاد به ارزانتر شدن خدمات و کالاها برای جلب مشتری هم منجر میشود که سودش به جیب طبقۀ کارگر می رود.

16- بازی اقتصادی میتواند برد-برد باشد هم تولید کننده هم مصرف کننده و هم کارگر راضی باشند و الزاما رابطه در سرمایه داری بر اساس استثمار،خصومت و نبرد مانوی نیست.حقوق بشر و دولت قانون بنیاد این میانه را به نفع طرفین اصلاح خواهد کرد تا همه کمترین ضرر و بیشترین سود را ببرند.ثروت هم میتواند تولید شود و اینگونه نیست که با برداشتن سهم بیشتری از کیک ثروت برای دیگران کم بیاید!تولید ثروت بیشتر اشتغال و فقر عمومی کمتر در جامعه را موجب میشود و مزیتِ آن همگانیست نه فقط برای سرمایه دار.

17-با لیبرالیسم سیاسی دشمنی نکنید چون سراسر بی آبرویی است.آزادی بیان،آزادی مذهبی،آزادی احزاب،فردگرایی وحقوق بشر و تساوی حقوق فارغ از طبقات چیزی نیست که با آن مخالف باشید و بتوانید طرفداری از بین افراد عاقل و توسعه طلب و نخبه به دست آورید.

18-دوآلیسم و دوگانه انگاری خیر/شر و دیو/فرشته را فروگذارید که جامعۀ متکثر و پیچیدۀ امروزین دیگر با این قواعد پیش مدرن کار نمیکند.دید باینری و صفر و صدی بسیار به برقراری ارتباط با واقعیت اجتماعی نزد کمونیستها لطمه زده است.عموما وضعیتها ملغمه ایی پبچیده از نیک/بد با وجود متکثر و بیشمار هستند که نتایج گاه متفاوت هم به بار می آورند.آنچه پلیدی مطلق به نظر می رسد مثل بورژوازی یا سرمایه داری وجه مثبت زیادی هم داشته و طیفی از ارزشها را نمایندگی میکند که قابل ساده سازی به خوبها /بدها نیست.(ترک دید ساده انگارانه به هستی)

19-داشتن انگیزۀ خیر،الزاما به خیر در عمل ختم نمیشود.داستان دوستیِ خاله خرسه نمونه تیپیک چنین حقایقی است که تنها با هدف دلسوزی و خیر خواهی نمی توان به نتایج مثبت هم رسید.بزرگی میگوید:راه های منتهی به جهنم همگی با سنگفرشهای نیتهای خیر،فرش شده اند.پس نیت خیر خواهانۀ مارکس برای نظریه سیاسی–اقتصادی او اعتباری به ارمغان نمی آورد.

20-فرق ملی گرایی مدنی با ملیگرایی فاشیستی را بیاموزید و همه انواع ملی گرایی را ذیل فاشیسم دسته بندی نکنید.درخواست بهبود اوضاع احاد یک ملت از جمله کارگران هدف ملیگرایان است.اصولا کلمه فاشیسم را به همه مخالفان خود خیرات نکنید چون دقت عملی آن را کاسته و  در نتیجه متوجه نشده فاشیست واقعی کیست و یقه فرد اشتباهی را خواهید گرفت.

21-آزادی والاترین ارزش یگانه هستی آدمی است.آن را به امنیت و عدالت نفروشید که قطعا متضرر خواهید بود.با آزادی میتوان دری گشوده دید تا به سمت عدالت خیز برداشت اما با خروار خروار برابری و عدالت مثقالی آزادی به شما نمی دهند و در نهایت برابریتان هم به یغما خواهد رفت.آرمانشهر بی تعارض(کمونیسم)شما برساخت ذهنی آرمانگرایان است و با واقعیت جامعه بشری تناسب ندارد و ناممکن است؛پس با آزادی مرسوم امروزین هم قابل دستیابی نیست.

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

دانش و قیمتها

cafeliberal

مقادیر کلی آقای کینز، استیون هورویتز

cafeliberal

درس‌هایی از دو کارآفرین برای میلیاردر شدن (مایکل لی چین و جو سای)

cafeliberal

رسانه یا دستگاه تبلیغاتی؟

cafeliberal

اقتصاد، فلسفه، و سیاست، هانس هرمان هوپ

cafeliberal

چه چیز آزادی اقتصادی این‌قدر خوب است؟ دکتر آنتونی دیویس

cafeliberal

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید