یکی از عناصر مهم اقتصاد کلان که اجماعی مناسب بر روی آن وجود دارد این است که تورم پایین و باثبات موجب رشد و کارکرد کارای یک اقتصاد است. این درحالی است که هزینههای تورم پیشبینی نشده، شامل اختلال در توزیع درآمد و اختلال در سازوکار قیمتها مشهودترین هزینهها و مصائب چنین تورمهایی است که موجب زیانهایی به شکل کاهش کارآیی و زیانهای ناشی از افزایش عدم اطمینان میشوند که سرمایه گذاری و رشد اقتصادی را کاهش میدهد.
هزینه های تورم بسیار حائز اهمیتاند به ویژه اگر آثار تاخیری نیز وجود داشته باشد بدین معنا که آثار خود را در آینده نشان دهد. در دوره تورم نسبتاً بالا Principal Agent problem در اقتصاد به ویژه در بخش دولتی بروز میکند این امر به این دلیل است که بازرسی و کنترلهای حسابداری تنها روشهای موجود برای کارفرمایان به منظور کنترل کارگزاران در شرایط مختلف هستند. در بخش دولتی بودجه برای ۱۲ ماه در نظر گرفته میشود در حالی که قدرت خرید آن نامعلوم است در چنین شرایطی ادارات دولتی نمیتوانند پایبند به بودجههای خود باشند زیرا دولت کنترل بودجهای خود را از دست میدهد. در این حالت فقط بخش خصوصی نیست که قادر به پیش بینی اقدامات مقامات پولی نیست بلکه مقامات پولی نیز خودشان به علت فشارهای سیاسی هیچ ایدهای در مورد نرخ خلق پول در ماه بعدی نخواهند داشت. بخش دیگر هزینهها مربوط به مواردی است که دولتها سیاست سرکوب تورم را دنبال میکنند که منجر به اختلال در ساز و کار قیمت و زیانهای ناشی از عدم کارایی میشود.
علیرغم آنکه مردم به شدت از تورم متضررند با این حال هنوز تورم در بین عموم مردم ناآشناست هرچند که مردم تصورات محدودی در مورد ساز و کارها و پیامدهای تورم دارند با این حال هنوز یک اجماع ضد تورمی در بین آحاد مردم دیده نمیشود کافی است به آنچه در بین عموم در خصوص افزایش قیمت داراییهایشان میشنویم دقیقتر شویم به عبارتی به نظر میرسد تا حدود زیادی در بین کارگزاران اقتصادی توهم پولی وجود دارد در واقع تا زمانی که پول به عنوان یکی از منابع تولیدی نگریسته شود و یا افزایشهای قیمت ناشی از تورم به مثابه افزایش ثروت تلقی گردد چه در بین مردم و چه در بین مسئولین، سایه توهم پولی بر افکار سنگینی خواهد کرد.
مطالعات نشان میدهد (اینجا) که اقتصادهای با ثباتتر به طور عادی رشد سریع تری دارند با توجه به اینکه ثبات اقتصاد کلان و رشد اقتصادی وابستگی دارند دستیابی به تورم پایین و باثبات منجر به رشد پایدار خواهد شد از این روست که رشد اقتصادی موضوع اقتصاد اتریشی نیست بلکه تورم و ثبات اقتصادی یکی از محورهای اساسی این مکتب است چرا که خود زمینهساز رشد اقتصادی است.
شواهد نشان میدهند (اینجا و اینجا) که تورم فقر را در جامعه گسترش میدهد تورم بالا و بیثباتی اقتصاد کلان با رشد پایینتر درآمد متوسط و نابرابری رابطه دارند، بنابراین تورم پایین در طول زمان مهمترین سیاست برای فقرزدایی است که به دلیل رشد بلندمدت و برابری درآمد رخ میدهد چرا هر دو آنها با تورم متغیر و بالا رابطه عکس دارند. به عبارتی هر گونه شعار فقرزدایی در جامعه با تورم بالا، پوچترین و ابلهانهترین شعاری است که تنها از ذهن سیاستمداران ریاکار و فاسد ساطع میشود.
اگرچه سیاستهای پولی انبساطی میتواند موجب یک رونق موضعی و کوتاه مدت شوند و بدین ترتیب فقر را کاهش دهند اما این تاثیرات صرفاً موقتی هستند و در کوتاهزمانی جای خود را به فقر خواهد داد. همانطور که سالها پیش فریدمن ثابت نمود سیاست پولی انبساطی نمیتواند رونق دائمی ایجاد کند لذا یک بسته سیاستی که تورم را کاهش دهد و ثبات اقتصاد کلان را فراهم نماید شرایط را برای بهبود وضعیت فقرا و رشد سریع تر اقتصادی بهتر از هر سیاست دیگری مهیا خواهد کرد.