“پیتر فاستر، روانشناس تکاملی، معتقد است که اذهان ما، و به ویژه شهودیات اخلاقی ما، طی صدها هزار سالی تکامل یافته است که اجدادمان در قبایل کوچک عصر جنگل (دورهای که هنوز انسان با شکار بعضی از جانورهای وحشی و جمعآوری بعضی از میوهها و دانهها و سبزیهای وحشی زندگی میکرد) زندگی می کردند. بنابر این اذهان ما از جهات بسیاری با جهان مدرن سازگار نیست و این به ویژه در حوزه اقتصادی صادق است. اذهان ما با زندگی اقتصادی یک جامعه قبیله ای ساز گارند؛ نه یک اقتصاد مبتنی بر تقسیم کار که با مکانیسم هایی ناشناس و انتزاعی هماهنگ می شود.
در یک قبیله عصر جنگل، تمام فعالیت های اقتصادی هدفمند است و آگاهانه هدایت می شود. یک تلاش گروهی است. اعضای قبیله اهداف و وسایل مشترکی دارند. به آن صورت تقسیم کاری وجود ندارد، به خصوص بین غریبه ها. در این شرایط، قصد و نیت بسیار مهم است. افرادی که می خواهند رفاه گروه را افزایش دهند، در نهایت رفاه گروه را افزایش می دهند؛ افرادی که می خواهند خود را ثروتمند کنند، در نهایت از جیب گروه خود را ثروتمند می کنند. هیچ دست نامرئی ای، که باعث می شود افراد خودخواه، سهواً رفاه دیگران را افزایش دهند، وجود ندارد. بنابراین، منطقی است که اعضای انگیزه های یکدیگر را بیایند، نسبت به نشانه های رفتار خودخواهانه به شدت حساس باشند و افرادی را که درگیر آن هستند مجازات کنند.
در یک جامعه عصر جنگل، فعالیت اقتصادی اغلب یک بازی مجموع صفر است. تقسیم غنائم اقدامی ذاتاً سیاسی است و نحوه تقسیم انعکاسی از پویایی (دینامیزم) قدرت در گروه و همچنین قضاوت های اخلاقی و اندیشه جزاست. گروه باید به این نتیجه برسد که هر کس شایسته چه مقدار است.
اگر فاستر درست بگوید، شهودیات اقتصادی ما میراث عصر زندگی قبیله ای است. در آن صورت، اکثر استدلالات ضد سرمایه داری فارغ از این که چقدر از زبان فنی جامعه شناسانه و پیچیده استفاده کنند تنها توجيهات پیچیده ای از اشتیاقات بدوی هستند. مسلماً هیچ کس ادعا نمی کند که ما باید یک جامعه مدرن را به همان شکل یک قبیله عصر جنگل سازماندهی کنیم. همه می دانیم یک اقتصاد مدرن بسیار پیچیده تر از شکار یک ماموت است اما سوسیالیسم در اصل همین است: تلاشی است برای تبدیل دوباره زندگی اقتصادی به تلاشی گروهی که آگاهانه هدایت می شود! قبیله دور آتش جمع می شوند، اعضای اندکی می گیرند که نیازها و اولویت های مشترک شان چیست، بر سر راهی برای تحقق آن توافق می کنند و به عملی کردن آن می پردازند. در نتیجه طراحی یک برنامه پنجساله تنها نسخه پیچیده تر جمع شدن دور آتش است!”
خلاصه انگیزه های مخالفت با سرمایه داری از خود این پدیده قدیمی تر است، انگار دنیا تغییر جدی کرده است،ولی ساختار روانی؟ ما تغییر چندانی نکرده است، با این حال می شود حدس زد سودای بازگشت به بدویت هم محال است و باید اخلاق قبیله ای را وا نهاد، والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel