شما وقتی سوسیالیسم واقعی رو با ادعاهایی که سوسیالیستها در یکی دو قرن اخیر تا همین امروز تکرار کردهند فکر میکنید، مختون سوت میکشه که چطور میشه همهچی رو انقدر برعکس فهمید و جلوه داد! سوسیالیستها سیاه رو سفید و سفید رو سیاه جلوه دادهند، و این حرف اصلاً اغراقآمیز نیست!
یکی از ادعاهای همیشگی علیه کاپیتالیسم و نظم بازار آزاد اینه که میگن سرمایهداری ذائقهسازی میکنه. یعنی با دوز و کلک، با تبلیغ و رنگولعاب تبلیغاتی و زرق و برق پوچ، چیزی رو که یک نفر نیازی بهش نداره یا اصلاً چیز خوبی نیست، میکنه در پاچۀ مردم.
همیشه گفتهم که حقیقتاً این یکی از عجیبترین یاوههاییه که در طول تاریخ بشر سروده شده!
اولاً در این استدلال، انسان موجودی همسطح گاو قلمداد میشه که به آسونی میشه گولش زد و دست به جیبش زد! یعنی جیبش رو خالی کرد. اتفاقاً در زمینۀ امور مادی نمیشه کسی رو فریب داد! فریب در اون قلمروییه که نظریهپردازان و روشنفکران کار میکنند، چون اونجا ساحت انتزاعاته، اما بازار کلاً عرصۀ محسوسات و ملموساته و در این ساحت نمیشه کسی رو فریب داد، چون همه چیز به شکل فیزیکی ملموسه. یعنی نمیشه گنجشک رو رنگ کرد و جای قناری فروخت ــ برخلاف گسترۀ روشنفکری که میشه خر رو ــ چه برسه به گنجشک ــ رنگ کرد و جای قناری فروخت. (در این باره به این پست نگاهی بندازید: «دموکراسی و شایستهسالاری» (https://t.me/tarikhandishi/2608)).
اما مسئلۀ دیگهای که اینجا میخوام بهش اشاره کنم اینه که اتفاقاً اون قضیۀ «ذائقهسازی» دقیقاً در سوسیالیسم وجود داره! نه در کاپیتالیسم!
در سوسیالیسم تولید از دایرۀ تصمیمگیری افراد خارج میشه: چه از دایرۀ تصمیمگیری تولیدکننده و چه از دایرۀ تصمیمگیری فروشنده. چرا؟ چون ابزارهای تولید از مالکیت فردی درمیاد و به ادارۀ عمومی (دولت) واگذار میشه. یعنی از اینجا به بعد، من و شما نیستیم که در مقام مصرفکننده و تولیدکننده اجازه داریم تصمیم بگیریم دربارۀ اینکه با ابزارهای تولید و مواد اولیه چی بسازیم. بلکه تصمیمگیری به ادارۀ عمومی (دولت) واگذار میشه.
یعنی دولت باید تصمیم بگیره با پول، نیروی انسانی، مواد اولیه، زمین، دستگاهها و زمانی که در اختیار داریم، چی بسازیم، چه شکلی بسازیم، چه مقدار بسازیم و چقدر بین چه کسانی توزیع بشه! یعنی کسانی مینشینند و دربارۀ ذائقۀ ما تصمیم میگیرند! حتی اگر نظر ما رو بپرسند، باز در نهایت تصمیم با اونهاست که ما چی چه مقدار مصرف کنیم. یعنی کلاً ذائقه از افراد گرفته میشه و واگذار میشه به «اداره و ارادۀ عمومی». دقیقاً همونطور که مثلاً مدیران شهرداری تصمیم میگیرند مترو رو در شهر توسعه بدن یا اتوبوس برقی رو؛ حالا این رو ضرب در کل زندگی کنید! ضرب در همه چی! ضرب در قند و شکر! ضرب در زیرپیرهنی و تشک! ضرب در فیلم و موسیقی! ضرب در سینما و ذوبآهن… ضرب در بینهایت! ضرب در کل زندگی!
خب! آقا! خانوم! قربون شکل ماهتون! اگر چیزی تحت عنوان «ذائقهسازی» وجود داشته باشه، دقیقاً همینکاریه که هدف سوسیالیسمه! یعنی در اینجا کس دیگهای برای ما تصمیم میگیره ما باید چی مصرف کنیم، چقدر مصرف کنیم، چی خوبه، چی بده، چی لازمه، چی لازم نیست و چه و چه! ذائقهسازی اینه!
خوردنی؟ اینهایی که ادارۀ عمومی تشخیص داده
پوشیدنی؟ اینهایی که ادارۀ عمومی تشخیص داده
نوشیدنی؟ اینهایی که ادارۀ عمومی تشخیص داده
دیدنی و شنیدنی؟ اینهایی که ادارۀ عمومی تشخیص داده
یادگرفتنی و یاددادنی؟ اینهایی که ادارۀ عمومی تشخیص داده
در واقع اون کاری کاپیتالیسم با تولیدات متنوع انجام میده هر چیزی هست مگر ذائقهسازی؛ بلکه در واقع تلاش میکنه چیزی بسازه که مصرفکننده ازش خوشش بیاد و برای اینکه خوشش بیاد نمیتونه چیز پوچی ارائه بده. صنعت خودرو رو ببینید: هزاران آپشن به همین روش اضافه شده، آیا یک موردش پوچه؟ بله! بدون اون آپشن هم میشه زندگی کرد، اما اون آپشن پوچ نیست. اصلاً بدون ماشین شخصی هم میشه زندگی کرد، ولی اون آپشن پوچ نیست… یعنی تولیدکنندۀ ماشین مجبور بوده به شیوۀ کاملاً عقلانی مصرفکننده رو بدون هیچ زوری و در رقابتی جانکاه متقاعد کنه اون آپشن جدید واقعاً مفیده… در غیر این صورت، سرمایه و سود تولیدکننده به فنا میره! میسوزه! در اینجا ذائقهسازی صورت نگرفته، بلکه انسان موجودی مختار و دارای ذائقه قلمداد شده و تلاش میشه ذائقهش کشف و تأمین بشه.
اما اون کاری که سوسیالیسم میکنه اینه که میگه «ذائقۀ مجاز اینه»؛ این یعنی ذائقهسازی.
چطور میشه واقعیت رو چنین وارونه و دروغین جلوه داد که سوسیالیسم میکنه؟! چطور؟!
مهدی تدینی