سوسیالیسم ایدهٔ شکست خورده ای که هرگز نمیمیرد
🖋برای هزاران سال استانداردهای زندگی مردم بدون تغییر بودند، یا تنها با سرعتی آهسته افزایش یافتند. اگر یک مهاجر ساکسون در قرن ششم به یک چاله زمانی سقوط کرده و به هزار سال بعد سفر میکرد، حداقل از نظر زندگی اقتصادی، براحتی با اجتماع ترکیب میشد. او از تغییرات زبان، مذهب و… گیج میشد اما مثلا با فناوریهایی روبرو نمیشد که برایش غیرقابل درک باشد. جامعهای که واردش میشد، به نظرش یک جامعه آینده نمیآمد. برای بسیاری از مردم، استانداردهای زندگی و زندگی روزمره مشابه بنظر میرسید. در مقابل، اگر یک مسافر زمان از ۱۰۰ سال پیش به امروز و عصر ما بیاید، گیج و دستپاچه خواهد شد جامعه ما برای آنان به طرزی باورنکردنی کامیاب و پیشرفت بنظر خواهد رسید
🌐ما رشد استانداردهای زندگی در طول زمان را بدیهی میپنداریم. در بیشتر تاریخ، چنین نبودهاست. این روند تنها با ظهور سرمایهداری آغاز شد که رویدادی تحولآفرین بود. در ابتدا محدود به چند منطقه در اروپای غربی و مشتقات خارجی آن بود و سپس، تا حدی که به آن اجازه دادهاند، شروع به گسترش به بخش های دیگر جهان کرد
🌐پیش از ظهور سرمایهداری صنعتی، تقریبا تمام جمعیت جهان در فقری خفتبار زندگی میکردند. تا پیش از اواسط قرن نوزدهم، سنجش فقر حتی منطقی هم نبود، چراکه چنین اقدامی هیچ چیز جالبی را نشان نمیداد. میانگین بلندمدت آن به ١٠٠% نزدیک میبود و تنها نوساناتی تصادفی از خود نشان میداد و نه روند نظاممند در طول زمان. تصادفی نیست که سنجش فقر در اواخر قرن نوزدهم در بریتانیا آغاز شد. بریتانیا به مرحلهای از توسعه رسیده بود که در آن فقر دیگر نه معمول بود و نه ایستا. پس از آن، کشورهای دیگر نیز، وقتی که و تا اندازهای که بازارهای آزاد را پذیرفتند، همین روند را طی کردند
🌐در اواسط قرن نوزدهم تنها حدود ١.٣ میلیارد نفر در جهان وجود داشتند که عملاً همه آنها در فقر زندگی میکردند. امروز جمعیت جهان بیش از ۷میلیارد نفر است و نرخ فقر جهانی برای اولین بار در تاریخ به زیر ۱۰% کاهش یافتهاست
🌐در قسمت اعظمی از تاریخ، میانگین امید به زندگی کمتر از ۳۰ سال بوده. این تا حدی ناشی از نرخ بسیار بالای مرگومیر نوزادان بوده است اما امید به زندگی در میان کسانی که از نوزادی جان سالم بدر میبردن نیز کمتر از ۵۰ سال بوده است. تنها با گسترش سرمایهداری صنعتی بود که امید به زندگی رشدی نظاممند را در طول زمان آغاز کرد، ابتدا تنها در دنیای غرب و سپس در جاهای دیگر. امروز متوسط امید به زندگی در سطح جهانی بیش از ۷۰ سال است
🌐در قسمت اعظمی از تاریخ، زندگی واقعا «کثیف، حیوانی و کوتاه» بوده و عمدتا شامل کار کمرشکن میشدهاست. مفهوم «فراغت» تنها با سرمایهداری بوجود آمد. در دهه ۱۸۷۰، کارگرانِ خارج از بخش کشاورزی، درجایی که آن زمان بخش صنعتی جهان بود، حدود ۶۰ ساعت در هفته کار میکردند. بعداً در اواسط قرن بیستم، میانگین طول هفته کاری به ۵۰ ساعت کاهش یافت
🌐فقر در بریتانیا وجود دارد اما قابلمقایسه با فقر موجود در عصر ویکتوریا نیست، چه رسد به دوران قبل از صنعتی شدن. تقریباً تمام خانوارها در بریتانیا استطاعت یک حمام داخل خانه، گرمایش مرکزی یا معادل آن، یک تلویزیون، یک تلفن و یک ماشین لباسشویی را دارند. بیش از ۹۵% از خانوارهای بریتانیا استطاعت این را دارند که دستکم هرچند روز یکبار غذاهای با گوشت، مرغ و یا ماهی بخورند. افراد دهک پایین توزیع درآمد میتوانند تقریباً یک پنجم بودجهٔ خانوادهشان را صرف رستوران، هتل و سایر فعالیت های فراغتی کنند
🔚میتوان تقریبا هر شاخص اقتصادی و اجتماعی را بطور تصادفی انتخاب کرد و شرط بست که یک روند پیشرفت بلندمدت را نشان خواهد داد. برخی از این پیشرفتها در کشورهای سوسیالیستی هم رخ داده اما در کل، امتیاز آزادی اقتصادی بهشدت با شاخصهای توسعه اقتصادی و اجتماعی همبستگی مثبت دارد. همیشه میتوان استثنا پیدا کرد اما بطورکلی، تا حدی که دولتها سیاستهای بازار آزاد را اتخاذ میکنند، مردم کامیاب تر میشوند و در زمینههای مختلف نیز پیشرفت میکنند
❓پس چرا سیستمی که تمام آن مزایا را تولید کرد چنین مورد تنفر قرار میگیرد؟ چرا ما براحتی تمام دستاوردهای عظیم سرمایهداری را نادیده میگیریم و بر کاستیهای آن تاکید میکنیم؟ چرا آنقدر نومیدانه در طلب یک جایگزین هستیم که به وحشتناکترین سیستمها مشروط بر اینکه سرمایهداری نباشند، دستکم برای مدتی، شانس بدهیم؟ چرا بسیاری از ناظران خوشنیت حاضرند چشمشان را به گولاکها (اردوگاه کار اجباری در شوروی) و لاوگای(نظام اردوگاه کار اجباری در چین) ببندند اما وقتی شرکتهای بزرگ سود کسب میکنند یا بعضی از افراد بسیار بیشتر از دیگران درآمد کسب میکنند، از خشم لبریز میشوند؟
🔴تصویر گویاست ولی به عنوان نمونه برای بالا سمت راست میشود به ژنِ خوبِ سوسیالیستی دختر هوگو چاوز، ماریا گابریلا اشاره کرد که ۴میلیارد و ۲۰۰میلیون دلار ثروت دارد!
🔴همچنین در سال ۲۰۱۲ از میان ۱۰۰۰ ثروتمند چینی ۱۶۰ نفر اعضای کنگره حزب کمونیست بودند. ارزش خالص ثروت آنان به ۲۲۱ میلیارد دلار می رسید، حدود بیست برابر ثروت ۶۶۰ مقام ارشدی که در تمامی سه قوه حکومت آمریکا وجود داشتند، حال آنکه درآمد سرانه آمریکا بیش از هفت برابر چین است. این مرده ریگ مارکسیسم است.
🔵در مورد پایین سمت راست تصویر هم مطالعهٔ این پست که به تاثیرات شگرف غلبه نظام اقتصادی مبتنی بر بازار در ٢٠٠ سال اخیر بر سطح رفاه بشر پرداخته، قابل توجه است.
🆓 @FreemarketEconomy