جستارهایی در باب عشق نوشته آلن دوباتن
آلن دوباتن یک فیلسوف، مجری تلویزیون و نویسنده متولد سوئیس و ساکن بریتانیا است، او مدتی در دانشگاه هاروارد مشغول به تحصیل در دوره دکتری فلسفه بود، اما به دلیل نوشتن کتاب های ساده و روان فلسفی دانشگاه را ترک کرد و توانست کتاب های مختلفی در زمینه فلسفه بنویسد، یکی از کتاب های عاشقانه-فلسفی این نویسنده جستارهایی در باب عشق نام دارد.
این کتاب را می توان جزء بهترین کتاب ها در دسته ی کتاب هایی که به تجزیه و تحلیل روابط بین دو جنس مخالف می پردازد قرار داد. دوباتن در این کتاب 24 عنوان قرار داده است که تمام فراز و نشیب های روابط عاشقانه را به شیوه فلسفی مورد بحث قرار می دهد. او در این کتاب از عشق راوی به شخصی به نام کلوئه می گوید و از نظریه های افراد بزرگی همچون ارسطو، سقراط در این نوشته ها استفاده می کند.
در ابتدای این کتاب لحظه ی آشنایی کلوئه و راوی داستان روایت می شود که اولین بار در هواپیمایی بریتیش ایرویز همدیگر را ملاقات کرده اند و حال شروع به صحبت کردن با هم می کنند و رفته رفته با هم آشنا می شوند…
این کتاب می تواند به اکثر سوالاتی که در رابطه با جنس مخالف دارید به شما پاسخ دهد.
در این کتاب می خوانیم …
مدت ها قبل از اینکه شانس داشته باشیم واقعا با معشوق مان آشنا شویم. ممکن است غرق در این باور باشیم که الان او را به خوبی می شناسیم. احتمالا به نظر می رسد که گویا قبلا او را در جایی در زندگی دیده ایم. یا شاید در رویای مان آن را ملاقات کرده ایم. آریستوفانس در کتاب ضیافت افلاطون با طرح این ادعا که معشوق نیمه ی گمشده ماست که جسم ما در اصل به جسم او متصل بوده، حس آشناییت را شرح می دهد. همه انسان ها در ابتدا هر مافرودیت ( نر-ماده هایی) بوده اند، با دو پشت و دو تهیگاه، چهار دست و پا، و دو صصورت در جهت عکس بر روی یک سر. این موجودات نر-ماده به قدری قوی بودند و غرورشان چنان غلو آمیز بود که زئوس مجبور شد آن ها را از وسط دو نیم کند. یک نیمه مذکر و نیمه دیگر مونث -از آن روز به عد هر مرد و زنی سردرگم در حسرت وصل دوباره با نیمه ای است که از آن جدا شده است.
الیاس کانتی میگوید: «دیدن ورای آدمها آسان است، ولی ما را بهجایی نمیرساند.» به عبارت دیگر چه آسان و چه بیفایده در افراد عیب مییابیم. آیا وقتی عاشق میشویم بعضا به این دلیل نیست که، حتی به بهای کوری خودمان در این فرایند و آن لحظه خواستیم، دیدن ورای آدمها را نفی کنیم؟ اگر بدبینی و عشق دو گزینه متقابل باشند، آیا عاشق شدن ما به این دلیل نیست که میخواهیم از موضع ضعف بدبینی، نجات یابیم؟ آیا در هر عشق «در نگاه اول» نوعی گزافهپردازی نسبت به خصوصیات معشوق وجود ندارد؟ نوعی گزافهپردازی که ما را از منفینگری معمولمان منفک میکند و تمرکز و نیرویمان را معطوف کسی میکند که چنان باورش داریم که هرگز حتی خود را چنین باور نداشتیم.
———————————————————————
خواندن کتاب در فرمات پی دی اف