دوستانی که از کودکی کتابهای مربوط به تاریخ علوم و نجوم آماتوری میخواندند حتما با جوردانو برونو آشنا هستند. به غیر از آن به لطف سریال مستند cosmos نسل جوانتر هم با این شخصیت تاریخی آشنا شدهاند.
حالا ما به وسیله کتاب پاپ و مرتد، نوشته مایکل وایت میتوانیم بیوگرافی کاملی از زندگی او را بخوانیم. کتاب پاپ و مرتد تقریبا بلافاصله پس از انتشار به زبان های بسیاری ترجمه شد و منتقدان صاحبنام یک صدا به تحسین کتاب و نویسنده آن پرداختند. حتی متعصبترین نشریات دینی و مذهبی نیز نتوانستند در حقیقت و صداقت و بیطرفی نویسنده و مدارک و شواهد او در نوشتن زندگینامه جوردانو برونو و روایت غم انگیز مرگش ابراز تردید کنند.
نیویورک تایمز در مورد این کتاب نوشته:
خوابگردی های آرام و بی دغدغه و زبان های گزنده و نیشدار؛ مایکل وایت در این کتاب با تجزیه و تحلیل استوار و مستدل و غنایی و بررسی علمی ناب به روایت زندگی و مرگ رزمندهای بی سلاح در تقابل با بیخردی و تعصبات کور خشکه مقدسان میپردازد و نشان میدهد، چگونه کسانی که به دروغ خود را «مردان خدا» مینامیدند، هنگامی که منافع مالیشان به مخاطره افتاد پا بر سر حقیقت عیان گذاشتند و به مرگ مردی فرمان دادند که جز حقیقت نگفت.
وایت در این اثر دلنشین، روایتگر زندگی و مرگ جوردانو برونو، کشیش روشنفکر و حقیقتجویی است، که زیر شکنجههایی وحشتناک تا آخرین دم مقاومت کرد و تسلیم نشد. نویسنده با بینشی روشنفکرانه و روان شناسانه و با قلمی طنزآمیز، تصویرگر تقابل یک اندیشه ورز با بی خردی است.
ویژگی مثبت مایکل وایت در نوشتن زندگینامه جوردانو برونو در این است که او با تلفیق و مقایسه گفته های جوردانو برونو در دادگاه تفتیش عقاید و اتهام کیمیاگری به اسحاق نیوتن به دلیل اکتشافات پایهای او در علم فیزیک از سوی واتیکان، قیاسی به عمل آورده تا نشان دهد خصومت جنون آمیز تعصب با دانش و دانش پژوهان تکرار همیشه تاریخ است.
کتاب حاوی انبوهی اطلاعات دست اول در باره زندگی مردی است که حقیقت چگونه زیستن را از واقعیت زنده بودن به هر قیمت تفکیک می کند. پاپ و مرتد اثر مایکل وایت نه سعی در احساساتی کردن خواننده دارد و نه برانگیختن خشم او. کتاب با ارائه شواهد موثق و بی شمار نشان می دهد که صرفا روایتگر زندگی مردی است که نمونه بارز روشنفکر و دگراندیش زمانه خود بود.
زمان همه چیز را می دهد و همه چیز را باز پس می گیرد؛ همه چیز در تغییر است اما هیچ چیز تباه نمیشود.
سالها روح جوردانو برونو بر وجودم سنگینی کرده است. او یکی از آن شخصیت های تاریخی است که مدام به نحوی مرموز، در آنچه لااقل به ظاهر، مربوط به سرگذشت دیگر مردمان است، پدیدار می شود. اول بار در خلال نگارش زندگینامه اسحاق نیوتن یعنی آخرین ساحرا، با برونو مواجه شدم. او در مقام یک نویسنده و عارف به همه فهم کردن و ترویج سنت هرمسی، یعنی علوم خفیه کمک کرده بود. نیوتن مسحور این دانش سری بود و پیش از آغاز مطالعات باطنی و تجربیات کیمیاگری اش، آثار برونو را خوانده بود.
بعدها، هنگامی که مشغول تحقیق در باره کتاب کاملا متفاوت دیگرم به نام زندگی در دوردست – پیرامون جستجوی حیات در سیاره ها – بودم، باز سر و کله برونو پیدا شد. معلوم شد که او در باره احتمال وجود برون زمینی های هوشمند حرفهای فراوانی داشته است. و این فکر که متعلق به یک شخصیت قرن شانزدهمی بود، مسحورم کرد. چندی بعد، به سراغ نوشتن زندگینامه لئوناردو داوینچی، لئوناردو: نخستین دانشمند، رفتم. در آن جا باز برونو، آن مشعلدار خیال پردازی های کل نگرانه که لئوناردو گرامیشان می داشت، حیوحاضر بود. دریافتم برونو خود در آن واحد عارف، فیلسوف و دانشمند بود و مانند لئوناردو، سلف خود، و نیز نیوتن، خلف خود، در باره گونهای وحدت، انعقاد و بستگی تمامی رشته ها برای پدید آوردن بینشی فراگیر می نوشته است.
البته در این میان، برونو فقط فیلسوفی علاقه مند به مجموعه ای متنوع از ایده ها نبود. اکنون دیگر به وضوح دریافته ام این مرد کسی بوده که در دوره رنسانس (نوزایی) درست در دل زندگی روشنفکرانه کار می کرده و در نقطه عطف تکامل اندیشه بشری قرار داشته است. برونو به شوق دانستن و تحقیق زنده بود. او مرزی نمی شناخت و هیچ محدودیتی قائل نبود. به غایت هوشمند و عالم بود. نه متخصص بود و نه نابغه رشته ای واحد. هوشمندی برونو گونهای هوشمندی چالش طلبانه بود و مترصد ایده های خطرناک که خود میانشان پیوندهایی می یافت. اما از همه مهم تر، جرئت و اراده تبلیغ نتایجش را در عصری داشت که دینداری انحرافی و ایذا و شکنجه، آن را به فساد و تباهی کشانده بود.
برونو در جوانی لقب «نولان» گرفت که برگرفته از نام زادگاهش، نولا، نزدیکی ناپل واقع در جنوب ایتالیا بود. او زندگی اش را در مسند یک کشیش ساده شروع کرد اما ترک مسلک گفت و به اتهام بدعت، تکفیر شد. بقیه عمرش به گشتن دور اروپا و تدریس و نوشتن گذشت. هرگز در هیچ کجا بیش از یکی دو سال نماند، اما دهها کتاب و مقاله پدید آورد و تحت حمایت برخی از قدرتمندترین شخصیت های عصر خود، از جمله هانری سوم، پادشاه فرانسه، و الیزابت اول، ملکه انگلستان، قرار داشت. مدت کوتاهی نیز به عنوان جاسوس در دربار انگلستان استخدام شد و با بسیاری از معروف ترین و اغلب بدنام ترین کیمیاگران، دسیسه چینان و باطنیون آن عصر آشنایی شخصی داشت. مردی تندخو، سختگیر، اهل بحث و جدل بود. بی تردید شجاع اما خشن بود.
برونو پس از تقریبأ ربع قرن خانه به دوشی به ایتالیا بازگشت. ظرف چند ماه دادگاه تفتیش عقاید او را دستگیر و به عنوان بدعت گذار محاکمه کرد. سپس در پی تحمل هشت سال حبس – نخست در ونیز و بعد در رم – و شکنجه مکرر از جانب کاردینال ها، در رم بر چوبه مرگ سوزانده شد. متفکران آزاداندیش سراسر اروپا قتل برونو را محکوم کردند و این واکنش، دادگاه تفتیش عقاید و دستگاه پاپ را که همان موقع هم بدنام بود، بدنام تر کرد. عجیب نبود که واتیکان تمام مساعی خود را به کار بست تا جزئیات محاکمه برونو و روند ایذا و اذیت او را مخفی نگاه دارد. از این رو تا همین اواخر در باره هشت سال آخر زندگی برونو و سازوکار محاکمه هایش اطلاعات اندکی در دست بود.
برونو ابتدا در ونیز و سپس در رم محاکمه شد. گزارش های محاکمه و نیز و بخشی از صورتجلسه های رم، در فاصله ۱۸۴۴ تا ۱۸۴۸ یعنی تقریبا دویست و پنجاه سال بعد از اعدامش، در بایگانی های واتیکان پیدا شد. این گزارش ها اول بار در ۱۸۴۹ به عنوان ضمیمه کتابی در باره نظام خورشید مرکزی کوپرنیک به دست دانشمندی به نام دومنیکو برتی منتشر شد. بعدها برتی اولین زندگینامه برونو را به نام زندگی جوردانو برونو اهل نولا’ (۱۸۶۸) به رشته تحریر درآورد.
این گزارش ها از محاکمه ونیز در مه و ژوئن ۱۵۹۲ تصویری جامع فراهم می آورند اما از هشت سالی که برونو در زندان های دادگاه تفتیش عقاید در واتیکان به سر برد و نیز در باب روال محاکمه و رفتار علیه او در خلال آن سال ها فقط تصاویری کلی به دست می دهند. بعدها باور بر آن بود که بیشتر اطلاعات مربوط به آن سال ها، هنگامی که سربازهای ناپلئون، واتیکان را در ۱۷۹۸ تاراج کردند و با اسنادی که بدون تمایز از کتابخانه های پاپ ربوده بودند به فرانسه بازگشتند، مفقود شده اند.
اما تمامی اسناد گم نشده بود. در ۱۹۲۵، کاردینالی به نام آنجلو مرکاتی، رئیس بایگانی های سری واتیکان شد و از وجود برخی اسناد مرتبط با محاکمه برونو در رم که تقریبا چهل سال قبل، در ۱۸۸۷ یافته شده بود، مطلع شد. مرکاتی در کمال حیرت پی برد که پاپ وقت، لئوی دهم، در آن هنگام دستور داده بود که اسناد را بی درنگ برایش بفرستند و محتوای آنها را به هیچ کس بروز ندهند.
مرکاتی کنجکاو، همچنان به زیر و رو کردن و تحقیق ادامه داد تا این که در ۱۹۴۰ اسناد مفقودشده را در بایگانی های خصوصی پاپ یازدهم، که یک سال از مرگش می گذشت پیدا کرد. این اسناد به جهت توصیف محاکمه های نهایی و اعلام حکم در باره برونو، شناخت مهمی را به متخصصان او عرضه کردند، اما متأسفانه فقط به شرح سر و ظاهر برونو در برابر دادگاه تفتیش عقاید رم در فاصله ۱۵۹۷ تا اعدامش در فوریه ۱۶۰۰ بسنده کرده و در باره شش سال نخست حبس او اطلاعات چندانی نداده اند. در ۱۹۴۰، کاردینال مرکاتی این اطلاعات را با عنوان شرح مختصر محاکمه جوردانو برونو منتشر کرد، که همچنان مشروح ترین گزارش اقامه دعوا علیه برونو و وصف مجادلات میان نولان و کاردینال هاست که در نهایت به صدور حکم انجامید.
از آن پس، مورخان دیگر به تدریج پرده از جنبه هایی از زندگی و کار او برداشته اند. دم فرانسز پینس نویسنده بزرگ و فقید سنت هرمسی با کتابش، هنر حافظه، بر ملاک شناخت فلسفه برونو بسیار افزود. بعد از او هیلاری گاتی در اثرش جوردانو برونو و علوم رنسانس سهم برونو را در فلسفه طبیعی دوران خودش تحلیل کرده است. با این وصف، اطلاعات بسیاری در باره برونو همچنان در رمز و راز باقی است. سبک نوشتاری او عمیقا ریشه در زمانهای دارد که در آن می زیست و در نظر خوانندگان امروزی اغلب بدساخت و مفهوم آن مبهم می آید. زندگی اش هم به صورت چهل تکه ای به دستمان می رسد که در آن برخی وقایع به ثبت رسیده اند حال آن که بخش هایی طولانی همچنان مکتومند و یکسره از تاریخ محو شده اند.
پس این حکایت ایذا و اذیت است، حکایت ستیز است، ستیز میان نیروهایی نابرابر که در آن مردی در برابر جهالت، جزمیت و فساد ایستادگی کرد. در تقابل با او، قدرت ناسوتی کل یک مذهب، که نمایندگانش پاپ کلمنت هشتم و کاردینال هایش بودند، گرد هم آمده و معتقد بودند که جوردانو باید سوزانده شود. اما، همچنان که خواهیم دید، بردشان برابر با باخت و در نهایت، اعمال مردانی نومید بود. روزشان رفته رفته به پایان می رسید. اما خاطره و منزلت مردی که آنها بدنش را نابود کردند، سال به سال فزونی می یابد.
کتاب پاپ و مرتد
نویسنده: مایکل وایت
مترجم: فروغ پوریاوری
نشر ثالث
۲۴۳ صفحه