27.8 C
تهران
یکشنبه 2 مهر 1402 ;ساعت: 18:07
کافه لیبرال

آزادی بیان؟ در کجا؟

 

🖋جان استوارت میل: «اگر همگان جز یک نفر بر عقیده ای اتفاق نظر داشته باشند و آن یک نفر نظری مخالف داشته باشد، نمی توان اقدام همگان بر خاموش کردن آن یک صدای مخالف را توجیه کرد»

🌐سریال پزشک دهکده را تماشا کرده اید؟ فرض کنید هنک از باورمندان پروپاقرص مردسالاری و منتقد شماره یک فمینیستها (از جمله دکتر مایک!) است او محافظه کار است و زن را تنها در پستوی خانه و آشپزخانه میپذیرد و…

🌐هنک سرانجام در پاسخ فمینیستها، دست به قلم میشود و مطلبی تند و تیز علیه حقوق و آزادیهای جدید مورد ادعای زنان مینویسد اما سردبیر تنها روزنامهٔ دهکده، یک زن به نام دوروتی است که حاضر به چاپ مطلب هنک نیست (آیا این تصمیم دوروتی نقض آزادی بیان هنک است؟)

🌐از طرف دیگر تنها سالن اجتماعات شهر در مالکیت لورن است و اگرچه لورن با هنک هم عقیده است اما میترسد اگر تریبون را در مراسمی در اختیار هنک قرار دهد با خشم دکتر مایک و زنان دهکده روبرو شود. او از این نگران است که زنان دهکده با تحریک دکتر مایک مغازه اش را تحریم کرده و از مبادله و مراوده با او خودداری کنند قدرت کنش جمعی اکثریت زنان چیزی نیست که مرد ِ کاسب و حسابگری مثل لورن آن را دستکم بگیرد بنابراین او علیرغم میل باطنی اش از دادن تریبون به هنک خودداری میکند.

🌐تا اینجای کار بنظر میرسد که آزادی بیان هنک کاملا زیر پای استبداد اکثریت و خودسانسوری اقلیت لگدمال شده، پس زمانش رسیده که دست حکومت قانون از آستین پرتوان دولت مدرن بیرون آید و بر مبنای حقوق بشر و حق آزادی بیان، فمینیستهای مستبد را سرکوب کند.

🌐دولت دوروتی را وادار به چاپ مقاله هنک و لورن را هم مجبور به دادن تریبون به هنک در اولین مراسم پیش رو میکند؛ خرید اجناس مغازهٔ لورن را تضمین میکند و قول میدهد مانع از شکلگیری کمپین تحریم مغازه توسط دکتر مایک شود. دولت مدرن ضمانت میکند که اگر هم چنین شد در نهایت ضرر و زیان لورن را با اعطای تسهیلات ارزان و بلاعوض از محل مالیات و همچنین اعطای مجوزهای انحصاری جبران کند! شاید هم خود، مستقیما اجناس مغازه لورن را با پول مالیات بخرد و میان مردم به سلیقهٔ خود توزیع کند.

❓آیا اجبار دوروتی به چاپ مقاله ای که نمی پسندد در روزنامه ای که جزء اموال اوست تجاوز به مالکیت و آزادی انتخاب او نیست؟ و آیا ادامه منطقی این تفکر این نیست که دوروتی می بایست علاوه بر روزنامه، قلم و دست و حتی درنهایت زبان خود را هم برای بیان منویات هنک اختصاص دهد؟ روزنامه ای که هیچ کس ادعایی قابل اثبات علیه مالکیت دوروتی بر آن ندارد همانقدر متعلق به دوروتی است که دست و زبان دوروتی متعلق به اوست و اجبار دوروتی به اعطای اختیار دست و زبان و بدنش به هنک مگر چیزی جز بردگی است؟ و مگر آزادی در برابر بردگی تعریف نمی شود؟

✅مورای روتبارد در این خصوص اینطور مینویسد: “تصور کنیم آزادی بیان بدین مفهوم است که همگان حق دارند آنچه را که مایلند بر زبان آورند. اما پرسش کلیدی این است: کجا؟ کجا فرد چنین حقی دارد؟ او به يقين در جایی این حق را دارد که متعلق به خودش است یا دیگری اجازه انتفاع (اجاره یا وقف) از آن را داده است. به عبارت دیگر فرد چنین حقی را در زمین غصبی نخواهد داشت. در واقع حقی مستقل به عنوان آزادی بیان وجود ندارد. فقط یک حق وجود دارد و آن حق مالکیت است: حق انجام هر کاری که مالک تمایل داشته باشد یا با انعقاد موافقت نامه با مالكان اموال دیگر این امکان را به وجود بیاورد.”

روتبارد پس از استدلالهایی در له موضع خود در نهایت چنین نتیجه گیری میکند:

🖋”فردی که تمایل دارد نظریه سیاسی خود را بر پایه حقوق بنا نهد نه تنها باید از تفکیک ساختگی میان حقوق بشر و حق مالکیت دست بکشد بلکه باید تصدیق کند حقوق بشر باید در حق مالکیت خلاصه شود”

🔚درواقع همانقدر که شما بر بدن و سایر مایملک خود حق دارید، مخالفانتان هم بر بدن و مایملکشان محق هستند. آنها حق دارند نظرات شما را نخوانند، چاپ نکنند و با آنها مخالفت کنند یا با شما مراوده و معامله نکنند. فقط حق ندارند علیه شما خشونت اعمال کنند. یعنی به تمامیت فیزیکی و جسمانی بدن و سایر اموال شما خدشه ای عینی وارد کنند. این «قانونی برابر برای همه است». بدین ترتیب گزارهٔ جان استوارت میل که در طلیعه مطلب بدان اشاره شد با افزودن یک صفت “قهری” قابل تکمیل است: «اگر همگان جز یک نفر بر عقیده ای اتفاق نظر داشته باشند و آن یک نفر نظری مخالف داشته باشد، نمی توان اقدام “قهری” همگان بر خاموش کردن آن یک صدای مخالف را توجیه کرد.»

🆓 @FreemarketEconomy

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

نقش حمایتی دولت

cafeliberal

آیا همهٔ نظرات قابل احترام‌اند؟

cafeliberal

چرا توسعه در ایران بعد از انقلاب شکست خورد؟

cafeliberal

هنری هازلیت: اتریشی توده‌ها

cafeliberal

چرا انگشت اتهام به سوی نئولیبرالیسم می‌رود؟

cafeliberal

آیا خطر تبدیل شدن ایران به مستعمره چین وجود دارد؟

cafeliberal

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید