📚آیا صاحب قدرت صاحب حقیقت است؟
👁📚نگاهی به کتاب قدرت بیقدرتان
📍چگونه میشود از زیستن در دایرهی حقیقت سخن گفت وقتی هیچ یک از سازوکارهای زندگی روزمره از دروغ و ریا در امان نماندهاند؟ آیا مردم در نظامهایی که وانمود میکنند در هیچ موردی وانمود نمیکنند، دارای قدرت هستند؟ آیا کنشهای زندگی روزمرهی مردم عادی میتواند تعریف قدرت در بالاترین سطوح اجرایی یک کشور را دستخوش تغییر کند؟
📄اینها سوالاتی هستند که هر شهروندی به فراخور حالش با آنها روبروست. سوالاتی ساده که پاسخ به آنها را معمولاً میشود در نگاههای خوشبینانه و بدبینانه دستهبندی کرد. اگر زندگی را همچون سیاست بدانیم و برای کنش روزمره ارزشی تعیینکننده قائل باشیم، از خوشبینانی هستیم که فکر میکنند قدرت مردم را در عین بیقدرتیشان نباید دست کم گرفت. اگر هم از نظریهپردازانی هستیم که دائم هشدار توجه بیشتر به لایههای پنهان قدرت سیاسی را میدهیم از بدبینانی هستیم که برای مردم، قدرتی در نظر نمیگیریم.
💢واتسلاف هاول را بهعنوان نویسندهی کتاب «قدرت بیقدرتان» میشود از جمله خوشبینان به قدرت مردم عادی در نظر گرفت. او سعی کرده با جستارهای کوتاه و سادهای نشان دهد که مردم در بستهترین نظامهای سیاسی هم دارای قدرتند به شرط آنکه از فرو کاستن درک خود از دیکتاتوری به یک نفر و تقلیل ساختار آن به یک گروه کوچک از افراد بپرهیزند و به این باور برسند که دیکتاتوری یک بوروکراسی سیاسی حاکم بر جامعه است که در تمام زمینههای زندگی، یکدست و همسان عمل میکند.
هاول، با مثال زدن از زندگی روزمرهی یک سبزیفروش، تلاش میکند چشماندازی از فعالیتهای عادی هرروزهی مردم به دست دهد و معتقد است وقتی تمامی عناصر زندگی عادی وابسته به نظام حاکم است و در و دیوار شهر هم مدام به ما یادآوری میکنند که در کجا زندگی میکنیم، از ما چه توقعی میرود؛ این شبهواقعیت است که بهجای واقعیت مینشیند. او از ایدئولوژی بهعنوان ضامن اصلی انسجام درونی قدرت و حفظ نظم موجود یاد کرده و میگوید ایدئولوژی «چسبی است که همهی اجزا را کنار هم نگه میدارد، اصل پیونددهندهی این ساختار است و…»(ص ۳۷)
مؤلف کوشیده است مسئلهی پیچیدهی زیستن در نظامهای بسته را بهسادهترین شکل ممکن مورد بحث قرار دهد. او تا اندازهای نسبت به قدرت مردم در جوامع غیرمتکثر سیاسی باور دارد که معتقد است ممکن است درظاهر تنها مقام و منصبدارها قدرتمند به نظر برسند؛ اما باید بدانیم که ما مردم معمولی هم قدرت داریم. هاول برای تبدیل قدرت نهفتهی مردم به قدرتی کارگزار و مؤثر بر این باور است که وقتی میزان آگاهی مردم از قدرت پنهان و اثرگذارشان بالا برود و مردم ببینند که فعالیتهای عادی و روزمرهشان برای رسیدن به جامعهای عادلانه و اخلاقی مؤثر است، میشود امیدوار بود که هر اصلاحی که از لایههای پایینی جامعه آغاز میشود به تغییراتی بنیادین تبدیل خواهد شد.
📑درواقع، هاول تلاش میکند نشان دهد که همبستگی، اعتماد به یکدیگر، مسئولیتپذیری و عشق میتوانند بهعنوان یک امر سیاسی، کارکردی مؤثر و سازنده داشته باشند. هاول هر کنش کوچک دور از دروغ و ریا را که هدفش رساندن خیر به مردم است، امری سیاسی تلقی میکند که میتواند نشاندهندهی قدرت مردم باشد. «زندگی در ذات خودش در مسیر تکثر، تنوع، خودساختگی و خودسامانی و در یک کلام در مسیر تحقق آزادیاش به پیش میرود، حال آنکه نظام پساتوتالیتر خواهان همرنگی، همسانی و نظم و انضباط است.» (ص۳۲)
این کتاب کوچک کمحجم اما قابل بحث و پرنکته را نشر نو در مجموعهی «تجربه و هنر زندگی» با ترجمهی روان احسان کیانیخواه، در ۱۶۴ صفحه منتشر کرده و به نظر میرسد به دلیل زبان ساده و رواییاش میتواند گسترهی مخاطبان متنوعی از متخصصان علوم سیاسی و اجتماعی تا مردم کوچه و بازار را شامل شود.
📗📗📗📗📗📗📗📗
نویسنده: واتسلاو هاول مترجم: احسان کیانیخواه ناشر: نشر نو مریم نورائینژاد
@cafe_andishe95