
در طول هفت دهه گذشته مداخلات مستقیم یا غیرمستقیم حکومت ایران در خاورمیانه دشواریهای فراوانی را برای روابط خارجی و نیز سیاست داخلی این کشور ایجاد کرده است. مهمترین موضوع دخالت که عواقب فراوانی نیز به همراه داشته مسئله فلسطین و نزاع اعراب و اسرائیل بوده است
ایران باید خودش را از مناقشات خاورمیانه جدا کند
نویسنده: شیرین هانتر( استاد و محقق مرکز مطالعات -اسلامی مسیحی دانشگاه جرج تاون آمریکا)
در طول هفت دهه گذشته مداخلات مستقیم یا غیرمستقیم حکومت ایران در خاورمیانه دشواریهای فراوانی را برای روابط خارجی و نیز سیاست داخلی این کشور ایجاد کرده است. مهمترین موضوع دخالت که عواقب فراوانی نیز به همراه داشته مسئله فلسطین و نزاع اعراب و اسرائیل بوده است. به خصوص موضع حکومت در قبال اسرائیل نقشی حیاتی در تعریف سیاستهای منطقهای داشته و شخصیت حکومت را در رابطه با دولتهای عربی شکل داده است.
در سال ۱۹۴۷ به دلیل آگاهی از حساسیتهای نهاد روحانیت در کشور٬ دولت ایران مخالف طرح تقسیم فلسطین و نیز پیوستن اسرائیل به سازمان ملل بود. در خلال جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ ایران حمایتهایی تاکتیکی از اعراب کرد اما بر خلاف فشارهای نهاد روحانیت و برخی گروههای ملّی مستقیما در آن جنگ دخالت نکرد. با این حال و با وجود روابط نزدیک ایران و اسرائیل پیش از انقلاب٬ حکومت ایران هیچ گاه اسرائیل را به صورت رسمی مورد پذیرش قرار نداد.
انگیزه اصلی در شکلگیری روابط نزدیک ایران و اسرائیل ظهور حکومتهای انقلابی عربی بود که پس از مدتی روابط نزدیکی با شوروی پیدا کرده بودند. حکومتهای انقلابی (جمال عبدالناصر در مصر٬ حکومتهای متوالی انقلابی در عراق از سال ۱۹۵۸ ٬ و رژیمهای مشابه در سوریه و لیبی) سیاستهایی ضد ایرانی در پیش گرفته بودند وضدیت آنها با ایران چند دلیل داشت. اول آنکه همگی مخالف حکومتهای سلطنتی (من جمله حکومت وقت ایران) در خاورمیانه بودند. اما مهمتر آنکه مخالفت با حکومت ایران از ناسیونالیسم عربی و رویاهای پان-عربی آن رژیمها نشئت میگرفت. برای مثال٬ بلندپروازیهای جمال عبدالناصر به خلیج فارس نیز رسید٬ طوری که با جعل نام آن گستره آبی به “خیلج عربی” سیاستهای ضد ایرانی خویش را بسط داد.
ناتوانی انقلابیون عرب در درک نگرانیهای ایران در قبال نیتهای {شوم} حکومت شوروی٬ ایران را به اسرائیل نزدیکتر کرد. با وجود همسایگی و نزدیکی جغرافیایی ایران و شوروی٬ دولتهای عربی عاجز از فهم آن بودند که چرا ایران٬ که قربانی تجاوزهای ادامهدار روسیه تزاری و سپس شوروی بوده است٬ این قدر به ارتباط آن دولتها با شوروی حساس است.
در دهه ۱۹۶۰ ٬ جمال عبدالناصر به یاری اپوزیسیون حکومت پادشاهی ایران درآمد. در سال ۱۹۶۴ اعضای گروههای مخالف شاه (شامل افراد نزدیک به جبهه ملی) به قاهره رفته و با ناصر ملاقات کردند. اسلامگرایان با ناصر مرتبط ماندند و نهایتا کمکهای قابل توجهی از مصر دریافت کردند.
پس از انقلاب سال ۱۹۵۸ ژنرال قاسم خوزستان را بخشی از عراق خواند و مدعی تملک تمامی شط العرب شد. چنین ذهنیتی بود که بعدها باعث شد تا صدام حسین از وضعیت انقلابی ایران سوءاستفاده کند و به ایران حمله کند.
جبهه آزادی بخش و دیگر گروههای فلسطینی مانند گروه چپگرای جبهه مردمی آزادی بخش متعلق به جورج حبش٬ با پوشش مالی حکومت لیبی٬ ایرانیان مخالف حکومت سلطنتی را در کمپهای خود در اردن و لبنان آموزش نظامی میدادند. بسیاری از همین افراد بعدها بخش مهمی از اعضای رهبری انقلاب سال ۱۹۷۹ گردیدند و سپاه پاسداران را تشکیل دادند و جایگاه مهمی درون حکومت اسلامی پیدا کردند.
بنابراین این گونه نبود که موضع حامیانه حکومت ایران در قبال اسرائیل به وجود آورنده رگههای انقلابی در میان اعراب و ضدیت آنها با ایران و اسرائیل شده باشد. بالعکس٬ این عملکرد اعراب در قبال حکومت ایران بود که باعث هر چه بیشتر نزدیکتر شدن آن حکومت به اسرائیل شده بود. با این حال ایران همواره تصرف سرزمینهای اعراب توسط اسرائیل پس از جنگ سال ۱۹۶۷ را محکوم میکرد.
نگران از تاثیر شوروی در دنیای عرب٬ ایران تلاش کرد تا به گونهای با سوریه و جبهه آزادی بخش فلسطین به تفاهم برسد. یاسر عرفات اما تلاشهای شاه را پس زد و تنها حافظ اسد بود که ظواهر امر را در پذیرش درخواست دوستی رعایت کرد. همین رویکرد شاه باعث شد اسرائیل وی را غیر قابل اطمینان تلقی کند و حتی ایالات متحده را نیز به بازنگری درباره شاه وادارد.
انقلاب سال ۱۹۷۹ وضعیت را معکوس کرد. زمانی که گرمی انقلابیگری عربی فروکش کرده بود٬ ایران به نام اسلام٬ ردایی انقلابی به تن کرد و یکشبه٬ ایران به دشمن غیر قابل جایگزینی اسرائیل تبدیل شد. با این حال٬ مواضع ضد اسرائیلی ایران در دنیای عرب آن چنان دلپذیر واقع نشده است. زمانی که صدام حسین به ایران حمله کرد٬ همان جبهه آزادی بخش فلسطین که با آموزش ایرانیان انقلابی به زمین زدن حکومت پادشاهی در ایران کمک کرده بود٬ به حمایت از عراق پرداخت تا نشان دهد که پیوند خونی اعراب حتی بر ایدئولوژی نیز تفوّق دارد.
از آن زمان٬ موضع تهران در قبال مسئله فلسطین و اسرائیل٬ روابط حکومت جمهوری اسلامی با دولتهای عربی را با معضلاتی اساسی مواجه کرده است. این موضوع بخشی به خاطر زمانبندی اشتباه در ایران اتفاق
افتاده است. در دوران پیش از انقلاب٬ زمانی که مسئله فلسطین برای اعراب به دلیل جنبههای امنیتی اهمیت فراوانی داشت٬ ایران در نتیجه رفتار غلط اعراب٬ ارتباطی نزدیک با اسرائیل پیدا کرد که همین موضوع باعث دور شدن اعراب از حکومت وقت شد. پس از انقلاب نیز به دلیل عدم درک تغییر اولویتهای اعراب در منطقه توسط حکومت جمهوری اسلامی٬ ایران در موضعی قرار گرفته است که هم اعراب و هم اسرائیل با وی به مخاصمه برآمدهاند؛ طوری که محور اعراب-اسرائیل حتی ممکن است حیات ایران را نیز با تهدید مواجه کند.
تجربه خاورمیانهای ایران
از منظر ژئوپلتیک٬ ایران پیرامون خاورمیانه عربی و اسرائیل قرار گرفته است. مفید بودن ایران در پیگیری عملکردی است که به روابط درون دنیای عربی و نیز میان آنها و اسرائیل توازن ببخشد. با این حال٬ ایران چه در مورد روابط درون دنیای عرب و چه در مورد مناقشه آنها با اسرائیل هیچ گاه نیروی تعیینکننده نهایی نبودهاست و نخواهد بود. درگیری فراتر از حد نیاز در حمایت از هر کدام از آن دو گروه٬ برخلاف منافع {بلندمدت} ایران خواهد بود. زمانی که شاه (به صورت مستقل) در حمایت از اسرائیل در منطقه عمل میکرد٬ نهایتا به دشمنتراشی بیشتر از دولت یهودی در میان اعراب دامن زد. مواضع شدیدا ضد اسرائیلی حکومت اسلامی نیز نهایتا چیزی جز دشمنی هر دو گروه را برای ایران به ارمغان نیاورده است.
در حال حاضر حکومتهای محافظهکار عربی منطقه از اپوزیسیون حکومت جمهوری اسلامی چه در داخل و چه در خارج از ایران حمایت میکنند٬ همانگونه که اعراب انقلابی در زمان حکومت پادشاهی در ایران عمل میکردند. این خود بیان کننده آن است که ایران هیچ گاه بخشی از نظم عربی منطقه نبوده است و نیز نمیتواند به طور مستقیم جهتگیری روابط اعراب با اسرائیل را شکل بدهد.
علاوه بر مسائل ژئوپلتیک٬ روابط ایران و اعراب شدیدا متاثر از مسائل نژادی٬ قومی٬ زبانی و فرهنگی است. برخلاف ادعاهای اسلامی حکومت ایران٬ هویتها در خاورمیانه ابتدائا بر مبنای نژاد٬ زبان و خویشاوندی این مولفهها بنا شده است. در این ساختار ایران در منطقه تنها و به دور از بقیه کشورهاست. کاراکتر شیعی حکومت ایران نیز مزید بر علت است تا ایران در دنیای اعراب سنّی منزویتر شود.
نگاهی به ارتباط ایران و سوریه (به خصوص در دورانِ عراقِ پس از صدام) نشان میدهد که مداخلات بیش از حد تهران در سیاست خاورمیانه هیچ گاه در راستای منافع {بلند مدت} کشور نبوده و نخواهد بود. با وجود این که ایران میلیاردها دلار در سوریه سرمایهگذاری کرده و در مناقشات خونین فعلی نقش عمدهای دارد٬ رژیم بشّار اسد کماکان حامی ادعای تملک امارات متحده عربی بر جزایر سهگانه ایرانی است. با نگاهی به قرارداد ۵۰ ساله بهرهبرداری از معادن فسفر در سوریه میتوان مشاهده کرد که این روسیه (و نه ایران) است که در حال انتفاع از منافع اقتصادی به وجود آمده در سوریه پس از جنگ داخلی است. در واقع روابط ایران و سوریه شدیدا یکطرفه و به نفع رژیم بشار اسد بوده است.
در این میان حکومت کنونی عراق نیز هنوز قرارداد الجزایر را که به اختلافات مرزی دو کشور پایان خواهد داد٬ پس از پاره شدن آن در دوران صدام حسین و تجاوز به ایران٬ به رسمیت نشناخته است و هرگز درصدد امضای یک پیمان صلح با ایران برنیامدهاست٬ در حالی که برای تجارت با ایران محدودیتهای فراوانی وضع کرده است.
مهمتر از همه٬ ماجراجوییهای حکومت ایران در خاورمیانه میتواند به رویارویی با ایالات متحده منجر شود. اگر چنین شود٬ تهران میتواند اطمینان داشته باشد که هیچ یک از قدرتهای منطقهای به کمک وی نخواهند شتافت. بالعکس٬ بعضی از آن قدرتها ممکن است در پی آن باشند که کدام بخش از ایران را میتوانند از آن جدا کنند.
یک استراتژی بهتر
خردمنداتهتر آن است که ایران در مواجهه با خاورمیانه بر مسائلی تمرکز کند که تاثیر مستقیم بر امنیت و منافع اقتصادی حیاتیاش دارد. این رویکرد ایران را بر عراق و خلیج فارس متمرکز میکند. واضح است که به دلیل روابط پُرآشوب دو کشور در سالهای ۱۹۵۳ تا ۲۰۰۳ ٬ ایران نمیتواند نسبت به تحولات سیاسی عراق بیتفاوت باشد. در خلیج فارس نیز ایران نباید در حل اختلافات میان کشورهای عربی حوزه آن خلیج ورود پیدا کند٬ مگر زمانی که توسط یکی از آن کشورها چنین درخواستی را دریافت کرده باشد.
به طور کلی ایران باید دریابد که شرایط ژئوپلتیکی و تنهاییهای ذاتی فرهنگیاش این را میطلبد که هیچ گاه به آغوش یکی از طرفهای درگیر در اختلافات منطقهای نرود. برای توازن بخشیدن به نیروهای منطقهای٬ ایران باید روابط خویش را با کشورهای خارج از منطقه خویش چه در اروپا و چه در آسیا گسترش دهد. منافع منطقهای ایران به بهترین نحو تامین خواهد شد اگر آن کشور با تمامی قدرتهای اصلی ارتباطی سازنده داشته باشد. به طور قطع٬ ایران نباید هیچ حرکتی انجام دهد که یادآور جنگهای صلیبی
بوده و فراتر از توان دستیابی ذاتیاش باشد. آخرین شاه ایران بهای گزافی برای کاریکاتور چنین رفتاری پرداخت و جمهوری اسلامی نیز برای پیگیری حقیقی چنین مواجهاتی مجبور به پرداخت هزینههای خسارتباری خواهد شد.
رهبران حکومت جمهوری اسلامی انتخابی مهم در پیش دارند. آنها میتوانند بینش آن را داشته باشند که در نهایت متوجه محدودیتهای فرهنگی و ژئوپلتیک ایران شوند و سیاستهای حکومتی را متعاقب آن محدودیتها تنظیم کنند. در غیر این صورت و با انتخاب سیاستهای غلط٬ کشور فرسوده خواهد شد و با تداوم رویکردهای غیرواقعگرایانه و مبتنی بر ایدئولوژی٬ ایران به استقبال مواجهات نظامیای خواهد رفت که پیشتر از آن قابل اجتناب بوده است.
ایران در وسط دوزخ خاورمیانه چه باید بکند؟
“خردمندانهتر آن است که ایران در مواجهه با خاورمیانه بر مسائلی تمرکز کند که تاثیر مستقیم بر امنیت و منافع اقتصادی حیاتیاش دارد. این رویکرد ایران را بر عراق و خلیج فارس متمرکز میکند. واضح است که به دلیل روابط پُرآشوب دو کشور در سالهای ۱۹۵۳ تا ۲۰۰۳ ایران نمیتواند نسبت به تحولات سیاسی عراق بیتفاوت باشد. در خلیج فارس نیز ایران نباید در حل اختلافات میان کشورهای عربی حوزه آن خلیج ورود پیدا کند٬ مگر زمانی که توسط یکی از آن کشورها چنین درخواستی را دریافت کرده باشد.
به طور کلی ایران باید دریابد که شرایط ژئوپلتیکی و تنهاییهای ذاتی فرهنگیاش این را میطلبد که هیچ گاه به آغوش یکی از طرفهای درگیر در اختلافات منطقهای نرود. برای توازن بخشیدن به نیروهای منطقهای ایران باید روابط خویش را با کشورهای خارج از منطقه خویش چه در اروپا و چه در آسیا گسترش دهد. منافع منطقهای ایران به بهترین نحو تامین خواهد شد اگر آن کشور با تمامی قدرتهای اصلی ارتباطی سازنده داشته باشد. به طور قطع ایران نباید هیچ حرکتی انجام دهد که یادآور جنگهای صلیبی بوده و فراتر از توان دستیابی ذاتیاش باشد.
آخرین شاه ایران بهای گزافی برای کاریکاتور چنین رفتاری پرداخت و جمهوری اسلامی نیز برای پیگیری حقیقی چنین مواجهاتی مجبور به پرداخت هزینههای خسارتباری خواهد شد. رهبران حکومت جمهوری اسلامی انتخابی مهم در پیش دارند. آنها میتوانند بینش آن را داشته باشند که در نهایت متوجه محدودیتهای فرهنگی و ژئوپلتیک ایران شوند و سیاستهای حکومتی را متعاقب آن محدودیتها تنظیم کنند. در غیر این صورت و با انتخاب سیاستهای غلط کشور فرسوده خواهد شد و با تداوم رویکردهای غیرواقعگرایانه و مبتنی بر ایدئولوژی ایران به استقبال مواجهات نظامیای خواهد رفت که پیشتر از آن قابل اجتناب بوده است”.
گفته بانوی فرهیخته شیرین هانتر من را یاد آن سخن مشهور داریوش همایون فقید انداخت که ایران باید خود را از منجلاب خاورمیانه بیرون بکشد، حرف به شدت قابل تاملی است، جهان خاورمیانه جهان ما نبوده و نیست و نخواهد بود، والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel