📍واژۀ«مردم سالاری»،هم ریاکارانه است هم گمراهکننده و به همین دلیل باید از کاربرد آن اجتناب شود. رژیمهای کمونیستی و فاشیستی هم به شکلهای متفاوت، مردمسالاری هستند. یک نظام متکی به گروههای وسیع و برانگیختن اوباش و عوام مانند انواع حکومتهای پوپولیستی هم مردمسالاری هستند. ما ممکن است منظورمان درخواست دموکراسی باشد، عدهای فرصتطلب به جای دموکراسی مردمسالاری را مطرح کنند و نوع دیگر را تحویل دهند.
آنچه مهم است حرکت و اراده بشریت به طرف دموکراسی است؛ یعنی اینکه همه دارای حقوق اساسی برابر باشند و این حقوق قابل زایلشدن تلقی نشود. مثل آزادی بیان، آزادی مشارکت در اجتماعات صلحآمیز، آزادی مشارکت در تصمیمگیریهای جمعی ازجمله تعیین حکومت، آزادی برای جولان استعدادهای شخصی، آزادی برای درگیرشدن در فعالیت برای بهبود معاش و بهروزی خود و دیگران.
این حرکت مردمان و انسانها یک بازی جمع صفر است. هرچه جامعه آزادی بیشتری بطلبد، بردهداران آشکار و پنهان سنتی و مدرن امتیازهای بیشتری از خود را در معرض خطر میبینند و با این حرکتها مخالفت و مقابله میکنند. اشکال کار این است که نیروهای اجتماعی تسلططلب از ابزار بهتر و امکان بیشتری برخوردار هستند، بهتر هم متوجه روند روزگار و آسیبی که به خودشان میرسد، هستند و ابزارهای مدرن را هم بهتر میشناسند که به برخی از آنها مانند زندان و سرکوب فیزیکی، کنترل دیجیتال و نظارتهای مختلف قبلا اشاره شد؛ اما یک ابزار دیگر هم هست که کمتر مورد توجه عموم بوده است، استفاده از دستاوردهای روانشناسی در هدایت مردم و کنترل و راهبرد آنان با استفاده از تکنیکهای روانشناسی و مهندسی اجتماعی- روانشناختی ناملموس. تمام مخالفان بالقوه باید بدنام شوند به صورتهایی که برای مردم ملموس نباشد. جریانهای مخالف باید منحرف شوند و خنثی. تمام سرچشمههای اطلاعات باید کنترل و دستکاری شوند و از طریق اطلاعات مخدوش مردم در سردرگمی باقی بمانند. آنچه برای نجات مردم لازم است بهعنوان زهر و سم مهلک معرفی و تثبیت شود… . در این راه متأسفانه مردم خود گاهی به صورت بدترین دشمنان خود ظاهر شدهاند. اینکه نمونههای مختلف از جمله مطالعه نشریه اکونومیست درباره زایلشدن و تنزل دموکراسی از این زوایا قابل درک است، یعنی کاربرد فناوری نوین در حفظ امتیازهای سلطهجویان.
▪️حرکت بشر به سمت بلوغ ادامه مییابد، یعنی بلوغ اجتماعی یعنی آزادگی همه.
برخی جوامع این راه را سادهتر طی میکنند، اینها جوامعی بودهاند که قشر فرهیخته آگاه و دارای ذهنی منظم و برخوردار از دانش اجتماعی بودهاند و مردم نیز بهتر به روندها توجه کردهاند و بهسادگی از کجیهای بهظاهر کماهمیت نگذشتهاند. برخی با زحمت بیشتری در این راه پیش رفتهاند، آنهم برحسب درجه سردرگمی، شعارزدگی، تسلیم در برابر نیروهای مسلط، سرسپردگی و مزدوری قشر تحصیلکرده و روشنفکر. برخی جوامع هم کاملا ناموفق بوده و خواهند بود. اینها هم مثل جوامعی هستند که در مقطعی از تاریخ ظاهر شده و گم شدهاند و به خیل گمشدگان از قافله بشریت و تاریخ خواهند پیوست.
➖محمد طبیبیان