29.9 C
تهران
دوشنبه 8 خرداد 1402 ;ساعت: 22:11
کافه لیبرال

خشت اول گر نهد معمار کج

مناظره‌ی آقایان زیدآبادی و تاجزاده را گوش کردم و به دلایل طرفین در حد وسع تأمل کردم. پرسشِ اصلی این است که مشارکتِ مردم در انتخابات و نیز ورود اصلاح‌طلبان در مقام کاندیدا چه سودی دارد؟ آقای زیدآبادی در این مناظره استدلال می‌کرد که وقتی رئیس جمهور یک تدارکاتچی ست و تقریباً تمام قدرت در جای دیگری ست، بگذارید دولت هم دست نایب امام زمان باشد. اما آقای تاجزاده آسمان را به ریسمان می‌بافت و گودرز را به شقایق مرتبط می‌ساخت تا بگوید که موضع آقای زیدآبادی اشتباه است.

◾️من در حوالی سال ۱۳۸٠ نوشتم و منتشر کردم که اساساً اصول‌گراها به اصلاح‌طلب‌ها شرف دارند؛ از جمله چون به اندازه‌ی آنها مزور و ریاکار و دروغگو و احمق نیستند. کسی که در ذیل اسلام و حکومت اسلامی-آخوندی و ولایت مطلقه‌ی فقیه، برای گرم کردنِ تنورِ انتخابات و ایجادِ هیجان و جنگ روانی، از دموکراسی اسلامی و جامعه‌ی مدنی اسلامی و حقوق بشر اسلامی و «ایران برای همه‌ی ایرانیان در ذیل حکومت اسلامی و ولایت مطلقه‌ی فقیه» سخن می‌گوید، یا درغگوست و یا احمق است و یا هر دو. اصول‌گراها و مصباح یزدی، صاف و صادق می‌گویند ما در اسلام، دموکراسی و حقوق بشر و آزادیِ لیبرالی و از این قبیل کرسی‌شعرهایِ غربی و مدرن نداریم.

اصلاح‌طلب‌ها اگر مثل قاشق نشسته نمی‌پریدند وسط و افزون بر بیست سال، با دروغ و تقلب، تولید امیدهایِ واهی نمی‌کردند تا در وهله‌ی بعد، سرخوردگی بیشتر نیز ایجاد شود، الان جامعه برای تصمیم‌گیری و انتخاب، به لحاظ فرهنگی و فکری آماده‌تر بود.

باید برای مردم روشن کرد که اسلام و آخوند و حکومت اسلامی یک چیز است و حکومت دموکراتیک سکولار و علم‌محور، چیز دیگر و شما خدا و خرما را نمی‌توانید با یکدیگر جمع کنید.

خشت اولِ دیوار اصلاح‌طلب‌ها کج و بر پایه‌ی دروغ و یا جهل و خطا و یا هر دو موردِ مذکور است و تاکنون نیز جز گند زدنِ بیشتر به امور و افزایشِ تنش‌ها و هوچی‌گری، هیچ شکر خاصی نخورده‌اند.

یک انسان لیبرال دموکرات و متفکر و متین، نمی‌تواند با یک گوریلِ مذهبی، شطرنجِ سیاست بازی کند. انقلاب و شورش و حمله‌ی نظامی نیز حتی اگر ممکن باشد، مطلوب نیست.

حکومت را فعلاً و تا مناسب شدنِ شرایطِ اجتماعی باید به طور کامل داد دست نایب امام زمان تا توسط هدایت‌های داهیانه‌ی خودِ امام زمان، امور را تدبیر کند. در شرایطِ فعلی، مناصبِ انتخابی (البته به شکل صوری، انتخابی ست و فی‌الواقع مهندسی شده توسط نایب امام زمان است)، سوپاپ تخلیه‌ی فشارِ مسئولیت‌هایِ آن مقام عظمی و فرافکنیِ مسئولیت‌ها و آثار سیاست‌ها و تصمیماتش بر نهادهای انتخابی است.

گفته‌ام که این سیستم، نمی‌تواند انسان‌های متفکر و فرهیخته و آزادی‌خواه را جذب کند؛ زیرا شما حتی یک انسان متفکر پیدا نمی‌کنید که هم مسلمان باشد و هم شیعه و هم شیعه‌ی ۱۲ امامی و هم معتقد به ولایت مطلقه‌ی فقیه که اصول دین نیست و هم معتقد به مصداق ولی فقیه و هم معتقد به انقلاب به عنوان یک روش برای نیل از وضعِ موجودِ نامطلوب به وضع مطلوبِ ناموجود. این سیستم یا نخاله جمع می‌کند و یا جاسوس و ریاکار و نفوذی. از طرف دیگر، جهان جدید مثل زمان چنگیز و تیمور نیست. در جهان فعلی، «انفجار اطلاعات و انقلاب رسانه» و بسط سبک زندگیِ مدرن و شهرنشینی و بسط اقتصاد مدرن صورت گرفته‌است و از یک‌دست شدن حکومت نباید ترسید، فوق‌اش چه اتفاقی می‌افتد؟ اگر در سال ۷۶ به جای خاتمی، ناطق نوری انتخاب شده‌بود، چقدر وضع ما بدتر بود؟ پراید الان گران‌تر بود یا ارزان‌تر؟ فوق‌اش چقدر گران‌تر بود؟ آزادی‌های اجتماعی موجود، آیا کمتر بود؟ این آزادی‌های موجود، آیا اهداء شده از جانب نظام سیاسی است یا از ناحیه‌ی فشار اجتماعی و ضروریات عینی اخذ شده‌است؟ مگر گشت ارشاد اکنون جمع شده‌است؟ مگر نایب امام زمان، سر سوزنی عقب نشسته‌است از فقه صفوی؟

◾️پیشنهاد من به اطلاح‌طلب‌ها که عموماً در حد اکابر، شعور و سواد ندارند، این است که بیش از این آویزان مفاهیم مدرن چون آزادی و حقوق بشر و دموکراسی نشوند و صرفنظر از بی‌آبرو کردنِ خودشان، از اسباب گمراهیِ بیشترِ آن بخش از مردم نشوند که هنوز درک نسبتاً درست و عمیقی از «مدرنیسم و عقلانیت و عدالت و آیین شهریاری» در ظرفِ تاریخی و در زمانه و زمینه‌ی ما ندارند. بگذارند آن دسته از مردم که هنوز عللِ واقعه را فهم نکرده‌اند، با گوشت و پوست و استخوان‌شان و با تجربه‌ی پسینی و عینی، آثار اعتماد به آخوند و اسلام برای تدبیر جامعه را درک کنند و با پراکندنِ خزعبلاتی چون «ایران برای همه‌ی ایرانیان در ذیل حکومت اسلامی و قانون اساسیِ فعلی»، فرهنگ را بیش از این آلوده نکنند. حکومت در ایران، حق پیشینی و انحصاریِ آخوندها و شیعیان ۱۲ امامی ست و ظلم و تبعیضِ ساختاری دارد و به نحو ساختاری، مانع است تا ایران برای همه‌ی ایرانیان باشد.

علیرضا موثق

 

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

چرا توسعه در ایران بعد از انقلاب شکست خورد؟

cafeliberal

ملکه‌های اقتصاد، زنان چگونه سکاندار مهم‌ترین پست‌های مالی جهان شدند؟

cafeliberal

لیبرالیسم مقدم بر دموکراسی، فرید زکریا

cafeliberal

چه چیز ما را به “اندیشه کردن و اندیشیدن دعوت می کند”؟

cafeliberal

دولت علیه دولت!

cafeliberal

دانش و قیمتها

cafeliberal

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید