1️⃣ خودتصمیمگیری:
ما هرگز به مردم هیچ کشوری نمیگوییم “چه باید بکنند”؛ چون صرفاً این خودشان هستند که بایستی در اینباره تصمیم بگیرند. ما فقط اطلاعات و تجاربی را که آنها را با هزینههای بسیار بهدست آوردیم در اختیارشان میگذاریم تا آنان هزینهی کمتری بپردازند.
2️⃣ برنامهریزی:
اگر دوست دارید برای آیندهتان کاری کنید، بهتر است به چگونگی انجام آن فکر کنید؛ زیرا هرقدر هدف مهمتر باشد، برنامهریزی اهمیت بیشتری مییابد. اینجا برنامهریزی بهمعنای روند انجام کارهایی است که احتمال گذار از وضع کنونی به وضعیتِ مطلوب را افزون میکند؛ یعنی گذار از دیکتاتوری به سیستم دموکراتیک آینده را.
3️⃣ اندیشیدن به نظام جایگزین:
فراموش نکنید تنها هدف، ازبینبردن دیکتاتوری کنونی نیست؛ بلکه جایگزینی آن با سیستمی دموکراتیک است؛ زیرا آن استراتژیای که هدفش را صرفاً نابودی دیکتاتوری کنونی بداند و به پس از آن نیندیشد، ریسک بزرگی را برای ظهور دیکتاتور دیگری پس از آن، میپذیرد.
4️⃣ خشونتپرهیزی:
مبارزهی خشونتآمیز را هرگونه که ارزیابی کنید یک نکته در آن آشکار است و آن اینکه با گزینش و کاربست خشونت بهعنوان راه مبارزه، پا به میدانی گذاردهاید که دیکتاتورها در آن برتری دارند؛ زیرا آنها کمابیش در سختافزار جنگ و حجم نیروهای نظامی نسبت به آزادیخواهان برترند. و هرچند فضیلت کسانی که در این راه جان میبازند ستایشبرانگیز است، اما این شورشها فقط ماشهی سرکوب مردم توسط دیکتاتورها را میچکاند و توده را در وضعیتی بیدفاعتر قرار میدهد.
5️⃣ امیدنبستن به منجیان خارجی:
بسیاری از کسانی که از زندگی در زیر سلطهی حکومتهای دیکتاتوری رنج میبرند به این دلیل که احساس میکنند مردم تحت ستم کشورشان خسته و افسرده و مایوسند و اعتمادبهنفس لازم برای رویارویی با دیکتاتوری را از دست دادهاند و راهی برای نجات خویش نمیشناسند، به تبعیدگاههای خودخواستهی خارجی مهاجرت میکنند؛ به این امید که شاید بتوانند با کمکهای بینالمللی دیکتاتورشان را به زیر کشند.
این سناریو اگرچه ظاهراً دلچسب و نتیجهبخش بهنظر میرسد؛ اما موانع بسیاربزرگی بر سر راه اعتماد و اتکاء به نجاتبخشان بیگانه وجود دارد؛ زیرا معمولاً هیچ نجاتبخش خارجیای بیآنکه تضمینی برای تامین منافع خود بعد از سقوط دیکتاتور اخذ کرده باشد وجود ندارد. و اگر هم فرض کنیم دولتی خارجی حقیقتاً برای تغییر وضعیت دخالت خواهد کرد؛ تنها به میدانی خواهد آمد که مقاومت داخلی پایههای نظام دیکتاتوری را لرزانده و سست کرده و ستمگریهای رژیم پیشن را به جهانیان شناسانده و باورانده باشد.
6️⃣ شکستپذیری دیکتاتوریها:
دیکتاتوریها معمولاً شکستناپذیر بهنظر میرسند؛ زیرا وجود سازمانهای جاسوسی، نیروی نظامی و جوخههای اعدام به دستِ شماری از وفاداران، از آنها تصویری شکستناپذیر در برابر هر نیروی مخالفی ارائه میکند؛ اما برخلاف تصور عامهی مردم، یکهتازترین دیکتاتورها هم به جوامعی که بر آنها حکم میرانند، وابستهاند و بیآن نخواهند توانست قدرت سیاسی و نظام حکمرانی خود را حفظ کنند.
تاریخ معاصر آسیبپذیر بودن دیکتاتوریها را بهوضوح نشان داده است؛ زیرا اکثر آنها در بازهی زمانی بسیار کوتاهی شکست خوردند و فروریختند:
تنها یک دهه (۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰) کافی بود تا دیکتاتوریهای کمونیستها در لهستان، آلمان شرقی، رومانی و شوروی سابق ساقط شوند.
در چکسلواکی این زمان بیشتر از “چند هفته” نبود!
در گواتمالا مبارزه علیه دیکتاتوریهای نظامیِ کاملا آماده برای سرکوب مردم، تنها به حدود دو هفته وقت نیاز داشت.
رژیم قدرتمند شاه ایران در طول چند ماه فروریخت. دیکتاتوری مارکو در فیلیپین طی چند هفته سقوط کرد و…
7️⃣ ضعفهای اساسی و شکنندگی دیکتاتوریها:
دیکتاتوریها علیرغم ظاهرِ قدرتمندشان، جملگی با ضعفها و بیماریهای اساسی و درمانناپذیر دستبهگریباناند؛ ازجمله بیکفایتیهای داخلی، رقابتهای شخصی، ناکارآمدی نهادهای اقتصادی و غیره که اگر بر آنها تمرکز شود؛ میتوان در طول زمان از مقاومت دیکتاتوری در برابر تغییر وضعیت بهشدت کاست؛ اما این بدان معنا نیست که دیکتاتوری بدون رویارویی با خطرها و آسیبها نابود خواهد شد.
در هر حرکت و اقدام آزادیخواهانهای، خطرها و رنجهای بالقوه نهفته است و حصول آزادی مستلزم اختصاص زمان، صبوری، تلاش و مقاومت است.
8️⃣ آری؛ رهایی از دیکتاتوری “ممکن” است؛ اما گفتهی مشهوری هست که: “آزادی، رایگان نیست”. آزادیای که اینچنین و با لحاظ و کاربستِ آموزههای پیشگفته بهدست آمده باشد؛ ازدسترفتنی نیست، پایدار خواهد ماند، و مردمی را خواهد پرورد که با سختکوشی و جدیت و دقت، از آن مراقبت میکنند و از هرگونه تهدید و گزندی محفوظش میدارند.
دانلود کتاب:
https://cafe-liberal.com/pdf/az_diktatori_ta%20_demokrasi.pdf