قاسم غنی ماجرایی را در دیدار رضاشاه از ترکیه نقل میکند که آتاتورک به رضاشاه میگوید: «شما هم این خط عربی را دور بریزید (که البته عربی نیست) و خودتان را راحت کنید و بند نافتان را از آن قطع کنید.» رضاشاه میگوید: «وضع ما با شما فرق میکند. شما که ملت نیستید و پیشینهی فرهنگ ملّی ندارید.» محترمانه این را میگوید، بعدا قاسم غنی اینجا اضافه میکند که حظ کردم از واکنش اعلیحضرت که گفت وضع ما با شما فرق میکند و ما مثل شما نیستیم. شما میتوانید قطع کنید چون چیزی ندارید برای حفظ کردن. البته که در ایران این کار شدنی نبود. در آنجاها که از بالا این ارتباطات را قطع کردند، دولت خواست زبانی را زبان ملّی کند و بقیه را از بین برد. ما زبان ملی داشتهایم و زبانهای محلی را از بین نبردهایم چون نیازی نبوده است. این تبلیغات جدیدی است که بعضی از همسایههای ایران میکنند و در داخل هم سخنگویان آنها یا افراد کماطلاع، آن را بهقول رادیوییها رله میکنند و دوباره پخش میکنند و میگویند که در ایران از زمان رضاشاه زبانهای محلی را از بین بردند، در حالی که نه تنها از بین نبردند بلکه برای استانهایی که به زبان دیگری حرف میزنند ایستگاه رادیویی و بعدا هم تلویزیونی برای آن زبانها ساختند. بنابراین چه زمان رضاشاه و چه بعد از آن، چه در جمهوری اسلامی و چه قبل از آن، چنین مسأله ای مطرح نبود و هیچکدام از دولتها این کار را انجام نداد. منظورم این نیست که همه آدمهایی که در رأس حکومت بودند خیلی میفهمیدند که باید چهکار بکنند، اما بهطور غریزی فهمیدند که به این چیزهای طبیعی ایرانیان نمیشود دست زد. دولتها خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه دانستند اینهایی که ما بهطور تاریخی حفظ کردهایم و در طول تاریخ با خود آوردهایم را نمیشود از بین برد. بنابراین گفتند که خوب! به هر زبانی خواستند، حرف بزنند، رادیو داشته باشند، تلویزیون هم داشته باشند و مطبوعات هم باشد. این که ما کاملا متفاوت هستیم در این موضوع، یک مسأله است. بنابراین اگر شما گفتید ناسیونالیسم ایرانی و آن مباحث را از غرب و کشورهای اروپایی وارد اینجا کردید، طبیعتا نخواهید فهمید که ملّت بودن ایران با اصطلاح ناسیونالیسم قابل توضیح دادن نیست. چون ناسیونالیسم معنایش این است که یک ملت واحد را به وجود میآورند و این تکثرهایش را از بین میبرند. ما ملّت واحدی بودیم با تکثرهایی در درون. بیخود نیست که ما در دورهی باستان هم ساتراپها را داریم، شاهنشاه داریم به این معنا که شاه شاهان است نه فقط یک شاه. از نظر زبانهای باستانی هم توضیح دادهاند که کلماتی که ما بهکار میبردیم در جای دیگری معادل ندارند و متفاوت هستند. این موضوع، به بحث ما بهطور مستقیم مربوط نیست اما به هر حال همین ساتراپیها بعدا تبدیل شدند به ممالک محروسه و لااقل از مغول به این طرف، در منابع ما چنین کلمهای هست. ایران ممالک محروسه بوده است، یعنی متکثر بوده اما وحدت خودش با نام ایران را هم حفظ کرده است. بنابراین وضع ایران با مفاهیمی که از بیرون از اینجا و از اروپاییها گرفتهایم، قابل توضیح نیست. ایران کشور تکثر است در وحدتاش. ایران یک نظام طبیعی متکثر داشته و آن را حفظ کرده است. اهمیت اینکه ایران توانسته تمدن بزرگی را ایجاد کند در اینجاست که چیز متفاوتی پدید آورده بوده و این بیان، خودش را در ادبیات، تاریخ، موسیقی و همه وجوه فرهنگی ما حفظ کرده است. در ایران، این تنوع و تکثر وجود دارد. دیگران چیزهایی را از ما گرفتهاند و ما هم البته از دیگران گرفتهایم ولی در یک نظام کلی صورت خاصی به آن دادهایم و آن را حفظ کردهایم. ما نباید اصطلاحاتی را که از زبانهای خارجی گرفتهایم، برای تحلیل خودمان بهسادگی بهکار ببریم. سند مهم تاریخی و تمدنی ما، شاهنامه است. بخش مهمی از علوم انسانی ما از شاهنامه میتواند بیرون بیاید. این که ما ‘ملّت’ بودیم ولی کلمهاش را نداشتیم و ‘دولت’ بودیم ولی کلمهی دولت را نداشتیم و این وحدت متکثر ما را شما در شاهنامه میبینید. این واژههای ملّت و دولت را در آن روزگار نیاز نداشتهایم. بیشتر از هزار بار کلمهی ایران و ایرانی در شاهنامه آمده است. کلمهی «ایران» را اگر بخواهیم برایش معادل درست کنیم، باید بگوییم ایران یعنی «ملّت ایران.» وقتی میگوییم ایران یعنی ملّت ایران اما ایران، «دولتِ ایران» هم هست. بنابراین این وضع پیچیدهی ما و این که ما به جعل اصطلاحات جدید برای فهم خودمان نیاز نداشتیم، علتش این است که ایران و فهم ما از کلمهی ایران به این ترتیب در ادبیات ما جاری بوده است و بیان خودش را پیدا کرده است. نمونه بسیار مهمش همین شاهنامه است اما بعد از آن هم در ادبیات ما همین طور ادامه پیدا کرده است?
?سخنراني در موسسه اقبال لاهوري مشهد. تير ١٣٩٦
?كانال اختصاصي نشر آثار و آراء جواد طباطبايي
@javadtabatabai