مقالهی روانکاوی وحشی (با عنوان انگلیسی Wild Psychoanalysis) كه فروید آن را در سال ۱۹۱۰ به رشته تحریر درآورده است .روانکاوی وحشی به معنای روانکاوی بیحساب و کتاب، روانکاوی هردمبیل، روانکاوی خودرو، روانکاوی عامیانه و روانکاوی کوچه و بازار و امثال اینها است و با وجودی که قریب به صد سال از نگارش این مقاله میگذرد هنوز هم کاملاً تازه و روزآمد است و این نه تنها در کشور ما بلکه در اکثریت قریب به اتفاق ممالک جهان صدق میکند.
فروید، پریشانی یکی از مراجعیناش را برای ما نقل می کند: زنی چهل و چند ساله و مطلقه که به دلیل اضطراب با پزشک جوانی مشورت کرده و از او میشنود که علت اضطرابش نداشتن رابطهی جنسی است و اینکه برای درمان آن سه راه وجود دارد: یا اینکه به نزد شوهرش برگردد، یا یک معشوق برگزیند و یا خودارضایی کند. جالبتر این که علت مراجعه این زن به فروید افاضات بعدی پزشک جوان است که ادعا کرده است تشخیص و درماناش بر اساس آخرین کشفیات علمی است که توسط فروید انجام گرفته و اگر باور نمیکند میتواند برود از خودش بپرسد. فروید این رخداد تأسف بار را دست آویز قرار میدهد تا برای ما روشن کند که روانکاوی چقدر با آن چیزی که اکثر آدمها، حتی آدمهای تحصیل کردهای مثل پزشکان تصور میکنند، فرق می کند و به این ترتیب چندین نکته کلیدی را توضیح میدهد:
۱- هرگز نمیتوان هیچ نقل قولی را به طور مطلق پذیرفت، به خصوص وقتی که پای یک نوروتیک و پزشکاش در میان باشد. اینکه در یک نقل قولی چقدر فاکت (Fact) وجود دارد و چقدر فانتاسم (Fantasme) موضوعی است که خودش نیاز به یک آنالیز دارد.
۲- زودباوری پاتولوژیک پزشکان و کلاٌ تمام درمانگران وقتی پای بدگویی از همکارانشان در میان است!
فروید با رد کردن امکان موارد یک و دو و با فرض اینکه آنچه که نقل شده است واقعیت داشته، ادامه میدهد (با این امید که کسان دیگری را از انجام چنین بلاهتهایی بازدارد). آن چه که بیش از همه جای توضیح دارد همین اشتباه گرفتن ساحت جنسی (Sexuality) با رابطهی جنسی (یا Intercourse) است. فروید تأکید میکند آن چه که زندگی جنسی نام دارد بطور عمده در روح و روان ابناء بشر میگذرد و قسمت جسمی یا بدنیاش فقط بخش بسیار ناچیزی از آن را تشکیل میدهد و کسی که قادر به انجام چنین تفکیکی نیست اصلاً حق ندارد خودش را به روانکاوی بچسباند.
او می گوید ما در روانکاوی کلمه Sexuality را در همان معنایی بکار میبریم که زبان آلمانی کلمهی Lieben یعنی عشق ورزیدن را بکار میبرد. اگر آدمها در کل قادر به انجام چنین تفکیکی نیستند و ترجیح می دهند که عشق ورزیدن را تا حد یک لقاح تقلیل بدهند به این دلیل است که دومی بسیار آسانتر و کم هزینهتر از اولی است. هزینه کردن مقداری رطوبت کجا و هزینه کردن از روح و روان کجا؟
نکته بسیار جالبی در عملکرد این پزشک جوان است؛ او خیال میکند که دستورالعملاش قویتر از غریزه عمل میکند یا اینکه سائق نیاز به اجازه او دارد که وارد عمل شود، آن هم در مورد زنی چهل و چندساله! این ساده لوحی یک روانکاو خودرو است یا بزرگ منشی او؟ و جالبتر اینکه در سفارشاتی که آقای دکتر به بیمارش میکند جای روانکاوی کجاست؟ اگر قرار بود که نوروتیکها با یکی از این سه راه حل مشکلاتشان برطرف شود، اصلاٌ نیازی به وجود روانکاوی نبود، روانکاوی متولد نمیشد. اشتباه این پزشک جوان همان اشتباهی است که همه روانکاوان خودرو مرتکب میشوند. یعنی که تصور میکنند که نِوروز ناشی از یک جهل است، یک بیخبری است، و اینکه با آگاهی دادن به بیماران، نوروز درمان میشود. نوروز یک ندانستن نیست، یک «نمیخواهم بدانم» است، «نمیخواهم بدانم»ی که از مقاومتهای بیمار نشأت میگیرد. نوروز ناشی از ندانستن نیست، بلکه ندانستن ناشی از نوروز است. روانکاوی مدتها است به ما آموخته که نوروز نتیجه یک Conflict است، یک نزاع، یک نبرد. نبرد بین آرزوهای جنسی سرکوب شده از یک طرف و نیروهای سرکوبگر از طرف دیگر، و هرگونه مداخلهی ناشیانهای در این نبرد میتواند باعث شعله ورتر شدن آن بشود.
درست است که در روانکاوی غیبت ارضای جنسی علت نوروز شناخته میشود ولی این ارضایی که ما از آن حرف میزنیم یک ارضای روانی است، یک رضایت است، یک اقناع، یک کامیابی در سطح روح و روان بدون هیچگونه رابطهای با عمل جنسی یا Intercourse. یعنی اینکه میشود یک زندگی جنسی مملو از Intercourse داشت ولی هیچگونه به اصطلاح رضایتی در سطح روح و روان نداشت و یا بر عکس. بخاطر همین هم فروید میگوید که ما ترجیح می دهیم از کلمه Psychosexuality استفاده کنیم. غیبت ارضای جنسی در واقع نوعی عدم توانایی از لذت بردن است که خود ناشی از مقاومتهای درونی است.
این مقاومتها را نه تنها با دادن اطلاعات نمیتوان از بین برد بلکه برعکس همین مقاومتها هستند که جهل و بیخبری را ایجاد میکنند. همانطور که در جلسات قبل که به مقولات مقاومت و واپس زنی پرداختیم، متوجه شدیم کار روانکاوی به علت همین مقاومتها و به علت همین واپس زنیها کاری است بسیار طولانی و زمانبر که مستلزم برخورداری از یک Training (تربیت) ویژه و منحصر به فرد است که با مطالعه چند کتاب و مقاله به آن نمیتوان دست پیدا کرد و فقط میتوان آن را از افرادی که صلاحیت لازم را دارند فرا گرفت و آن هم در روند آنالیز شخصی اتفاق میافتد. فروید با ظرافت تمام به ما میگوید که اگر این پزشک جوان این Training را داشت حداقل من نامش را شنیده بودم.
در نهایت فروید اعلام می کند از آنجایی که هرگز نمیتوان مانع خرابکاریهای روانکاوان خودرو شد، و از آنجایی که این خرابکاریها نهایتاً به پرستیژ روانکاوی بیشترین ضربه را میزنند، او و دوستاناش و همکاراناش انجمن بین المللی روانکاوی را تأسیس کردند تا بتوانند به این ترتیب از یک طرف بین آنهایی که میتوان روانکاوشان نامید و خیل روانکاوان خودرو از طرف دیگر، خط و مرزی ترسیم کرد به طوری که روانکاوی فقط پاسخگوی اعمال دسته اول باشد. با این همه فروید این فرصت را از دست نمیدهد تا به ما بگوید که حتی خرابکاریهای این روانکاوان خودرو ارزش بیشتری از افاضات اساتید و صاحب نظران عالم طبابت دارد که فکر میکنند وقتی روی یک رنجی یک اسمی گذاشتند وظیفهشان را انجام داده و مسؤولیتشان به پایان رسیده است.
دكتر ميترا كديور
كانال #روانكاوي_و_فلسفه