«ما ایرانیها لیاقتمون همینه»
«این مردم حقشون همینه»
این جملهها رو همهی ما شنیدیم، نسلهای قبلیمون هم شنیدن. در نگاه اول شاید فقط یه نوع ابراز ناامیدی باشه، اما در واقع نگاه خطرناکیه به سیاست، به جامعه، هویت، خودآگاهی. این یه جور بدبینی تاریخییه، یه نوع جبرگرایی اخلاقی. ما طوری در سرکوب و بحران غرق شدیم که تسلیم تاریخ شدیم. هیچ راه فرار و تغییری نمیبینیم. به قول هگل «بندهی تاریخ» شدیم. اما بدون اون رهاییبخشی دیالکتیک.
این جملهها باعث میشن از «شدن» خودمون دور بشیم. ما با این جمله سرکوب رو درونی میکنیم. چیزی که بوردیو بهش میگه habitus. یعنی ساختارهای اجتماعی اینقدر درونی میشن که حتی بدون زور و خشونت بیرونی، ما خودمون رو تابع اونها میدونیم. سرزنش جمعی به شکل فرهنگ ما دراومده. مردم به جای نقد ساختارهای قدرت، خودشون و بیشتر از خودشون، بقیه رو مقصر میدونن.
این جمله ابزار ایدئولوژیکی خطرناک هستن برای تثبیت وضع موجود. ایدئولوژیها با همین اصطلاحات روزمره، با فیلم و سریال و غیره به ما آموزش میدن که کی هستیم و چی میخواهیم.
نتیجهش چیه؟ ناامیدی مزمن، افسردگی فرهنگی. جامعهای که بارها و بارها شکست خورده، خیانت دیده، امید بسته و ناامید شده، در نهایت به نوعی بیحسی جمعی میرسه. به جایی میرسه که خودش رو از نگاه ارباب میبینه. خشونت و حقارت میشه بخشی از هویتش. چیزی که فرانتس فانون در مورد جوامع استعماری میگه.
این قضیه فقط هم برای ما ایرانیها اتفاق نیفتاده ها! مثالهاش رو میتونیم تو تاریخ و ادبیات ببینیم. مثلاً شوروی، آلمان پسا-نازیسم، سیاهپوستهای آفریقا و آمریکای شمالی، آمریکای لاتین که تو رمانهای گابریل گارسیا مارکز خیلی زیبا به تصویر کشیده شده.
اما بیایم اون ور قضیه رو هم ببینیم! این جمله شاید یه جور پناهگاه ذهنی برای ماست. گفتنش باعث میشه که ما کمتر احساس گناه یا مسئولیت کنیم. چون اگه واقعاً باور داشته باشیم که “لیاقتمون همینه”، پس دیگه نه لازمه اعتراض کنیم، نه تغییر، نه ریسک، نه درد، هیچی. فقط باید تسلیم بشیم. این نوع روایتها برای بقا استفاده میشن، نه برای اعتراض. برای پذیرش شرایط موجود به عنوان سرنوشت قطعی.
حالا سئوالم اینه: از کی و چرا این جمله بخشی از گفتمان ما شد؟ چقدر به ما تحمیل شده؟ نکنه این جمله فقط یه تلاش برای معنا دادن به رنج بیپایان باشه؟ اگه ما باور کنیم که واقعاً لایق وضعیت بهتری هستیم، آیا حتماً چیزی تغییر خواهد کرد؟ و از همه مهمتر؛ کی از تکرار این جمله سود میبره؟