دوست جوان و داشمند، پرکار و پرانرژی و سرشار از انگیزه، دکتر سجاد آیدنلو، اثر درخشان دیگری را بر فهرست آثار ارزندۀ پیشین خود افزوده است: «آذربایجان و شاهنامه».
این کتاب اثری است خواندنی و آموختنی، و بهتر از همه پاسخنامهای است مستدل به کسانی که به ناحق در آذربایجان با فردوسی و شاهکار او، شاهنامه، سر ستیز دارند. کاش همۀ آذربایجانیها این کتاب را بخوانند تا بار دیگر دریابند که آذربایجان با نام ایران گره خورده است و جلوهای درخشان در داستانهای شاهنامه دارد. آذربایجان منطقۀ نوپایی نیست که به اصل و نسب تازه سر بلند کرده باشد. این خطۀ زرخیز و «بزرگخیز» با گذشتهای افتخارکردنی، در طول تاریخ پر فراز و نشیب ما، همچنان در سر این گربۀ دوستداشتنی، خود را آماج تیرهای بلا کرده است تا ایران «ایران» بماند. حیف نیست که ما این گذشتۀ پرخاطره را فراموش کنیم، از مادها بگذریم و ساکنان نجیب و رشید این سرزمین زیبا و دوستداشتنی را میراثی از آسیای مرکزی بدانیم؟
بهتر نیست به یاد این خاطرۀ تاریخی بیافتیم که ساکنان این خطه از میهن کهنسال ما، چنان در رکاب داریوش سوم در نبرد با اسکندر و برای بقای این سرزمین دست و پنجه نرم کردهاند و شهربان آن روزگاران آذرآبادگان چنان با رشادت از خاک این سرزمین دفاع کرده است که پس از پایان نبرد، حاکم غالب نیز نتوانسته است دلاوریِ او را نادیده بگیرد و شهربانیِ این خطه را دوباره به دست این والیِ ایرانی سپرده است تا آذربایجان ما دوباره قد برافرازد.
در این کتاب، خواننده ورود آذربایجان در داستانهای شاهنامه را گامبهگام دنبال میکند و درمییابد که چگونه نخستینبار در داستان کیکاووس، این سرزمین مرکزیتی مییابد، و چگونه کیخسرو، خوشنامترین شاه شاهنامه، آتشکدۀ آذرگشسب/گشنسب را در کنار دریاچۀ چیچست (اورمیه) پی میافکند؛ کیخسروی که در روایتهای باستانیِ ما، بتبرانداز است و با بنای این آتشکده تقدسی به این دریا میبخشد.
آذربایجان و شاهنامه، نوشتۀ دکتر ژاله آموزگار، شمارۀ ۲۵، بخش قفسه
● www.ghalamyaran.com
● @ghalamyaran