28.9 C
تهران
یکشنبه 7 خرداد 1402 ;ساعت: 14:05
کافه لیبرال

مقصود، جهانِ سنت است و طِب بهانه است!

▪️ابتدا به تصویر زیرِ این متن نگاه کنید. چگونه ممکن است دانشگاه به عنوان نهادی مدرن و وابسته به دانش جدید چنین نامه ای صادر کند؟ و اگر ادعای مطرح شده در متن نامه درست باشد، باز سوال این است که وزارت بهداشت به عنوان متولی سلامت عمومی بر چه مبنایی چنین مجوزهایی صادر می کند؟ متن زیر در ارتباط با هیاهوی طب سنتی در سالهای اخیر را چندی پیش نوشتم و اینک آن را بازنشر می کنم

▪️درست همانگونه که پژو سوار می شوند و مانور می دهند و کولر می گیرند اما در محافل و بحث های چند نفره از پیکان به نیکی یاد می کنند، در این فقره هم اینگونه اند! مواهب پزشکی مدرن تا بیخ استخوانشان رسوخ کرده اما همواره از طب سنتی صحبت می کنند. گویی نوستالژی قرار نیست به این زودیها دست از سر آنها بردارد. آنها وخیم ترین بیماریها را با همین پزشکان تحصیل کرده و در همین بیمارستانها مداوا کرده اند، غده های خطرناک را از بدن خود خارج کرده اند، رگ های مسدود و نیمه بسته خود را با کمک دکتر قلب و بدون جراحی باز کرده اند، درمان نازایی زنان را با چشم خود دیده اند اما هنوز هم به پزشکی مدرن لعنت می فرستند و از «داروهای شیمیایی» می نالند که به اعتقاد آنها در این حوزه به خورد بیماران داده می شود. ظاهرا داروهای شیمیایی این دکترها فرقی با سلاحهای شیمیایی صدام ندارند و از هر دوی آنها باید فرار کرد! در همین شرایط است که بازار کاسبها و خاله باجی ها و عطارها حسابی داغ شده و علفی جات رنگارنگ را با دستورالعملهای پیچیده به ملت می فروشند.

▪️کار تا بدانجا پیش رفته که حول این موضوع یک «شبهِ مکتب» شکل گرفته و در آن هر آنچه برآمده از طبیعت باشد تقدیس می شود و محصولات مدرن ناشی از صنعت و تکنولوژی نیز تکفیر . فراموش می شود که طبیعت نیز محصولات خطرناکی دارد و مثلا قارچ سمی نیز یک محصول صد در صد طبیعی است! این طبیعت گرایی کج و معوج و ضد مدرن بر نوستالژی سوار است و هیزم آتش آن را هم همین نوستالژی فراهم می آورد. صورتهای دیگر این نوع نگرش را می توان در تمجید روستا و نفرین به شهر از سوی خیل عظیمی از افرادی مشاهده کرد که اتفاقا خود با هزار ترفند از روستا فرار کرده و به شهر پناه آورده اند! اینها لبنیات بهداشتی فروشگاهها را مسخره می کنند اما در همان حال کمتر راضی می شوند از قابلمه ای دوغ در روستا بنوشند که احیانا گرم و پر چرب است و یا مگسی در آن واژگون و متورم شده است!

▪️اما این شبهِ مکتبِ ضدِ پزشکیِ مدرن مدتی است در ایران صاحب دفتر و دستک و مجله و تریبون شده و برای خود بازاریابی می کند. عده ای هم که با هر گونه و شکلی از مظاهر مدرن اعم از پزشک و روانشناس و وکیل و دانشگاه و فلان و بهمان مخالف هستند، به صف کاسبان پیوسته و از منظر خود بر پزشکی مدرن می تازند و طب سنتی ترویج می کنند. برایش دانشگاه هم می زنند.

▪️اما خب اینها هر چه بگویند و بنویسند و ببافند، به قدر این استدلال موثر نیست که اگر پزشکی مدرن بد بود چگونه یکباره جمعیت کره زمین با ظهور آن حالت انفجاری به خود گرفت و مرگ و میرها به هزارم درصد رسید؟ و چگونه است که این طب سنتی شما که از قدیم الایام هم وجود داشته و دانشمندان برجسته ای را هم به آن منتسب می کنید، نتوانسته بود از پیسی و اسهال هم جلوگیری کند و یا با شیوع یک آبله و وبا شهرها از سکنه خالی و قبرستانها پُر می شد؟ احتمالا پدربزرگها و مادربزرگهایی که در گذشته ای نه چندان دور نصف نوزادان خود را بعد از تولد از دست داده اند، پاسخ این سوال را بهتر می دانند.

نجات بهرامی

@bahraminejat

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

معرفی و دانلود کتاب: سال‌های سراب، نجات بهرامی

cafeliberal

آتش فقر در خرمن تحصیل

cafeliberal

آموزش هم کالاست، چه برای دولت و چه بخش خصوصی

cafeliberal

حاکمیت در ایران چگونه می‌تواند با بحران کم‌آبی در خوزستان مقابله کند؟

cafeliberal

عدالت آموزشی چیست و متولیِ آن کیست؟

cafeliberal

دانشگاه یا محفل سیاسی-ایدئولوژیک؟

cafeliberal

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید