سنتها از دیدگاه هایک، ریشه در انتزاع به عنوان شیوه سازگاری انسان با محیط و دیگر انسانها دارند.
سنتها عبارتاند از برخی ارزشها، آدابورسوم و قواعد رفتاری که از طریق تقلید و فراگیری از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد و نظم اجتماعی معینی را به وجود میآورد.
به عقیده هایک سنتها طی یک جریان تحولی طولانی و در فرایند سازگاری انسان با محیط طبیعی و اجتماعی شکل میگیرند و رمز بقای آنها میزان موفقیتشان در این سازگاری است. او تأکید میورزد که سنتها محصول عقل انسان نیستند بلکه همین فرایند سازگاری است که عقل را به وجود میآورد؛ یعنی عقل در چهارچوب سنتها و در جریان تحولی آنها شکل میگیرد. همانگونه که انتزاع مقدم بر ذهن است، سنت نیز مقدم بر عقل است.
اما این سخن به این معنا نیست که عقل نمیتواند بر سنت و جریان تحولی آن مؤثر واقع شود بلکه منظور این است عقل قادر به تغییر کل مجموعه سنتها و ابداع کامل آنها از نو نیست. عقل به عنوان محصول فرایندهای پیچیده تحولی سنتها نمیتواند بر کل این فرایندها احاطه یابد اما میتواند بخشی از مجموعه فرهنگی (كل سنتها) را با اتکا به بقیه مجموعه متحول سازد یا مسیر آن را تغییر دهد.
از این رو هایک میگوید: «هر پیشرفتی باید مبتنی بر سنت باشد»، آنچه عقل انجام میدهد اصلاح برخی سنتها است نه ابداع كل آنها.
«حتی موفقیت نوآوری یک سنتشکن و اعتماد مقلدین به وی باید در سایه رعایت دقیق اکثر قواعد موجود [مابقی مجموعه سنتها] بهدست آید».
هایک به هیچ وجه معتقد به تسلیم بی قیدوشرط به همه سنتها نیست.
«به هیچ وجه مدعی نیستیم که هر سنتی، به عنوان سنت مقدس و غیرقابل انتقاد است، بلکه به سادگی میگوییم که مبنای انتقاد از هرگونه محصول سنتی باید همیشه در محصولات دیگر سنت، که نمیخواهیم یا نمیتوانیم در موردشان تجدیدنظر کنیم، جستوجو شود.
به سخن دیگر، جنبههای خاص یک فرهنگ باید همیشه و فقط در زمینه همین فرهنگ مورد سنجش قرار گیرد… ما تنها میتوانیم بخشهایی از یک مجموعه [فرهنگ، سنت] را اصلاح کنیم و هرگز نمیتوانیم آن را به کلی و بر مبنای برنامه متفاوتی از نو بسازیم».
هایک بر این رأی است که تمدنهای پیشرفته در نتیجه رواج برخی سنتها، که مضمون اصلی آنها آزادی فردی است، امکانپذیر شدهاند. بنابراین سنتهایی را تأیید میکند که مشوق آزادی فردی هستند. به همین لحاظ، هایک خود را آزادیخواه (ليبرال) میداند و نه محافظهکار.
پیام اصلی هایک مانند همه آزادیخواهان دعوت به اخلاق و سنتهای مقوم آزادی است. او معتقد است که پیشرفتهای بشری در همه زمینههای مادی و معنوی از آزادی اندیشه و انتخاب فردی ناشی شده است. آزادی به معنای اختیار انجام هر کاری نیست بلکه تضمین حوزه حفاظت شدهای برای انتخابهای فردی است که در نتیجه پیروی از برخی قواعد کلی و همهشمول (حکومت قانون) فراهم میآید.
هایک توضیح میدهد که چگونه آزادی انتخاب فردی در چارچوب قواعد کلی معین میتواند نظمی به مراتب پیچیدهتر و کارآمدتر از نظمهای انضمامی، دستوری و تعبدی به وجود آورد. اما دفاع پرشور او از آزادی صرفا به خاطر کارآمدبودن یا سودمندی آن نیست، او آزادی را یک ارزش متعالی میداند و به نقل از خوزه آرتگا ئی گاست مینویسد: «آزادیخواهی (ليبراليسم) عالیترین شکل بلندنظری است، حقی است که اکثریت در اختیار اقلیت میگذارد و به این ترتیب شریفترین شعاری است که تاکنون روی این کره خاکی مطرح شده است. لیبرالیسم عزم به شراکت زندگی با دشمن را اعلام میدارد، دشمنی که ضعیف است.
باورکردنی نبود که نوع بشر بتواند روزی به طرز رفتاری چنین بزرگوارانه و این قدر پارادوکسال، ظریف و ضدطبیعی نائل آید. از این رو نباید تعجب کرد اگر همین بشریت بیصبرانه بخواهد از دست آن خلاص شود. این نظم و انضباط مشکلتر و پیچیدهتر از آن است که روی زمین بتواند با استحکام ریشه دوانده».
هایک نگران بازگشت اخلاق قبیلهای و ضدآزادی تحت اشکال فریبنده صنعگرایانه است.
از مقدمه موسی غنینژاد
قانون، قانونگذاری و آزادی (جلد اول: قواعد و نظم)، فریدریش فونهایک، ترجمه مهشید معیری و موسی غنینژاد، تهران، انتشارات دنیای اقتصاد
#قانون_قانونگذاری_آزادی
#موسی_غنینژاد
#دموکراسی_لیبرال
#لیبرالیسم
#حکومت_قانون
#سنت_فکری_انگلیسی_اسکاتلندی
نگاه شود به مطالب زیر:
https://t.me/historyofiran_official/3361
و
https://t.me/historyofiran_official/3478
@HistoryofIran_Official