در مورد آخوند شیعهٔ ایرانی، از قضا هر گردی گردو است.
چالش عمامهپرانی، یکی از بامزهترین و در عین حال از هوشمندانهترین حرکات جوانان ایرانی در خیزش ملّی اخیر است. برخیها این حرکت را غیراخلاقی میدانند و اینگونه استدلال میکنند، که، هر گردی گردو نیست و هر آخوندی عامل فرقهٔ تبهکار جمهوری اسلامی نیست. این گزاره یک حقیقت نیست، البته دروغ هم نیست. از لحاظ منطقی یک شبهحقیقت است، لیکن تکرار یک شبهحقیقت از تکرار دروغ هم غیراخلاقیتر است. تکرار دروغ، فقط دروغگویی است، امّا تکرار یک شبهحقیقت هم دروغگویی است، و هم تدلیس.
درست است که همهٔ آخوندهای ساکن در ایران از عوامل جمهوری نیستند و عدّهٔ قابل توجّهی از آنها حتّی مخالف اصل نظام یعنی ولایت فقیه هم هستند، امّا تقریباً هر آخوندی از ادامهٔ این تباهی سود میبرد و با حداقل این حکومت را بر حکومت غیرآخوندی ترجیح میدهد. مهدی خلجی اگر یک اثر خوب داشته باشد، کتاب «نظم نوین روحانیّت در ایران» است که بهخوبی منافع قشر روحانیّت در عصر جمهوری اسلامی را توصیف و تشریح میکند. مطالعهٔ آن بهشدّت توصیه میشود. جمهوری اسلامی چنان سازمان روحانیّت شیعه را تحت کنترل خود درآورده است که نهتنها آخوندهای شیعه ایرانی که آخوندهای شیعهٔ همهٔ کشورهای منطقه و حتّی جهان اسلام از ادامهٔ حیات جمهوری اسلامی سود میبرند. حتّی اگر مخالف بنیانهای نظری فرقهٔ ج.ا هم باشند باز این حکومت را به هر حکومت دیگری در ایران ترجیح میدهند.
با توجّه به تجربهٔ شخصی که از ارتباط مستقیم با قشر روحانیّت در ایران دارم میگویم، تا زمانی که این قشر سیلی محکمی دریافت نکند از خواب بیدار نشده و به جایگاه اصلی خود نخواهد رفت. مگر کلیسا و مسیحیت در اروپا به سادگی و با سلام و صلوات دست از «ولایت مطلقهٔ پاپ» برداشت که تشیع دست بردارد؟! مذهب تشیع دهها برابر مذهب کاتولیک مدّعی و طلبکار از دنیاست و استعداد فدا کردن تمام دنیا و کائنات برای گرفتن انتقام سقیفه و کربلا را دارد! انتقامی که ظاهراً ابدی و بیپایان است!…
نباید از مردم انتظار داشته باشیم که هنگام مشاهدهٔ یک فرد با لباس آخوندی دربارهٔ او تحقیق و بعد عمامهپرانی کنند. این مردم آنقدر در این ۴۴ سال زجر کشیدهاند که فرصت تفکیک بین آخوند خوب و آخوند بد را ندارند. تاره اگر همین الان یک آخوند مخالف جمهوری اسلامی، پلاکارد «مرگ بر خامنهای» یا «مرگ بر اصل ولایت فقیه» دستش بگیرد، آیا بازهم هدف عمامهپرانی قرار خواهد گرفت، با قاطعیّت میگویم: نه. نهتنها به او بیاحترامی نمیشود بلکه در صورت حمله اوباش دستگاه سرکوب، مردم و بهویژه جوانان از او حمایت هم میکنند.
اگر آخوندهای مخالف اصل ولایت فقیه انتظار احترام از مردم را دارند، ابتدا باید برادری خود را ثابت کنند. وقتی که دهها هزار آخوند غیرحکومتی در ایران سرجمع بهاندازهٔ یک بانوی سادهٔ هشتاد ساله یعنی گوهر عشقی مناعت طبع ندارند، نباید انتظار احترام از طرف مردم را داشته باشند. گوهر عشقی (مادر جاویدنام ستار بهشتی)، یک زن معتقد و نمازخوان است که برای حمایت از انقلاب ملّت ایران، یک چیزی که برای خودش واجب شرعی میدانست (روسری) را کنار میگذارد و از مردم حمایت میکند، ولی دهها هزار آخوند غیرحکومتی در ایران حاضر نیستند یک لباس غیراصیل و غیرواجب و حتّی جعلی را کنار بگذارند و حداقل با این لباس (که در حال حاضر یکی از نمادهای ستم و تباهی در ایران است) در انظار عمومی تردّد نکنند، آن وقت از شوخی چند تا جوان با عمامهٔ خود ناراحت میشوند!… از آنها بدتر عدّهای خودروشنفکرپندار که در این قبیل مواقع برای مردم ایران کلاس درس اخلاق باز میکنند و فریاد وااخلاقا سرمیدهند!
نفس برداشتن عمامهٔ آخوند حتّی در جعلیترین بخشهای شرع هم قبیح نیست. قبلاً خمینی هم به پیروان خود دستور داده بود که عمامهٔ آخوندهایی که مخالف او هستند را بردارند.
هیچ جای شریعت محمّد نیامده که روحانی لباس مخصوص خود را داشته باشد! خود محمّد مثل بقیهٔ مردم لباس میپوشید. حتّی خلفای او که امپراتور سرزمینهای گستردهای بودند هم لباس خاصّی نداشتند. حتّی امامان شیعه هم لباس جدا از بقیهٔ مردم نداشتند. صرفاً آخوندهایی که منصب قضاوت داشتند ملبّس به لباس خاص بودند. مبتکر این لباس قاضی ابویوسف، قاضیالقضات عصر هارونالرشید بود که البته همین هم مخالفان زیادی در میان قضات از مذاهب خمسه داشت، مثل قاضی ابوالحسن ماوردی (صاحب احکام السلطانیه)، قاضی ابنبراج ترابلسی، قاضی نورالله شوشتری (معروف به شهید ثالث) و …
همه میدانیم که مجازات امری شخصی است. اصل شخصی بودن جرم و مجازات یک اصل بدیهی است. پس دوستان منورالفکر استاد اخلاق در این فقره هم اظهار فضل نفرمایند. این اصل حقوقی در محکمهٔ رسمی کیفری موضوعیّت و مدخلیّت دارد. لطفاً الفبای علم حقوق را برای ما تکرار نکنید. شرمنده کردن افراد و تمسخر یک لباس یا صنف، مجازات نیست و اصل شخصی بودن هم در آن موضوعیّتی ندارد…