نقد و معرفی کتاب صوتی مسئله اسپینوزا، نویسنده: اروین دیوید یالوم
رمان “مسئله اسپینوزا” یکی دیگر از رمانهای بسیار جذاب و خواندنی یالوم است که خود یالوم در مورد آن مینویسید:
“سالهاست که میخواستم در مورد این متفکر دلیر قرن هفده بنویسم. او در جهان بسیار تنها بود – بدون خانواده، بدون عضویت در جامعهی دینی – کسی که کتابهایش حقیقتا جهان را تغییر داد. حس نزدیکی عجیب به اسپینوزا با دانستن اینکه اینشتین، یکی از اولین قهرمانانم، یک اسپینوزایی بوده است، تقویت شد.”
اروین د. یالوم در” مسئله اسپینوزا” دو داستان را در کنار هم روایت میکند. در فصلهای فرد، داستان بنتو (باروخ) اسپینوزا و در فصلهای زوج داستان آلفرد روزنبرگ.
اسپینوزا فیلسوف قرن هفده بود که از سوی جامعه یهود طرد شد. داستان اسپینوزا در این کتاب با ملاقات دو نفر با او آغاز میشود. ژاکوب و فرانکو برای کمک نزد اسپینوزا میروند و ژاکوب از اسپینوزا میخواهد تا از تفکرات خاص برای کمک به فرانکو استفاده کند. آنها نیز یهودی هستند و انتظار دارند که اسپینوزای یهودی درخواست آنان را رد نکند.
با توجه به شرایط خاصی که به وجود میآید، اسپینوزا تصمیم میگیرد با فرانکو صحبت کند و افکار و عقاید خودش را با او در میان بگذارد. در ادامه، طی یک سری از اتفاقات، خاخامهای بزرگ جامعه یهود، که از افکار شیطانی اسپینوزا آگاه میشوند، تصمیم میگیرند او را طرد کنند. اسپینوزایی که در کودکی نزد همین خاخامها رشد و پرورش یافته بود و همگان گمان میکردند او با هوش و ذکاوت بینظیرش یکی از بزرگان یهود خواهد شد، هماکنون سختترین حکم را دریافت میکند. این حکم در واقعیت نیز به همین سنگینی بوده است و یالوم آن را بازآفرینی کرده است. حکم تکفیر اسپینوزا در کتاب چنین آمده است:
“ما دستور میدهیم که هیچکس نباید با” باروخ اسپینوزا” ارتباط داشته باشد، نه به صورت نوشتاری، نه انجام دادن خدمتی برای او، نه اینکه با او زیر یک سقف باشد، نه تا دو متری او قرار بگیرد و نه هیچ مطلبی را که او نگاشته است، بخواند.” (مسئله اسپینوزا – صفحه ۲۲۴)
در کنار داستان اسپینوزا، یالوم داستان آلفرد روزنبرگ را روایت میکند. کسی که عضو فعال حزب نازی و کسی است که ایدئولوژیهای حزب را تعیین میکند.” روزنبرگ” یک ضدکمونیست و یهودستیز سرسخت است که به شدت اعتقاد دارد یهودیان باعث ضعیف شدن جامعه آلمان میشوند و باید مانع از آن شد که خون پاک و نژاد برتر آریایی را به خطر بیندازند. داستان روزنبرگ از زمان دبیرستان او شروع میشود. روزنبرگ در دبیرستان یک سخنرانی تند علیه یهودیان میکند و اکنون مدیران مدرسه در تلاش هستند که به افکار او سروسامان بدهند. هنگامی که روزنبرگ قهرمان خود را “گوته” معرفی میکند، مدیران مدرسه از او میخواهند در مورد قهرمان “گوته” نیز تحقیق کند و قهرمان “گوته” کسی نیست جز اسپینوزای یهودی.
شاید یک سوال خوب این باشد که روزنبرگ به راحتی میتوانست موضوع ستایش اسپینوزا توسط گوته را قبول کند، چراکه خود اسپینوزا هم آموزههای یهود را قبول نداشت و حتی از سوی آنان تکفیر شد. در واقع اسپینوزا پیرو دین یهود نبود و عقل و خرد خودش را دنبال میکرد. اما مسئلهای که وجود دارد، این است که یک یهودی همیشه یک یهودی باقی میماند، حتی اگر مسیحی شود یا هر نوع تغییر دیگری در خودش ایجاد کند. روزنبرگ عقیده داشت خون یهودی در رگهای اسپینوزا جریان داشت و گوته بزرگ، گوتهای که از نژاد برتر بود، نباید اسپینوزا را قهرمان خود قرار میداد. به دنبال همین مسئله این دو داستان در کتاب در عین حال که از هم جدا هستند به هم گره خورده است.
این رمان دارای جنبههای مختلفی مانند روانشناسی، فلسفی و تاریخی است که جنبه روانشناسی آن قویتر از جنبه فلسفی است و جنبه تاریخی کتاب از همه ضعیفتر است. نحوه روایت یالوم به گونهای است که همه این موارد را به خوبی در کنار هم قرار داده است و در نهایت کتابی نوشته است که مخاطب را غرق در خود میکند. اگر به کتابهای روانشناسی علاقه دارید حتما این کتاب را بشنوید. همچنین این کتاب برای افرادی که بخواهند با فلسفه اسپینوزا در مورد دین و خدا آشنا شوند یک کتاب بسیار خوب است که مطالب آن به سادگی بیان شده است.
حرفی که اسپینوزا در این کتاب و در مقابل جامعه خودش دارد این است که به او اجازه بدهند خدا را به شیوهای که خودش درک میکند ستایش کند. او خرافات دین یهود را قبول ندارد و تلاش میکند از خرد خود پیروی کند. اسپینوزا اعتقاد دارد باید موضوع دین را از موارد دیگر مانند سیاست جدا کرد و به شکل ویژهای به آن نگاه کرد. خدایی که اسپینوزا قبول دارد با طبیعت برابر است و شامل همهچیز میشود که در همهجا حضور دارد.
اینشتین هم که میگوید من به خدای اسپینوزا اعتقاد دارم نیز همین موضوع را به شیوه دیگری بیان میکند.
#اینشتین میگوید:
“به اعتقاد من خدا با کائنات نردبازی نمیکند.”
در واقع اسپینوزا همه این دنیا را براساس قاعده و قانون میبیند و از طریق ریاضیات درک میکند و خدا را در گوشه و کنار این نظم میبیند. ولی این موارد و بسیاری از موارد دیگر که اسپینوزا در مورد دین آنها را نقد میکند نزد خاخامهای زمان اسپینوزا قابل قبول نیست و او را طرد میکنند.
یالوم در این کتاب علاوه بر اشاره به جنبههایی از فلسفه اسپینوزا، زندگی درونی اسپینوزا را به تصویر میکشد. موارد واقعی و حقیقتهای مستند در مورد زندگی اسپینوزا بسیار کم است و یالوم با خلق یک شخصیت خیالی، خود را در مقام روانشناس در برابر اسپینوزا قرار میدهد و افکار او را بیرون میکشد. مثلا در مورد زن و جایگاه زنان در فلسفه اسپینوزا به خوبی ذهنیات او را نمایش میدهد و در اختیار مخاطب قرار میدهد.
در مورد “روزنبرگ” هم همین موضوع صدق میکند. یالوم در داستان #آلفرد_روزنبرگ، نیز یک شخصیت خلق میکند که اتفاقا در کتاب هم، این شخصیت یک روانشناس است. در این داستان هم شاهد گفتوگوهایی هستیم که مانند دیگر کتابهای یالوم حالت جلسه رواندرمانی دارد. یالوم سعی میکند به ذهن روزنبرگ نفوذ کند و علت تصمیمات و کارهای او را به مخاطب نشان دهد. صد البته جنبههای حقیقی داستان روزنبرگ بیشتر است و شما میتوانید به این قسمت به شکل تاریخی هم نگاه کنید. شاید بد نباشد که به قسمتی از گفتههای نویسنده در مورد حقیقت یا افسانه بودن این داستان که در آخر کتاب آمده است اشاره کنیم:
“من دست به نوشتن رمانی زدم که میتوانست اتفاق بیفتد. من تا جایی که میتوانستم سعی کردم به رخدادهای تاریخی وفادار بمانم و از پسزمینهی شغلیام، یعنی روانپزشکی، بهره بردم تا دنیای درونی قهرمانان داستانم، یعنی بنتو اسپینوزا و آلفرد روزنبرگ را تصور کنم. دو شخصیت را به نامهای فرانکو بنیتز و فردریش فیستر خلق کردم، تا با آنها بشود به ذهن قهرمانان داستانم رسوخ کرد. البته تمامی صحنههایی که آن دو در آن حاضر هستند، تخیلی است.”
🗨جملاتی از متن رمان مسئله اسپینوزا:
▪️اجازه بده تا خدا را به شیوه خودم دوست داشته باشم.
▪️عقاید اشتباه، آرامش متزلزل و دروغین به بار میآورد.
▪️هرچی بیاطلاعی و بیسوادیمون بیشتر باشه، بیشتر به خدا استناد میکنیم. (مسئله اسپینوزا – صفحه ۱۰۴)
▪️دین باید از حاکمیت مستقل و جدا باشه. (مسئله اسپینوزا – صفحه ۱۸۴)
▪️برای من آزادی قیمت نداره. (مسئله اسپینوزا – صفحه ۱۹۶)
▪️فکر نمیکنم زیر سوال بردن، بیماری باشه. اطاعت کورکورانه بدن سوال کردن، بیماریه. (مسئله اسپینوزا – صفحه ۱۹۹)
▪️عبارت اسپینوزا که گوته رو بسیار تحت تاثیر قرار داد به یاد بیار:
“کسی که واقعا خدا رو دوست داره، نباید انتظار داشته باشه که خدا هم در عوض او رو دوست داشته باشه.” او میگه حماقته که خدا رو دوست داشته باشیم با چشمداشت به دریافت عشق از طرف او. (مسئله اسپینوزا – صفحه ۳۹۹)
🗨این کتاب صوتی در هشت فایل تقدیم میشود.
#رمان
#مسئله_اسپینوزا
نویسنده: #اروین_دیوید_یالوم
مترجم: حسین کاظمی یزدی
گوینده : هوتن شاطری پور، کامبیز خلیلی
ناشر صوتی: انتشارات جیحون
ناشر: انتشارات صبح صادق