خلاصه کتاب
کتاب صوتی «وضعیت آخر» اثری از «تامس ای هریس» روانپزشک مشهور آمریکایی است. عنوان این کتاب در زبان انگلیسی «من خوب هستم- شما خوب هستید» میباشد. کتاب صوتی وضعیت آخر به شرح پژوهشهایی پرداخته که بر روی چگونگی کارکرد ذهن ما و علت بروز رفتارهای مختلف از جانب ما انجامشده است.
خلاصهای از کتاب صوتی وضعیت آخر:
این کتاب در دستهکتابهای خودیاری قرار دارد و به شرح این مسئله میپردازد که روان افراد از سه بخش کودک، والد و بالغ تشکیلشده است. کتاب به زبانی ساده رویکرد تحلیل رفتار متقابل را توضیح میدهد. والد درواقع همان مفهومی از زندگی است که به ما آموختهشده و کودک احساس شخصی ما از زندگی میباشد؛ اما والد بخشی است که خود ما با تفکر و تعقل کشف و استنباط کردهایم. بالغ میتواند تفاوت بین کودک و والد و استنباطهای خویش را تشخیص دهد. نتیجه تمام رفتارهای غیرعقلانی و غیرمنطقی ما نتیجه این عدمتشخیص بالغ درون است.
در تحلیل رفتار متقابل ما میآموزیم که گذشته و آموزههای ما هرچه که بودهاند تفاوتی ندارد، درهرصورت ما مسئول آینده و تصمیمات خود هستیم و به ما میآموزد که چگونه به خود و رفتارها و تصمیمات خود جهت داده و آنها را تغییر دهیم. کنشها و واکنشهای ما در اجتماع رفتار متقابل هستند. ما آزادی عمل و انتخاب داریم و این ما هستیم که تصمیم میگیریم چه رفتار متقابلی در اجتماع و نسبت به انسانها و محیط اطرافمان داشته باشیم. بیشتر آموزهها و احساسات ما و بهواقع همان والد و کودک درون ما، مربوط به 5 سال اول زندگی هستند. ولی بالغ از زمانی که ما قادر به تفکر درست درباره مسائل و رفتارهای خود میشویم کمکم به دست میآید. با خواندن این کتاب ما میتوانیم تشخیص دهیم که هرکدام از رفتارهای ما از کدام یک از این بخشها ناشی شده است و آیا در روان ما بالغ کاملی شکلگرفته است یا نیاز به تقویت بیشتری دارد. با این کار میتوانیم رفتارهای درستتر و آگاهانهتری را در مواقع مختلف از خود بروز دهیم.
درواقع خواندن این کتاب ما را با روان سهگانهمان آشنا میکند و نحوه روبهرو شدن و شناختن و کنترل هرکدام از آنها را به ما میآموزد. والد درون ما همان بیا، برو، نکن، بکنهایی هستند که ما از والدین، آموزگاران و بزرگترهای خود در دوران کودکی آموختهایم و حالا این خودمان هستیم که گاهی نقش همان والد سختگیر را برای خودمان و اطرافیانمان بازی میکنیم. کودک درون ما همان احساسات و عواطفی هستند که در کودکی روان ما نسبت به موضوعات مختلف از خود بروز داده است. زمانهایی که ما قادر به کنترل عواطفمان نیستیم و یا زمانی که ما برخوردی غیرمنطقی داریم کودک درون ما فعال شدهاست. بالغ همان فرد بالغ درون ماست که منطقی و سنجیده با مسائل روبهرو میشود. پرواضح است که هرگاه والد یا کودک درون ما پررنگتر جلوه کنند ما در برخورد با افراد دچار مشکل خواهیم شد و برای جلوگیری از این کار باید بیاموزیم که والد و کودک درون خود را تحت کنترل بالغ درونمان دربیاوریم.
درگذشته بسیاری از دیدگاههای اساطیری، مذهبی و فلسفی درون آدمی را به دو بخش خیر و شر تقسیم میکردند که هرکدام از آنها رفتارهایی را از خود بروز میداد و اما امروزه ما میدانیم که روانمان از سه بخش تشکیل شدهاست و شناخت هرچه بیشتر آن کیفیت روابط ما را بسیار بالا میبرد.
بخشی از متن کتاب وضعیت آخر:
معلوم است او را دوست ندارید. وقتی از کسی بترسید، معلوم است که او را دوست ندارید. ما از والد درون دیگران میترسیم، اگرچه ممکن است کودک درون آنها را دوست داشته باشیم، یک تمرین سودمند دیگر در یک موقعیت حساس (در یک رفتار متقابل مشکل آن است که آدم دختربچه، یا پسربچه درون دیگران را ببیند، و با آن دختر یا پسربچه حرف بزند. ولی نه به صورتی که او را تحقیر کند. بلکه به صورتی محبتآمیز و حمایتکننده. هر وقت مطمئن نیستید چهکار کنید، نوازش کنید. وقتی آدم به کودک درون دیگران عکسالعمل نشان میدهند، دیگر از والد او نمیترسد.
کمک به پدران و مادران؛ بهترین راه کمک به بچهها، کمک به پدران و مادران است. اگر پدر و مادری بعضی کارهایی را که بچهشان میکنند، دوست ندارند، تنها بچه نیست که باید تغییر کند، اگر تامی بچه ناراحتی است، فایده ندارد که او را بردارند و از پیش این متخصص به نزد آن متخصص ببرند، مگر اینکه برای ناراحتی تامی در خانه هم کاری بکنند.
زندگی کوتاهتر از آن است که کوچک باشد؛ ما همه با دیزرائلی همعقیدهایم که «زندگی کوتاهتر از آن است که کوچک باشد» با وجود این بزرگترین چیزی که ما را کفری میکند، درست همین است. شاید مهمتر از مسئله استفاده از فضا این باشد که ما تحقیقاتی درباره چگونگی استفاده از زمان به عمل بیاوریم. جان هاو میگوید: «چه حماقتی! ما از اینکه نکند تمام زندگیمان به هدر برود وحشت داریم، اما هرروز از تکهتکه دور ریختن آن ابایی نداریم».
ازلحاظ اخلاقی احساسها نه خوب هستند و نه بد. رویدادها و حقایق وجودی ما هستند. کاری که ما با آنها میکنیم ممکن است خوب یا بد باشد؛ اما احساسها را نمیتوان با میزانها و معیارهای اخلاقی قضاوت کرد. احساسها ناخواسته برای ما اتفاق میافتند. یک روز ممکن است تصمیم بگیریم که دیگر هرگز عصبانی نشویم. بعد ناگهان ممکن است تصمیم بگیریم که همه را دوست داشته باشیم و دیگر هرگز از کسی متنفر نشویم، ولی بیآنکه خودمان خواسته باشیم خشمگین میشویم. چیزی برایمان اتفاق افتاده. حتی ممکن است اصلا ندانیم که چه چیز باعث این خشم شده، اما احساس واقعی است. این یک رویداد است.
دربارهی تامس ای. هریس:
دکتر تامس آنتونی هریس روانشناس زبده و برجسته آمریکایی متولد 1913 میباشد. او سی سال از عمر خود را صرف پژوهش درباره این مسئله کرد که افکار و روان ما چگونه عمل میکنند و اینکه چرا در موقعیتهای مختلف هر فردی یک نوع رفتار را از خود بروز میدهد. او با روش مبتنی بر تحلیل رفتار متقابل توانست اطلاعات و دانش زیادی را در این زمینه جمعآوری نماید و کتابهای زیادی را به چاپ برساند ازجمله این کتابها میتوان به وضعیت آخر (من خوبم – تو خوبی)، ماندن در وضعیت آخر، خوب ماندن، و… اشاره داشت. دکتر هریس در سال 1995 دار فانی را وداع گفت.