اقتصاد ایران طی شش ماه گذشته دچار تحولات زیادی شده که بعضا برای ذهنیت جمعی ما غیرقابل تصور بوده است.از جمله اینکه تصور نمیکردیم از بازار جهانی نفت خارج شویم اما خارج شدیم و به نظر نمیرسد به این زودی بتوانیم جایگاه گذشته را پیدا کنیم. از طرف دیگر اقتصاد ایران که چند دهه بانکمحور و پولمحور بود، ظرف مدت زمانی کوتاه به یک اقتصاد بازار سرمایهمحور تبدیل شده است. ممکن است این تقسیمبندی از لحاظ تخصصی، دقیق و درست نباشد، ولی در شش ماه اول سال، اندازه بازار سرمایه به حد غیرقابل تصوری رشد کرد که کاملا غیر قابل تصور بود.با پدیده فراگیر شدن بازار سهام مواجه شدیم که یک اتفاق سریع بود و تبعات اجتماعی زیادی داشت. بازار سرمایه در اقتصادهای بزرگ، مختصات خود را دارد اما آنچه در ایران رخ داده ناگهانی و بسیار سریع بوده است.به نظر میرسد سیاستمداران ایرانی نسبت به این تحولات به جمع بندی نرسیدهاند.مسأله دیگر این است که اعتماد به پایینترین حد خود رسیده و اگر پیش از این مردم در سیاست یا جامعه،راهی متفاوت از نظر رسمی سیاستمداران در پیش میگرفتند امروز حتی در مسائل اقتصادی راهی جدا از سیاستها در پیش میگیرند که مجموع این مسائل باعث شده انتظارات تورمی به مرحله کاملا نگران کنندهای برسد. برخی معتقدند از میان این خاکسترها ممکن است موجود تازهای متولد شود.آیا این موجود تازه، یک اقتصاد با مختصات جدید است؟ آیا ما وارد یک دوره جدید شدهایم و پارادایم جدیدی در اقتصاد ایران شروع شده است؟
موسی غنینژاد:
…اقتصاد امروز جهان در سایه روابط بینالمللی رشد کرده و تا وقتی که ما هم تکلیف خود را در سطح روابط بینالملل و در اقتصاد بینالملل روشن نکنیم، روابطمان را بهبود ندهیم، همه راه حلهای ما کوتاهمدت، موقتی و بدون دوام خواهد بود. بنابراین در این زمینه سیاستمداران باید فکر جدی کنند. بعضی اوقات بحثهایی که سیاستمداران ما میکنند در حد دیپلماسی نیست، حرف از رو کم کردن و لجاجت را باید کنار گذاشت. در روابط بینالمللی ما نباید بیشتر از یک محور مطرح باشد و آن محور منافع ملی است. بقیه امور را باید در چهارچوب آن تعریف کرد …
خواندن متن کامل با لینک زیر:
https://cafe-liberal.com/pdf/asar_golole_barfi.pdf