نظریههای اقتصادی مختلفی در طول زمان محل مناقشه و اختلاف نظر در بین مکاتب مختلف اقتصادی بودهاند، اما نظریه «سرریز ثروت» با وجود جذابیت سیاسی اخیرش هرگز در بین اقتصاددانان مطرح نبوده است. افرادی که از نظر سیاسی به سیاستهای بازتوزیع درآمد و ثروت متمایل هستند و به جای تاکید بر همبستگی متقابل بین نیروی کار و بنگاههای اقتصادی بر تقابل بین آنها تاکید دارند، معمولا مخالفان خود را متهم به جانب داری از این ایده میکنند که منافع اقتصادی باید در درجه اول نصیب ثروتمندان و صاحبان کسب و کار شده تا در نهایت این منافع «سرریز» کرده و دیگر اقشار جامعه نیز از آن برخوردار گردند. اما هیچ اقتصاددان شناخته شدهای از هیچ یک از مکاتب اقتصادی تا کنون چنین نظریهای را مطرح نکرده است. این اتهام به وضوح نوعی مغالطه مرد پوشالی است.
به عنوان مثال، ایده کاهش مالیات بر عایدی سرمایه معمولا با این مخالفت سیاسی مواجه میشود که مطرحکنندگان آن به نظریه سرریز ثروت باور دارند. اما در واقعیت فرایندهای اقتصادی درست برعکس عمل میکنند. وقتی یک سرمایهگذاری صورت میگیرد، مثلا زمانی که یک رستوران جدید ایجاد میشود، ابتدا باید افرادی استخدام شوند تا کار را انجام دهند. حتی وقتی یک کسب و کار یک نفره شروع به کار میکند که احتیاجی به استخدام نیروی کار ندارد، مثلا یک دکه فروش اغذیه، صاحب دکه ابتدا باید برای خرید تجهیزات و مواد اولیه مبالغی را خرج کند. بنابراین پول و جریان نقدی ابتدا از سمت صاحب کسب و کار به سمت جامعه حرکت میکند و بعد بصورت درآمد و سود برمیگردد.
البته اگر اصلا بازگشتی در کار باشد! نرخ بالای شکست در میان کسب و کارهای جدید به خوبی نشان میدهد که هیچ تضمینی برای بازگشت مخارج اولیه به شکل سود وجود ندارد. حتی برای کسب و کارهای موفق نیز ممکن است سالها بین سرمایهگذاری اولیه و بازگشت منافع آن فاصله وجود داشته باشد. از زمانی که یک شرکت نفتی شروع به اکتشاف میدانهای نفتی جدید میکند تا زمانی که اولین قطره بنزین حاصل از این سرمایهگذاری از نازل یک پمپ بنزین محلی خارج شود ممکن است یک دهه گذشته باشد در حالی که در کل این مدت دستمزد کارمندان، زمینشناسان، مهندسان، کارگران پتروشیمی و رانندگان تریلیهای حمل سوخت پرداخت شده است.
تنها در این زمان است که عواید حاصل از این سرمایهگذاری شروع به بازگشت میکنند و میتوان از آنها مالیات گرفت. اثر حقیقی کاهش مالیات بر عواید سرمایه این است که چشمانداز سودآوری آینده را افزایش میدهد و از این طریق انگیزه سرمایهگذاری در زمان حال را تقویت میکند. صنعت نفت به هیچ وجه استثنا نیست؛ کسی که یک روزنامه جدید منتشر میکند به هیچ وجه انتظار ندارد در یکی دو سال اول سودی کسب کند در حالی که خبرنگاران و کارمندان روزنامه هر ماه منتظر دریافت حقوقشان هستند. شرکت آمازون فعالیت خود را در سال 1994 شروع کرد اما اولین بار در سال 2001 موفق شد سود عملیاتی کسب کند، بعد از اینکه در طول این سالها بیش از 2.8 میلیارد دلار زیان انباشته در دفاتر شرکت ثبت شده بود.
حتی شرکت بسیار موفقی چون رستورانهای زنجیرهای مکدونالدز نیز سالهای متمادی مقروض بود تا اینکه نهایتا توانست به سودآوری برسد. در واقع مکدونالد چندین بار تا مرز ورشکستگی نیز پیش رفت در حالی که فروشندگان همبرگرهایش بطور مرتب حقوقشان را دریافت میکردند. پس مشخص است که واقعیت فرایند اقتصادی و ترتیب پرداختها درست برعکس تصور کسانی است که در مورد نظریه سرریز ثروت (Trickle Down Theory) صحبت میکنند.
برگردان: بشیر جاوداننیا