🕊ليبراليسم به مجموعه روش ها،سياست ها و تفكراتى كه هدفشان فراهم آوردن آزادى هرچه بيشتر براى فرد باشد اطلاق مى شود.ليبراليسم بيشتر نشان دهنده يك گرايش با جهت فكرى و سياسى است كه اصول كلى آن عبارت است از:
1️⃣آزادى بیان عقايد:فرآيند ظهور ليبراليسم در اروپا در دوران پس از عصر اصلاحات دينى آغاز شد.جنگ ها و كشت و كشتار مذهبى در آن دوران، يكى از زمينه هاى اوليه ايجاد محدوديت بر اقتدار حكومت بود.در نتيجه آزادى بيان و تساهل نسبت به عقايد و انديشه هاى ديگران مهمترين شرط يك حكومت ليبرالى شد.
2️⃣تفكيك قوا :حكومت محدود و مشروط براى اولين بار توسط منتسكيو فيلسوف فرانسوى مطرح شد.به نظر او نهادهاى قانونگذارى، اجرايى و قضايى به منظور نظارت و كنترل يكديگر تعبيه شده اند.براى اينكه حاكم مستبد مسلط نشود و براى توازن قوا و منافع بايد بين اين سه نهاد حكومتى توازن برقرار كرد.
3️⃣جامعه مدنى :
آزادى شهروندان نيازمند جامعه اى با انجمن ها،گروه هاى سياسى،فكرى، مذهبى و فلسفى فراوان است.وجود چنين انجمن هايى باعث پراكندگى قدرت در جامعه مى گردد.در سياست نيز حضور گروه هاى متنوع باعث عدم تشكيل حكومتى يكپارچه و استبدادى مى گردد.
4️⃣نظارت و كنترل هميشگى مردم بر حكومت
ليبراليسم به عنوان اصول خود نسبت به حكومت با بدبينى مى نگرد و حكومت را به منزله شر اجتناب ناپذير مى داند.جان لاك فيلسوف انگليسى مى گويد:«سياستمداران به طور بالقوه جانوران درنده اى هستند كه از كاربرد خودسرانه قدرت در جهت منافع خويش ابايى ندارند.»لذا فقط از طريق تاسيس نهادها، موانع اجتماعى قابل رؤيت و نظارت مستمر مى توان آنها را مهاركرد.
5️⃣تمايز حوزه هاى عمومى و خصوصى
ليبراليسم حريم شخصى هر فرد را محترم و مقدس و مصون از دخالت قدرت سياسى مى داند.جان استوارت ميل فيلسوف انگليسى در اين زمينه اعمال معطوف به خود و معطوف به ديگران را از هم جدا مى كرد.او دسته اول را حوزه خصوصى و دسته ديگر را حوزه عمومى و قابل مداخله به وسيله حكومت مى دانست.
6️⃣مقاومت در برابر قدرت:ليبراليسم در آغاز ايدئولوژى مقاومت در مقابل قدرت مطلقه و خودكامه بود.ماركى دوكندورسه
(-1743-1794) معتقد بود ليبراليسم تضعيف كننده هرگونه قدرت و اقتدار اعم از قدرت دولت، كليسا و سنت است.
7️⃣حق مالكيت خصوصى: از ديدگاه ليبراليسم مالكيت خصوصى يكى از ابزارهاى اصلى حفظ و استمرار آزادى سياسى و فكرى است.مالكيت خصوصى يكى از مهمترين منابع استقلال، خودمختارى فرد و مقاومت وى در مقابل قدرت و حكومت است.منتسكيو معتقد است دادوستد روحيه تساهل و مدارا را تقويت مى كند.زيرا لازمه دادوستد رفتار غير شخصى است و نيازى به توجه به ويژگى هاى فكرى و مذهبى طرف مقابل نيست.ديويد هيوم فيلسوف انگليسى مالكيت خصوصى را مهم ترين و اساسى ترين اصل دموكراسى مى داند.به نظر او كردارها و عادات مربوط به مالكيت،عقد قرارداد و تجارت و حسابرسى… عاملى مساعد براى رعايت قوانين است.
🗓زمينه هاى فكرى ليبراليسم:قرون هفدهم و هجدهم در اروپا،عصرروشنگری ناميده مى شود.فيلسوفان و متفكران بزرگى در آن تاريخ مى زيستند كه شعارشان «جرات دانستن داشته باش» بود و مى توان گفت كه مهمترين شعار ليبراليسم نيز همين شعار بود.از جنبه معرفت شناسى و انسان شناسى هرچه در ليبراليسم مى بينيم از همين شعار استخراج شده است.